0

اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

قاصدك بابای من گم شده اونو ندیدی

كاش میشد می رفتی قتلگاه می گردیدی

یا كریم بگو چرا بال و پر تو خونیه

مگه تو كجا بودی شاید كه بابام دیدی

شاپرك نشین رو شونم شونه هام درد می كنه

خبر از بابام بیار اگه رو نیزه پریدی

ای گل لاله كه از تو باغ به من ناز می كنی

لخته لخته غنچه لاله گوشامو دیدی

پروانه یه بوسه من بهت می دم امونتی

به بابام بده اگه به چاك لب هاش رسیدی

یا نرو یا منم با خودت ببر

یادته توی مدینه روی زانوت می نشستم

دور گردن تو بابا حلقه می شدش دو دستم

یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی

دختر خوب و قشنگم شبیه فاطمه هستی

یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی

دست پر مهرتو بابا به روی سرم كشیدی

یا نرو یا منم با خودت ببر

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

در نبود تو

هر زمان مرگم

 پیش رویم بود پیش رویم بود

در فراقت

 مردنم بابا

آرزویم بود  آرزویم بود

لحظه های من

بوی غم دارد

دختر پیرت عمر کم دارد

ای لاله گون

غرق خون   غرق خون

تا که تو رفتی

 چشم بی اشکم

 پر تلاطم شد پر تلاطم شد

مخفی از عمه

در بیابان و

 دخترت گم شد دخترت گم شد

رونمایم داد

 دست گلچینت

که سرت را چون سایه میبینم سایه میبینم

ای لاله گون

 غرق خون   غرق خون

در نبود تو

هر زمان مرگم

 پیش رویم بود  پیش رویم بود

در فراق تو

مردنم بابا

 آرزویم بود  آرزویم بود

لحظه های من

 بوی غم دارد

دختر پیرت عمر کم دارد

ای لاله گون

 غرق خون   غرق خون

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

پلکی مزن که چشم ترت درد می کند

پر وا مکن که بال و پرت درد می کند

می دانم اینکه بعد تماشای اکبرت

زخمی که بود بر جگرت درد می کند

با من بگو که داغ برادر چه کار کرد

 آیا هنوز هم کمرت درد می کند

مانند چوب، خواهش بوسه نمی کنم

آخر لبان خشک و ترت درد می کند

لبهای تو کبود تر از روی مادرت

یعنی که سینه ی پدرت درد می کند

می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت

یادم نبود که زخم سرت درد می کند

کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو 

از هجمه های سنگ سرت درد می کند  

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

محمد ناصری

شعر میلاد حضرت رقیه (س)

 

زمین دوباره پر از آیه های کوثر بود

تمام شهر پُر از بوی عود و عنبر بود

به ناز مقدم یاسی به عطر دل کش سیب

تمام پهنه ی ارض و سما معطر بود

به گرد ماه وجودش ستاره می گردید

مهی که یک سر و گردن ز ماه هم سر بود

برای آن که قدم روی خاک نگذارد

فرشته ریخته بود و زمین پُر از پَر بود

عجیب نیست که این قدر شاه بوسیدش

به جان فاطمه خیلی شبیه مادر بود

سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب

رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

***

دوباره فاطمه ای پای در رکاب زده

کرشمه کرده طعنه به ماهتاب زده

برای آن که مبادا نظر کنند او را

حسین فاطمه بر چهره اش نقاب زده

مسیر آمدنش را زد عمه جان جارو

به اشک شوق عمو، خاک کوچه آب زده

بگو به ماه فلک دیده ی حسودت کور

که بوسه بر روی این ماه آفتاب زده

سه سال آمد و پر زد از آن زمان تا حال

فلک به خاطر رؤیاش سر به خواب زده

سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب

رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

***  

کلید کار گشائی است بین دستانش

شمیم یاس گرفته تمام دامانش

فدای آن حرم کوچک و تماشائیش

که جبرئیل نشسته است روی ایوانش

از این طرف به هیاهوی شام و از آن سو

به سمت عرش خدا می رود خیابانش

سه ساله است ولی می شود زیارت کرد

به جای فاطمه و آن مزار پنهانش

به دست خالی و آه دل و به رشته ی عشق

دخیل بسته دلم بر ضریح چشمانش

سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب

رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

*** 

دلم به پیش حضور تو اعتکافی شد

که عشق های دگر پیش من خرافی شد

سه صفحه خورد ورق از کتاب تو اما

نشان فاطمه بر جلد آن صحافی شد

سه ساله بودی و یاد آور غم زهرا

وَ لحظه لحظه ی آن روضه مو شکافی شد

تمام کینه ی حیدر به روی بابایت

وَ بغض فاطمه روی سرت تلافی شد

غلاف و سلسله و تازیانه بود اما

سنان و کعب نی و خار هم اضافی شد

طواف حاجیه خانوم سیدالشهدا

به دور کعبه ی سر بود عجب طوافی شد

سروده شد غزل عاشقانه ی ارباب

رسید باب حوائج به خانه ی ارباب

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

مدح حضرت رقیه سلام الله علیها

 

هر که از عشق رنگ و بو دارد

هر چه هم باشد آبرو دارد

گر چه از عشق بارها گفتند

باز هم جای گفتگو دارد

بردن نام عشق جایز نیست

جز بر آنکه لبش وضو دارد

کیست این خانم سه ساله ی عشق

که پدر هم هوای او دارد

هر چه کردم مرا دمشق نبرد

دل من نیز آرزو دارد

نه مگر می شود بغل نشود

نه مگر می شود عمو دارد

***

بال جبریل با پرش خوب است

آسمان با کبوترش خوب است

عاشقان مثل ابر بارانند

از همه چشمها ترش خوب است

به گرفتاریم نگاه مکن

جاده ی عشق آخرش خوب است

گر چه طفل پسر نمک دارد

ولی این بار دخترش خوب است

از همه دختران هر آنکس که

رفته باشد به مادرش خوب است

بهر بالا نشینی خانم

شانه های برادرش خوب است

***  

ای مسیحای آشنای حسین

خنده هایت گره گشای حسین

ای که وقت نزول آیه ی عشق

چادرت می شود حرای حسین

من چکیده شدم به پای شما

تو چکیده شدی برای حسین

آفریده شدم برای شما

آفریده شدی برای حسین

عاقبت می شوم فدای شما

عاقبت می شوی فدای حسین

من خمیده شدم برای شما

تو خمیده شدی برای حسین

من تکیده شدم برای شما

تو تکیده شدی برای حسین

هر چه باشد تو عمه ی مایی

زینب دوم سرای حسین

***

یاد تو یاد مادر آورده

کیست اشک تو را در آورده

این همه پیش عمه گریه نکن

حاجتت می شود بر آورده

ای فرشته بلند شو از خواب

یک نفر آمده سر آورده

شوق وصل یتیم گونه ی توست

که طبق را جلوتر آورده

پدرت آمده چه آمدنی

به گمانم که معجر آورده

آنکه برده است گوشواره ی تو

داد عباس را در آورده

دخترم ای فرشته ام چه کسی

گوشوار تو را در آورده

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

مجید تال

حضرت رقیه (س)-ولادت و مدح

 

داشت آن روز زمین قصه ای از سرمی خواند

قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند

رخ مولود چنان با رخ مادر می خواند

که پدر زیر لبی سوره ی کوثر می خواند

خانه غوغا شده، انگار زمان برگشته

نکند حضرت زهرا(س) به جهان برگشته

نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه است

عرض تبریک به ارباب برای همه است

زینب(س) آیینه به کف بر لبش این زمزمه است

به خدا خون علی(ع) در رگ این فاطمه(س) است

دختری که نفسش جلوه ی زهرا(س) دارد

پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

فاطمه(س) پر زده اما برکاتش باقی است

راه باز است ببینید صراطش باقی است

هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است

حال اگر نیست پیمبر(ص) صلواتش باقی است

کار خورشید به ناخواه درخشندگی است

کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است

تو که بالای سرت نور امامت داری

جزء این طایفه ای دست کرامت داری

محشری گشته به پا باز قیامت داری

چون که بر دوش ابالفضل(ع) اقامت داری

وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد

تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد  

آمدی نازترین یاس معطر باشی

در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی

آمدی چند بهاری گل اکبر باشی

نفسی هم شده هم بازی اصغر باشی

باز لبخند بزن عشق خریدار تو است

کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است

تو که در دلبری ازما مثَل بابایی

اسم بابا که می آری غزل بابایی

چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی

ساده، شیرین و صمیمی، عسل بابایی

***

دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت

دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت

***

...عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی

عشق من شهر دمشقی که تو در آن باشی

زائری آمده در قلب تو جا می خواهد

صحن زیبای تو را دیده، صفا می خواهد

یک نفر آمده و اذن دعا می خواهد

او مسیحی است ولی از تو شفا می خواهد

باز با شوق یکی چادر کوچک آورد

دختری نذر نگاه تو عروسک آورد

یاد آن روز می افتم که اسیرت کردند

اول کودکی ات بود که پیرت کردند...

 
 
سه شنبه 21 دی 1395  12:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

قافیه پریشان

مدح حضرت رقیه سلام الله علیها

 

دختری آمد از قبیله ی نور

نذر راهش سبد سبد احساس

صورتش مثل قاب نرگس بود

سیرتش روح صد گلستان یاس

***

هر فرشته که می رسید از راه

یا اگر جبرئیل می آمد

به پر روسریِ گلدارش

تا ببندد دخیل می آمد

***

تا که لب را به خنده وا می کرد

دل هر ماه پاره را می برد

هر دلی را به لطف لبخندش

به خدا تا خود خدا می برد

***

ساره آسیّه هاجر و مریم

زائر هر شب نگاه او

وَ شکوه تمام این دنیا

گرد و خاک غبار راه او  

***

به صفات حمیده اش سوگند

آینه دار حُسن زهرا بود

خاک راهش شفای هر دردی

او مسیحاتر از مسیحا بود

***

در میان قبیله ی خورشید

در دل هر ستاره جایی داشت

وَ روی موج آبی دل ها

مثل مهتاب ردّ پایی داشت

***

آسمان است و گوشواره ی او

خوشه های طلایی پروین

مستجاب الدعاست این بانو

عطر سبز قنوت او آمین

***  

عطر باغ بهشت دارد او

که شبیه نسیم می آید

یا به روی قنوت پروازش

بال هر یا کریم می آید

***

هر سحر بوسه می گرفتند از

مقدمش کاروانی از خورشید

یاس ها چلچراغ ایوانش

با همان بالهای سبز و سپید

***

خاک بوسش فرشته، تا می شد

او برای نماز آماده

بال پرواز ربنایش بود

عطر سیب و ضریح سجاده

***

آسمان مدینه ی دل را

مهر و ماه و ستاره، کوکب بود

بین این خانواده این بانو

همه ی عشقِ عمه زینب بود

***

آسمان ها ستاره می ریزد

جبرئیل از جنان به پای او

دسته گل می فرستد از جنت

مادرش فاطمه برای او

***

نه فقط عشق حضرت ارباب

آرزو و امید عباس است

زینت آسمان آبیِّ

شانه های رشید عباس است

***

جلوه دارد میان چشمانش

همه ی مهربانی ارباب

گل بریزید آمده از راه

دختر آسمانی ارباب

***

مریم است این وَ یا خود زهراست

که حریمش پُر از کرامات است

تا قیام قیامت این بانو

افتخار تمام سادات است

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

رباعیات حضرت رقیه(س)-مدح

 

 خاك قدم رقیه باشی عشق است

 زیر علم رقیه باشی عشق است

 با مهدی صاحب الزمان از ره لطف

 یك شب حرم رقیه باشی عشق است

×××

 هر جا سخن از رقیه جان می آید

 صوت صلوات عرشیان می آید

 در مجلس این سه ساله من معتقدم

 عطر خوش صاحب الزمان می آید

×××

 امشب كرم رقیه را می بینیم

 خیر قدم رقیه را می بینیم

 این حرف تمام عاشقان است حسین

 پس كی حرم رقیه را می بینیم

×××

 در محفل عشقتان ادب آوردم

 غم از دلتان برده طرب آوردم

 یادت نرود یك صلواتی بفرست

 تا نام رقیه رابه لب آوردم

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

حضرت رقیه (س)-مدح

 

بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه

خورشید كمی از رخ زیبای رقیه

مهتاب كه شب ها دل عالم برباید

یك نور ز رخسارِ دل آرای رقیه

دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است

چون منتظرِ بخشش فردای رقیه

گر هر دو جهان ابر شوند اشك بریزند

یك قطره ز هر آبله ی پای رقیه

من كس نگذارم به دلم پای گذارد

زیرا كه حریم دلِ من جای رقیه

گر سبزترین ارض خدا را كه ببینی

آراسته با سبزیِ دیبایِ رقیه

او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره

این اشكِ حسین از قد و بالای رقیه

هر كرده ی او آیینه ی حضرت زهرا

این وجه شرر بر دلِ بابای رقیه

با این كه غم كرب و بلا سخت گران است

سنگین تر از آن ناله و غم های رقیه

هر انس و ملك تشنه ی یك خنده ز رویش

روح همگان صفحه ی سودای رقیه

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

حضرت رقیه(س)- شهادت

 

من گل پرپر ثاراللهم

سورۀ کوثر ثاراللهم

پارۀ پیکر ثاراللهم

نازنین دختر ثاراللهم

من پیام‌آور عاشورایم

دختـر فاطمۀ زهرایم

****

من سفیر شهدا در شامم

پاره‌ای از جگر اسلامم

خون دل موج زند در جامم

زینب و فاطمه را هم‌گامم

گرچه خاموش شده زمزمه‌ام

روز و شب باب مـراد همه‌ام

****

نهضتی تازه به پا کردم من

شام را کرب‌وبلا کردم من

یاری خونِ خدا کردم من

جان در این راه فدا کردم من

بسکه خون خورده‌ام و لب بستم

صبـر آمـد بـه امـان از دستم

****

شامیان بر جگرم چنگ زدند

دور من نای و دف و چنگ زدند

با من از کینه دم از جنگ زدند

از لب بام مرا سنگ زدند

شهدا جمله دعایم کردند

سنگ‌ها گریه برایم کردند  

****

کودکم، لیک ز جان سیر شدم

اول کودکی‌ام پیر شدم

کنج ویرانه زمین‌گیر شدم

پیش چشم همه تحقیر شدم

شامیان اشک مرا می‌دیدند

به من و عمۀ من خندیدند

****

فاطمی عصمت و زینب‌خویم

بسته در بند ستم بازویم

ابر سیلی‌ست به ماه رویم

روی من گشته سیه چون مویم

هـرکجـا نـام پـدر مـی‌بردم

به همین جرم، کتک می‌خوردم

****

دل شب خواب پدر را دیدم

گل ز گلزار جمالش چیدم

کنج ویرانه به خود بالیدم

شهد از خون جگر نوشیدم

سرِّ پوشیدن رویم این بود

که نبیند پـدرم روی کبود

****

به! چه خوابی! چقدر شیرین بود

باغبان بود و گل یاس کبود

داشتم با پدرم گفت و شنود

نگه افکند به رویم، فرمود

دخترم! از چه سبب پیر شدی؟

کنـج ویرانـه زمیـن‌گیر شدی

ای مه روی تو خاک‌ آلوده

به روی خاک سیه آسوده

لحظه ‌لحظه جگرت خون بوده

از چه این ‌قدر شدی فرسوده؟

گفتمش هجر تو بی‌تابم کرد

عطش دیـدن تـو آبـم کرد

****

شب و ویرانه و من بودم و باب

حیف! یک‌باره پریدم از خواب

ناله سر دادم و رفتم از تاب

چرخ گردون به سرم گشت خراب

گشت تعبیر، همان‌دم خوابم

چشمم افتـاد بـه رأس بابم

****

سر خونین پدر را دیدم

لاله از باغ جمالش چیدم

روی خونین ورا بوسیدم

عوض گریه به او خندیدم

قصه کوتاه، ز دنیا رفتم

دل شب همره بابا رفتم

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

محمّد بختیاری

شعر میلاد حضرت رقیه (س)

 

 دامن شب ستاره باران است

جلوه‌ای از خدا نمایان است

کودکی آمده که گیسویش

شرح والیل و قدر قرآن است

لیلی ایل سبز حورشید است

آیه‌های قدش فراوان است

هرکسی دل نداده بر دستش

روز محشر بدان پشیمان است

برتر از فهم و درک انسان‌هاست

خادم خادمش سلیمان است

خشت اول به نام او نشود

خانه از پایبست ویران است

آمد آیینه‌ی جمال و جلال

دستگیر ای محول ‌الاحوال

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

ویرانه شد بهشت بیابان صفا گرفت

شهر گناه حال و هوای خدا گرفت

با سر دوید سوی طبق طفل بستری

زینب بیا بیا که مریضت شفا گرفت

این هم یکی ز معجزه های رقیه بود

بر دامنش بهشت خداوند جا گرفت

با اشک چشم راس پدر را گرفت پس

یعنی که انتقام ز تشت طلا گرفت

حاجیه سه ساله ولیمه گرفته بود

اما ولیمه حال و هوای منا گرفت

سُر خورد ناگهان سر بابا به روی خاک

دل های اهل بیت دوباره عزا گرفت

از چشم های فاطمه افتاد شهر شام

آه یتیم بی رمقی شهر را گرفت

آن کس که بود حضرت زهرای قافله

در شهر شام شُهرت ام البکا گرفت

...با زخم های کاری جسم نحیف خود

نیروی پیکر زن غساله را گرفت

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

سروش سرخ عاشورا، رقیه

تمام هستی مولا، رقیه

دوباره داغ زهرا گشت تازه

«مغیره»، «زجر» شد، «زهرا»، «رقیه»

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

حضرت رقیه(س)-شهادت

 

بابا نگاه پر شررم درد می کند

قلب حزین و شعله ورم درد می کند

از بس برای دیدن تو گریه کرده ام

چشمان خیس و پلک ترم درد می کند

از بعد نیزه رفتن رأس عمو ببین

سر تا به پای اهل حرم درد می کند

آهسته بوسه گیرم از آن جای خیزران

دانم لبانت ای پدرم درد می کند

از کوچه های سنگی کوفه ز من مپرس

آخر هنوز بال و پرم درد می کند

با هر نوازشی که ز باد صبا رسد

این دسته موی مختصرم درد می کند

ناقه بلند بود و نگویم چه شد ولی...

چون فاطمه پدر، کمرم درد می کند

بابا ببین شبیه زنی سال خورده ام

دستم، تنم، سرم، جگرم درد می کند

مدیون عمه ام که نفس می کشم هنوز

جسم کبود همسفرم درد می کند

هر جا که گوشواره ببینم از این به بعد

زخمی دوباره در نظرم درد می کند

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار زیبای روز سوم ماه محرم

 برای مولاتی رقیه (س)

بخوان برای پدر ای رقيه ، قرآنی

كه ساده بگذرد اين لحظه های طولانی

رقيه جان ، بخدا اصغر از تو تشنه تر است

تو حال و روز علی را كه خوب می دانی

زمن مخواه كنم التماس اين لشگر

برای جرعۀ آبی و لقمۀ نانی

به جزء خدا به كسی هرگز التماس نكن

كه اين جدا بود از شيوۀ مسلمانی

فقط به ياری پروردگار دل خوش كن

كه دل خوشی به كسی جز خداست شيطانی

و حاجت همه دست خداست و تنها

خودش ز بندۀ خود می كند نگهبانی

تو در مسير بهشتی كمی تحمل كن

كه صبر اگر نكنی در مسير می مانی

اگر خدای نكرده كمی كتك خوردی

بگو كه بر سر قول و قرار می مانی

دعا ، دعا ، نشود دخترم فراموشت

زمان هول و هراس و دم پريشانی

سفارشات پدر را به خاطرت بسپار

كه ساده بگذرد اين لحظه های طولانی

 
 
چهارشنبه 22 دی 1395  11:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها