0

اشعار روز دوم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

   سالار زينب حسين جان

تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت

تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت

 

امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي

تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت

 

اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ

اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت

 

امروز كه يك مرتبه در موقع بازي

بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت

 

درباره ي تنهايي و بي ياوري تو

تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت

 

خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ

سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت

(شاعرش را نميشناسم)

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

آرام دل من نام این زمین چیست                 تا پای نهادم قلب من فرو ریخت

ترسم من از این صحرا                                           منزل تو نکن اینجا

                        ای قافله سالار ، ای قافله سالار

ای امید زینب شاهنشه افلاک                                اینقدر چرا هست این زمین غمناک

بگرفته مرا وحشت                                                زین زمین پر محنت

                        ای قافله سالار ، ای قافله سالار

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

بوی غم بوی جدایی بوی  هجران  می رسد

کربلا  آغوش خود واکن که مهمان می رسد

 ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یا حسین

دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد

حاجی زهرا علم کن خیمه  هایت در منا

زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد

خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد

گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد

گو فرات بی مروّت اینقدر هوهو مکن

کودک ششماهه ای با کام عطشان می رسد

کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم

روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد

در همان لحظه که ترکیب رخت پاشد زهم

از حرم زینب به گیسوئی پریشان می رسد

کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه ها

درچهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد

قافله سالار زینب گو شبی بر ساربان

وقت خاتم بخشی دست  سلیمان می رسد

وای از هنگامه وصلی  که یک نیزه سوار

روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

پرسيد از قبيله كه اين سرزمين كجاست؟

اين سرزمين غمزده در چشمم آشناست

اين خاك بوي تشنگي و گريه مي‌دهد

گفتند: «غاضريه» و گفتند: «نينوا»ست

دستي كشيد بر سر و بر يال ذوالجناح

آهسته زير لب به خودش گفت: كربلاست

طوفان وزيد از وسط دشت، ناگهان 
 

افتاد پرده، ديد سرش روي نيزه‌هاست

يحياي اهل بيت در آن روشناي خون 

 

بر روي نيزه ديد سر از پيكرش جداست

توفان وزيد، قافله را برد با خودش 

 

شمشير بود و حنجره و ديد در «منا»ست

باران تير بود كه مي‌آمد از كمان 

 

بر دوش باد ديد كه پيراهنش رهاست

افتاد پرده، ديد به تاراج آمده ست 

 

مردي كه فكر غارت انگشتر و عباست

برگشت اسب از لب گودال قتلگاه 

 

افتاد پرده، ديد كه در آسمان عزاست

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

الــــــــــهی بهر قربانی بدر گاهت سر آوردم

نـــــه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم

پـــــــــی ابقاء قَد قامت به ظهر روز عاشورا

بـــــــــــــــــــرای گفتن الله اکبر، اکبر آوردم

علی را در غدیر خم نبی بگرفت روی دست

ولی مــن روی دست خود علی اصغر آوردم

علـــــــــی انگشتر خود را به سائل داد اما من

بـــــــــــرای ساربان انگشت با انگشتر آوردم

پـــــــــــــــی آزادی نسل جوان از بند استعمار

بـــــــــرادر زاده ای چون قاسم فَرّخ فَر آوردم

بــــــــــــرای کشتن دونان بدشت کربلا یا رب

چــــــــــو عباس همایون فَرّ امیر لشکر آوردم

بــــــــــــــرای آنکه قرآنت نگردد پایمال خصم

بـــــــــــــــرای سُمّ مرکب ها خدایا پیکر آوردم

برای آنکه همدردی کنم بـــــــــــــا مادرم زهرا

برای خوردن سیلی سه ساله دختـــــــــر آوردم

اگر با کشتن من دین تو جــــــــــــاوید می گردد

برای خنجر شمر ستــــــــــــــمگر حنجر آوردم

بپاس حُرمت بـــــــــــــــــوسیدن لب های پیغمبر

لبانی تشنــــــــــــه یا رب بهر چوب خیزر آوردم

حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد در طشتی

مــــــــــن اینک سر برای زینت طشت زر آوردم

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

اینجا بهشت پربلای یار باشد

نخل بلا در این زمین پر بار باشد

اینجا شهادتگاه جان عاشقان است

قلب زمان از داغ ما غمدار باشد

هر بار گفتم زینبا از دل مکش آه

حقا که گفتی خواهرم  هر بار  باشد

گاهی سرم بر نی شود گاهی به نیزار

منزلگه رأسم تنور نار باشد

آنگه که روی سینه ام دیدی کسی را

شیون مکن ، او چون سگان هار باشد

**********************

اینجا ید عشق و وفا  بیکار گردید

کعب نی و سنگ و سنان پر کار گردید

اینجا به جوی عاشقی سیلی روان گشت

اینجا رقیه از جهان بیزار گردید

در قتلگه افتادم و لب تشنه گشتم

در ظهر عاشورا دو چشمم تار گردید

جسمم کمی بالاتر از گودال افتاد

با نعل تازه جسم من هموار گردید

در گودی عشق و بلا افتاد جسمم

رأسم در این وادی چنان پرگار گردید

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

از كعبه رو به كرببلا ميكند حسين

و آنجا دوباره كعبه بنا ميكند حسين

گر ساخته است خانه اى از سنگ و گل خليل

آنجا بناز خون خدا ميكند حسين

روزى كه حاجيان به حرم روى مينهند

پشت از حريم كعبه چرا؟ ميكند حسين

آن حج نا تمام كه بر عمره شد بدل

اتمام ان بدشت بلا ميكند حسين

آنجا وقوف در عرفات ار نكرده است

فرياد معرفت همه جا ميكند حسين

آنجا اگر كه فرصت قربانيش نبود

اينجا هر انچه هست فدا ميكند حسين

آنجا كه سعى بين صفا در دويدن است

اينجا به قتلگاه صفا ميكند حسين

آنجا حنا حرام بود بهرا حاجيان

اينجا ز خون خويش حنا ميكند حسين

وقتى به خيمه گاه رود از پى وداع

اينجا دوباره حج نساء ميكند حسين

بعد از هزار سال به همراه حاجيان

هر سال رو بسوى منا ميكند حسين

از چار سوى كعبه ، ز گلدسته ها هنوز

هر صبح و ظهر و شام ندا ميكند حسين

بشنو دعاى در عرفاتش كه بنگرى

با سوز دل هنوزه دعا ميكند حسين

سر داده است و حكم شفاعت گرفته است

بر وعده اى كه داده وفا ميكند حسين

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

برگرد اگه پای رقیه رو خسته نمی خوای

برگرد اگه دخترت طاقت سیلی نداره

برگرد اگه می خوای چشمای زهرا نباره

برگرد آخه رباب هزارتا آرزو داره

برگرد آخه بعیده اینجا بارون بباره

برگرد نذار بشكنه اینجا غروره عباس

برگرد آخه دل نگرونه حضرت زهرا

برگرد كه نبینه رو نیزه سرت رو خواهر

برگرد اینا می كشنت ای غریب مادر

برگرد اگه می خوای جوونت زنده بمونه

برگرد اگه می خوای نبینی  كه غرق خونه

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

تو گرمتر از همیشه می سوزانی

آشفته تری از آنچه خود می دانی

باران نگرفته که گل انداخته ای!

تو  در شعف آمدن  مهمانی

شاعر: صابره سادات موسوی

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

     يا مظلوم

با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن

عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن

 

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

 

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

 

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

 

باحوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

 

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

این دختران کنیز خدایند و بس، همین

 

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

 

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

 

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

 

یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

 

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

 

توهستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

 

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

 

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

 

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

 

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

 

اگر به روي نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

 

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

 

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

****

با احتیاط لاله ي ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن

 

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سر گوشواره ها

 (علي اكبر لطيفيان)

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

الا ! یاران من ! میعادگاه داور است ، اینجا

بدن ها غرق خون ، سرها جدا از پیکر است ، اینجا

مَلَک ! قرآن بخوان در خاکِ روح انگیز این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت ،  پرپر است ، اینجا

نیازی نیست گل ریزد ، کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله گون از خونِ فرقِ اکبر است ، اینجا

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون

وضوی من ز خونِ حلقِ پاک اصغر است ، اینجا

شود جان عمویی هم چو من ، قربانی قاسم

که مرگ سرخ بر وِی ، از عسل شیرین تر است ، اینجا

شود حل ، مشکل بی آبی اطفال معصومم

که سقا با دو چشم خونفشان ، آب آور است ، اینجا

نه تنها از تن مردان جنگی ، سر جدا گردد

به نوک نیزه ، طفل شیر خوارم را سر است ، اینجا

مبادا کس در این صحرای خونین ، نام آب آرد !

جواب "العطش" شمشیر و تیر و حنجر است ، اینجا

الهی ! دخت زهرا ، پای در گودال نگذارد

که کعب نی جواب "یاخا"ی خواهر است ، اینجا

عجب نبود گر ابناء بشر گریند خون بر من

که از خون گلویم رنگ ، موی مادر است ، اینجا

به عُمر خود مزن غیر از در این خانه را "میثم" !

زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است ، اینجا

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

یه کاروان پر ماتم داره می آد از تو صحرا

یه کاروان پر ماتم با پرچمی که نوشته کاروان محرم

می وزد با نفساشون سوز یک غم کهنه

میرسن از دل صحرا همه با پای برهنه

 همه دریده گریبون از جامه های سیاشون

بارون تنگ غروبه اشک سرخ چشاشون

رو لبا نغمه ی تلخ و حزینه

بی امون می زنن بر سر و سینه

چشامون مثه ابر آسمونه

گریه مون از پر قنداغمونه

هر جا برم می پوشونم صورت آینه ها رو

این کاروان کرده جاری حس حضور خدا رو

بیرق تیره ی ماتم به دست حضرت آدم

موسی با عیسی گرفتن باز روی حضرت خاتم

این کاروان عزادار دسته ی اهل بهشته

از رسول و پیغمبر از اولیا و فرشته

اشکشون برزخی در حرمینه

نوحه شون دم واویلا حسینه

دل زمین می لرزه از بغضی که تو گلوشه

نگین دستای خاتم یه محمل تیره پوشه

کجاوه ای که رو دوش فطرس روح الحرمینه

چشمه ی سرخ عزای بانوی پرده نشینه

از سوز ناله ی بانو سیل اشک روونه

دله کباب میشه وقتی فاطمه روضه میخونه

دشمنا میوه ی قلبمو چیدن بی کفن سر شو تشنه بریدن

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

مهی که هست بسی جان گداز می آید

مُقّدر آن چه بُوَد از فراز می آید

به چشم دل نظری کن ببین که قافله ای

به سوی کرببلا از حجاز می آید

از این طرف بنِگر حُر که با هزار سوار

به کف گرفته سنان ، پیشواز می آید

از آن طرف علی اصغر به قصد مهمانی

میان قافله در مهدِ ناز می آید

از این طرف بنِگر حرمله به کف تیری

سه شعبه دارد و مهمان نواز می آید

از آن طرف بنِگر شاه با جوانانش

برای دادن جان ، سرفراز می آید

از این طرف بنِگر شمر دون به کف خنجر

به قصد صید حرم ، یکّه تاز می آید

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

این جا که آمدیم غم و غصه به پا گرفت        دل شوره عجیب وجود مرا گرفت

 

حس غم جدایی دشت لاله خیز                    بال و پرم جدا دلم را جدا گرفت

فالی زدم به مصحف پیشا نیت حسین           آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

 

در این حسینیه که همان عرش کبریاست            حق جان ز قافله انبیا گرفت

تنها دلیل بودن من سایه حرم                    زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

 

بین خیام خیمه عبا س دیدنی است              شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت

 

تا وقت هست حلقه انگشتری در آر            از ترس ساربان  دل زینب عزا گرفت

 

وای از دل رباب کی بیند به جای آب         تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت

 

وای از شتاب دست پلیدی که عا قبت          زیور ز گوش دخترکان بی هوا گرفت

 

این جا درخت و نیزه تفا وت نمی کنند         هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت    

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

بهرت، ای كرببلا! آمده مهمانی چند

ديده بگشا و ببين، موكب سلطانی چند

بر مه و مهر فلك سای سر خود كه تو را

داده دلدار جهان، نَيّر تاباني چند

خاك تو، واد مقصود مهين قافله‌ای است

كه نمودند همب طیّ بيابانی چند

پس از اين، كرببلا! با سر و سامان گردی

كه شوی خواب‌گه بی سر و سامانی چند

تيره رخسار فرات تو شود ! گر نكند

رحم بر تشنگی كودك عطشانی چند

چند روز دگر، اين جاست كه بر عرش رَود

ز جگر سوختگان ، ناله و افغانی چند

اندر اين جاست كه از داغ جوانان حسين

تا به دامن بشود چاك ، گريبانی چند

اندر اين جاست كه بشكفته شود از دم تيغ

ز گلستان نبی ، غنچه‌ی خندانی چند

لاله‌زار شه خوبان شوی ، اي كرببلا !

چند روز دگر از خون جوانانی چند

چون سكينه به بر پيكر صد پاره‌ی شاه

بنشينند هزاران نواخوانی چند

گيسوی حور به فردوس، پريشان گردد

ز غم بی كسی موی پريشانی چند

ای حسينی ! كه بخوانده است سرت بر سر نی

به راه شام بلا ، آيه ‌ی قرآنی چند

صله كن لطف به «خوشدل» كه به غمگينی ساخت

ز بيان غم تو، دفتر و ديوانی چند

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها