0

اشعار روز دوم ماه محرم

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

ژولیده نیشابوری-ورود به کربلا

بسوز ایدل که مضطر گردم اینجا

شکوه نخل باور گردم اینجا

در این صحرا مکن منزل برادر

که ترسم بی بادر گردم اینجا

نمی خواهم سیه پوش و عزادار

زداغ زلف اکبر گردم اینجا

نمی خواهم کنار نعش قاسم

شریک داغ مادر گردم اینجا

نمی خواهم زدیده اشک افشان

به عباس دلاور گردم اینجا

نمی خواهم سراپا آه و شیون

به سوگ مرگ اصغر گردم اینجا

نمی خواهم میان لجه خون

پی صد پاره پیکر گردم اینجا

ولی با این همه در خط تسلیم

مطیع امر داور گردم اینجا

برای نشر دین و حفظ اسلام

تو را من یار و یاور گردم اینجا

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

وحید قاسمی

ورود کاروان به کربلا

 

دلشوره ای افتاده در جانم برادر

غمگینم و سر در گریبانم برادر

حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی ست!

مبهوت سِحر این بیابانم برادر

یك دشت مرد اجنبی دور و بر ماست

این جا مزن خیمه، هراسانم برادر

در كاروانت دخترانِ بی شماری ست

می ترسم از آینده؛ حیرانم برادر

جایی برای بازی طفلان تو نیست

دلواپسِ خار مغیلانم برادر

صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است

خشكیده لب های غزل خوانم برادر

دست دخیل خارهایِ دشت رفته

سمت ضریح پاكِ دامانم برادر

بادی جسارت كرد و خلخالم تكان خورد

تشویش دارم‌؛ دل پریشانم برادر

آن نامه های بار اُشتر را نشان ده

با  حُر بگو در كوفه مهمانم برادر

با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد

مظلومه ی معروفِ دورانم برادر

از كودكی با دردِ چشمم خو گرفتم

در گریه كردن، پیر كنعانم برادر

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

سید رضا موید-ورودیه کربلا

نه تنها جان خود را هدیه بر درگاه آوردم

الها هر چه دارم من به قربانگاه آوردم

نه تنها یک گلستان لاله دارم بهر پژمردن

کنارش یک نیستان ناله جانکاه آوردم

حسینم من حسینم آفتاب روز عاشورا

که در این آسمان هم اختر و هم ماه آوردم

بود حجاج را در کعبه یک قربان ولیکن من

خلیل عشقم و چندین ذبیح الله آوردم

پی تکمیل عاشورای خونینم خداوندا

زاکبر تا به اصغر جمله را همراه آوردم

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

با سلام و با صلوات    قافله از راه می رسه
قافله ی حسین پر  از ستاره و ماه می رسه 2
عمه ی ساداتو ببین        رو ناقه محمل نشینه
به پشت پرده تو خیال یه صحنه هایی می بینه 2
می بینه یه روزی میاد حسینو ازش میگیرن
کربلا همه بچه های آل علی می میرن 2
زینب، خدای صبر، یک روز، ز غصه ها، دیگه، ز پا می شینه
زینب، تو قتلگاه، عشق، فاطمه رو، تنها، بی سر می بینه
داره می بینه حسین و خسته
به زیر کوه نیزه شکسته 
وای از غریبی 4

رقیه رو دوش عمو    داره با عزت می رسه
ولی دلش شور می زنه   برا عمو دلواپسه 2
با دست می گیره چشمشو   با عمو بازی میکنه
برای ساقی حرم         داره چه نازی می کنه 2
مادری توی خیمه ها  علیش رو بغل می گیره
مادری که حتی یه روز بدون علی می میره 2
اصغر، تو گهواره، داره، خواب می بینه، خوابِ، حرمله و تیر
تیرِ، سه شعبه ای، که تو، کرببلا، کرده، کار یه شمشیر
حنجر اصغر دریده میشه
از گوش تا گوشش بریده میشه
حسین مظلوم 4

رضا تاجیک

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

علی انسانی

ورود کاروان به کربلا

 

ای سرزمین کربلا ای کوی جانانم
بنگر به پیر و کودک و خیل جوانانم
حاجت به قربانی نباشد ای مِنای من
آورده ام قربانیان عید قربانم
چون باغبان هم لاله و هم یاسمن دارم
یک باغِ گل نه، صد گلستان گل به دامانم
پُر گُرگ اگر صحرا شود عباسِّ من شیرست
آب آورست او از برای تشنه طفلانم
من قامت خود پیش دشمن خَم نمی سازم
آزاده و پَروَرده زهرا روی دامانم

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

سعید توفیقی

ورود کاروان به کربلا

 

لااقل شیهه بکش کاری کن

حرکت کن وَ مرا یاری کن

سر خود را به دل خاک مکش

کمتر از دیده گُهر جاری کن

آسمانی به چه وابسته شدی؟

ایستادی نکند خسته شدی؟

زودتر رو ره ما طولانی ست

و تَرَک خوردن شیشه آنی ست

خواهرم میل به گریه دارد

حرکتی کن که هوا بارانی ست

ظرف ما پر شد و جان از لب ریخت

قدمی زن که دل زینب ریخت

نکند ملزم زنجیر شدی!

که در این خاک زمین گیر شدی

پر جبریل به پایت پیچید؟

یا پیام آور تقدیر شدی؟

وحی تو، آیه ی استرجاع است

زینب آشفته از این اوضاع است

ارجعی از همه جا می آید

خبر از خوف و رجا می آید

این چه خاکی ست که از هر وجبش

تاله ای با سه هجا می آید

زنی انگار عزادار شده

نکند لحظه ی دیدار شده؟

ناگهان عالم امکان لرزید

تن خاک از تن طوفان لرزید

خاک بر روی عبایم گره خورد

جگر پرده نشینان لرزید

وحی آمد که خدایی شده ایم

همگی کرب و بلایی شده ایم

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

مجتبی روشن روان

کاروان در مسیر کربلا

 

 من کیم یک بینوای ناشکیب

بیقرار روضه‌های پر نشیب

می‌رود تا کربلای عاشقی

کاروانی خسته آرام و غریب

در میان قافله خوبان عشق

کاروانسالار آقائی نجیب

هر کسی مشغول با ذکری جمیل

بر لب بانو نوای یا مُجیب

با پریشانی میان محملش

زمزمه دارد که یا نعم‌الحبیب

دست بالا می‌برد بنت‌الهُدیٰ

وه که دارد واقعاً حالی عجیب

با دل تبدارِ بی‌بی می‌کند

یک نگاه دلبرش کار طبیب

بغض می‌گیرد گلویش را ولی

باز می‌گوید که یا نعم‌الحبیب

نغمه‌ای از هاتفی آید به گوش

می‌رود این کاروان و عنقریب

مرگ می‌آید به دیدار همه

از علی‌اصغر گرفته تا حبیب

دم گرفته حضرت روح‌القُدُس

می‌رود عینی به بالای صلیب

قدسیان در حیرت از امر خدا

وای این آقا شود خَدُ التَّریب

این همان ماه زمینیِ خداست

شُهرتش در آسمان شَیبُ‌الخَضیب

نام او پیچیده چود در آسمان

پر شد عرشِ کبریا از عطر سیب

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

علی انسانی

ورود کاروان به کربلا

 

من به پای دوست در این سرزمین سر می دهم
در ره یار آنچه دارم خشک یا تر می دهم
همره من سالخورد و شیرخوارست و جوان
پاکبازم در وفا هستی سراسر می دهم
من طَلایه دارم و از بهر اِحیای قیام
پرچم تبلیغ را تحویل خواهر می دهم
گر که رنگین شد رُخم با خون سر از سنگ ها
در عوض بر چهره ی دین رنگ دیگر می دهم
گر تنم را دست باطل پاره پاره کرد باز
بانگ حق را از سر نی با سرم سر می دهم
گر ز مهمان و پذیرایی کسی گیرد خبر
من پیام خویش بر دختر ز حنجر می دهم

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

    وروديه

هنوز زينب كبري كنار دلبر هست

هنوز عمه ي سادات با برادر هست

 

هنوز رَخْتِ اسيري به تن ندارد كس

هنوز ناله ندارد عمو به دادم رَس

 

هنوز قاسم و اكبر هنوز عبدالله

هنوز ساقيِ تشنه كنار ثارالله

 

هنوز خيمه ي ارباب غرق احساس است

هنوز دور ِحرم رَدِّ پاي عباس است

 

هنوز آنچه زياد است در حرم آب است

كجا ز سوز عطش شيرخواره بي تاب است؟

 

هنوز صيد نگشته ست بچه آهويي

و تازيانه نخورده ست هيچ بانويي

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

غلامرضا سازگار

خروج کاروان از مکه به سوی کربلا

 

حاجیان حج خون، دست الهی یارتان

حیف! آخر مکه شد محروم از دیدارتان

سعی‌تان از مکه تا صحرای خونین بلا

طوف‌تان در خون تپیدن حجتان ایثارتان

حج‌تان مقبول بادا سعی‌تان مشکور باد

وعدۀ دیدارتان با خالق دادارتان

حلۀ احرامتان خـون گلوتــان می‌شود

خونتان تا صبح محشر آبروتان می‌شود

در مسیر حجِ خون چون یاد پیغمبر کنید

اشک ریزید و تماشای علی‌اکبر کنید

آبرو دارید اما باز کسب آبرو

در حضور یار از خون علی‌اصغر کنید

حاجیان خود در منا سر می‌تراشند و شما

موی خود رنگین زخون سازید و ترک سر کنید

پای بفشارید ای اصحاب و انصار حسین

بوسـه برداریـد از دست علمدار حسین

ای همای بخت، حسرت برده بر اقبال‌تان

خوش برون رفتید از مکه خوشا بر حال‌تان

زخم شمشیر است فردا مرحم زخم شما

مقتل خون است تنها کعبۀ آمال‌تان

اشک ختم الانبیا سازد شماره بدرقه

فاطمه در کربلا آید به استقبال‌تان

خـاک گـردد خلعت انـدام عریان شما

بحر نوشد آب از لب‌های عطشان شما

از حسین امشب سفر کردید با هم تا حسین

هر نفس در قلب‌تان گردیده ذکر یاحسین

تا به خون خویشتن گیرید در این حج وضو

راه بسپارید ای چابک‌سواران با حسین

در مسیر کعبۀ خون ذکرتان باشد همین

واحسینا واحسینا واحسینا واحسین

روز را از دود آه خویش همچون شب کنید

لحظه‌لحظه گریـه بـر تنهایی زینب کنید

ای زمین کربلا! بر آل عصمت یار باش

میهمان، رو از حجاز آورده مهمان‌دار باش

بر عزیز فاطمه آغوش جان را باز کن

مهربان با خاندان احمد مختار باش

خارهایت را ز پای لاله‌ها بیرون بکش

عصر عاشورا بر آن آوارگان غمخوار باش

بـر تـن بی‌تــاب اولاد پیمبــر تــاب ده

 سرشک چشم «میثم» تشنگان را آب ده

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

وقتی پیاده شدند ابی عبد الله دید فرزندان زینب دارن میان ، دایی حال مادر  ما خوب نیست آقا آمد، خواهر چیه گفت داداش این جا کجاست همه بلا های عالم تو دلم آمد

چه خواهد کرد آتش هجران  بار الها با  آل پیغمبر

 

                                          من از چشم با غبان خواندم جمله گلهایش می شود پر پر

 

الا ای همسنگر زینب فروغ چشم تر زینب

 

                                             تو می دانی اندر این وادی چه می آید بر سر زینب

 

غریبم غریبم نمانده شکیبم              خدا حافظ ای حبیبم

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

ای یکّه تاز عرصۀ صبر و رضا حسین                        وی رهنمای قافلۀ کربلا حسین

ای حج نا تمام تو مقبول کردگار                   طی شد به وصف عمرۀ تو عمر ما حسین

احرام بسته ای تو و پوشیده ای کفن                        تا آوری مناسک حج را بجا حسین

راز شناخت در عرفات تو بود و بس                    ای چشمۀ هدایت و فیض و دعا حسین

اصحاب با وفای تو در طواف خیمه ها                        هر دم بجای تلبیه گویند یا حسین

قربانی تو کودک شش ماهه تو بود                      ای سوخته ز ماتم تو جان ما حسین

پر می زند دلم به هوای حریم تو                         آنجا که مستجاب شود هر دعا حسین

مهر تو جان ما بود و هیچ قدرتی                   ما را نمی توان کند از تو جدا حسین

                                    از یاد رفت داغ عزیزان ما ولی

                                    داغ تو کی رود ز دل و جان ما حسین

قافله ابی عبد الله روز به روزدارد نزدیک کربلا میاد ، قربان قافله و سر نشینان این قافله ، علمدار این قافله عباس (حاجت دارها ، درد دارها)قافله سالار حسین فاطمه است ، این قافله علی اکبر دارد ، این قافله علی اصغر دارد ، این قافله قاسم و عون و جعفر دارد ، این قافله شیر زنی مثل زینب کبری دارد .

راوی می گوید : در یکی از منازل دیدم جمعی دور محملی را گرفته اند یک کسی می خواهد پیاده شود . اما اینقدر عظمت دارد دیدم یک طرف علی اکبر ایستاده ، آقا ابوالفضل زانوش رکاب قرارداده ، گفتم نزدیک برم کیه ؟ تا نزدیک رفتم گفتم کی می خواهد پیاده شود .(آی دلهای آماده) روز یازدهم محرم هم که می خواست  از کربلا حرکت کند ، دیدم دیگر عباس نداره ، دیگر علی اکبر نداره ، عزیزانش روی زمین افتاده اند ، زینب یک نگاه به بدن حسینش کرد . حسینم پاشو خواهرت را سوار محمل کن .

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

ارد این سرزمین با داغ و غم آشنایی

می وزد بین صحرا باد تند جدایی

دل ز غمها محجوبن دیده ها چون یعقوبن سینه ها چون آشوبن

بین این سرزمین،کرده دشمن کمین،بهرت ای نازنین

آه و واویلتا واویلتا 

گر چه مشک اباالفضل تا کنون پر ز آب است

قلب من بیقراره اشک طفل ارباب است

دخترانت شادابن،کودکانت در خوابن،اهل خیمه سیرابن

کربلا کربلا زینب خسته را مکن از او جدا

آه و  واویلتا واویلتا

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

زبانحال امام حسین ع

خیمه ی بی کسی ات خواهر من بر پا کن

دیده ات از غم رگهای سرم دریا کن

گر که زد بر سر من نیزه ی آن یاغی را

در جواب لب او خنده ی بر دنیا کن

گر رسد دست تو بر رأس بریدم خواهر

خاک از چهره ی من گیر و مرا زیبا کن

هر دو دست تو ببندند به راه کوفه

و تو آن لحظه فقط یاد غم بابا کن

هر کسی آمد و با نیزه به پهلوی تو زد

کاسه صبر مریز فکر شب فردا کن

گر که با شعله ی آتش به کنارت آمد

لحظه از دست مده، خیمه ی خود را

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار روز دوم ماه محرم

کاروان عشیره ی خورشید

وارد قتلگاه خون شده است

کاروانی که محو در معبود

وارد ورطه ی جنون شده است

 

همه ی دشت ساکت و آرام

در تماشای منظری زیباست

دست عمّه درون دست علیست

پلّه ی عمه زانوی سقّاست

 

در همین دشت عاشقی می شد

خیمه هاشان یکی یکی برپا

خیمه ی زینب است پیش حسین

پاسدار حرم شده سقا

 

گوشه ی خیمه دختری کوچک

روی پای حسین خوابیده

ناگهان می پرد ز خواب خوشش

خواب آشفته ای یقین دیده

 

گفت بابا که خواب می دیدم

شامیان معجر مرا بردند

گوئیا در پس همین خیمه

عمّه جان تازیانه می خوردند

 

گوشه ی خیمه ای در آنسوتر

بین گهواره طفلکی خواب است

دخترک خواب دیده که سر او

بر نوک نیزه مثل مهتاب است

 

از سر اضطراب و تشویش و

بی قرارای یکی یکی زینب

می شمارد دوباره تعداد

مردهای قبیله را امشب

 

با وجود تمام مردان و

غیرت آسمانی عبّاس

ترسی از جانب سیاهی ها

اندکی هم نمی شود احساس

 

از پس یکدگر گذشت ایّام

و کنون ظهر روز عاشوراست

آسمان بی قرار و دلتنگ است

در دل اهل این حرم غوغاست

 

رفته بر روی نیزه ها خورشید

پیش چشمان خیس یک خواهر

دم به دم می رسد به گوش پدر

صوت کم جان هق هق دختر

 

دختر فاطمه پریشان است

خیمه ها گَر گرفته واویلا

دختری که کبود سیلی هاست

روضه می خواند از دل زهرا

شاعر : وحید محمدی

 
 
چهارشنبه 14 مهر 1395  5:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها