0

اشعار دوم ماه محرم

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

اشعار دوم ماه محرم

اشعار دوم ماه محرم

 

کاروان سلاله های خدا

کاروان امام عاشورا

 

کاروان بهشتیان زمین

کاروان فرشتگان سما

 

یکی از نوکرانشان جبراییل

یکی از چاکرانشان حورا

 

گوشه ای از صدایشان داوود

نفسی از دعایشان عیسی

 

نوجوانانشان چو اسماعیل

پیرمردانشان خلیل آسا

 

زایر اشکهایشان باران

تشنه مشکهایشان دریا

 

همه آیات سوره ی مریم

همه چون کاف و ها و یا والی

 

یوسفان عشیره ی حیدر

مریمان قبیله ی زهرا

 

کعبه میبیند و طواف ملک

چشم تا کار میکند اینجا

 

کشتگان حوادث امروز

صاحبان شفاعت فردا

 

تا به حالا ندیده هیچ کسی

این همه آفتاب یکجا

 

هر دلی با دلی گره خورده است

همه مجنون صفت همه لیلا

 

دارد این کاروان صحرایی

دخترانی عفیفه و نو پا

 

همه با احترام و با عزت

همه در پرده های حجب و حیا

 

پرده را از مقابل محمل

باد حتی نمی برد بالا

 

دور تا دورشان بنی هاشم

تحت فرمان حضرت سقا

 

پای علیا مخدره زینب

روی زانوی اکبر لیلا

 

از غروب مدینه می آیند

در زمینی به نام کرب وبلا

 

میرسیدند و یاد می کردند

از سر و طشت و حضرت یحیی

 

حق نگهدار این همه مجنون

حق نگهدار این همه لیلا

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

سه شنبه 13 مهر 1395  1:34 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

ورود کاروان به کربلا

***

با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن

عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

باحوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

توهستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند 

اول مرا به نیزه ای از حال می برند

بعدا کشان کشان لب گودال میبرند

اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است

از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید

با احتیاط لاله ي ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سر گوشواره ها

سه شنبه 13 مهر 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

 

کاروان لحظه لحظه نزدیک است

در حوالّی دشت ،دشت بلا

وعده گاه خدا همین باشد

این زمین هست،قبله،کرب و بلا


دلهره موج می زند در دشت

وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است

بوی ماتم وزد از این صحرا

اهل خیمه به ناله محکوم است

قصّه غربتت مرا کشته

نخل غم را ببین چه پُر بار است

نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم

کربلا با بلا بسی یار است


یابن زهرا بیا که برگردیم

صبر زینب دگر به سر آمد

خواب آشفته دیده ام انگار

زِ عروج شما خبر آمد


نظری کن خودت تماشا کن

دل اهل حرم پُر از غوغاست

تو اجازه بده که برگویم

روضه هایی که بعد از این برپاست

کنج خیمه به حالت محزون

قد و بالای اکبرت دیدی

اندکی بعد در دل دشمن

ارباً اربا، برابرت دیدی


لحظه ای بعد نوبت عبّاس

مشک او بر زمین فتاد ای وای

ناله ای زد که یا اخاالمظلوم

هر دو دستش ز کین فتاد ای وای


دست در دست عمّه بود امّا

سوی مقتل،روانه، عبدالله

خنجری آمد و جدایش کرد

دست او را ز دست ثارالله


چه بگویم ز شیرخواره تو

مُسند غربت شما امّا

حرمله با سه شعبه منتظر است

سر او را جدا کند آقا


از بلندیّ تل همی دیدم

به زمین خوردی ای گل زهرا

من بمیرم چه دیده ام ای وای

دست و پا میزدی، تو ای آقا


بس کنم ناله را ولی ای وای

چه بگویم ز شام عاشورا

هر طرف یک سری ،سرِ نیزه

مزد اشک یتیم ها ،هورا

سه شنبه 13 مهر 1395  1:36 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

دل آشفته ام دریای خون است

نگاهم از غم تو لاله گون است

بگو با من چرا ذکر تو امروز

فقط «اِنّا اِلیهِ راجِعُون» است

....

در این خاک از بلا صدها نشان و ...

دلم از غربت تو نیمه جان و ...

به استقبال می آیند اما

چرا در دستشان سنگ و سنان و ...

...

به گوش جان من آید نوایی

نوای غربت و درد آشنایی

بیا بگذر از این خاک بلا پوش

ز هر سو می وزد بوی جدایی

 

یوسف رحیمی

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 13 مهر 1395  1:37 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

دلشوره ای افتاده در جانم برادر

غمگینم و سر در گریبانم برادر

حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی ست!

مبهوت سِحر این بیابانم برادر

یك دشت مرد اجنبی دور و بر ماست

این جا مزن خیمه، هراسانم برادر

در كاروانت دخترانِ بی شماری ست

می ترسم از آینده؛ حیرانم برادر

جایی برای بازی طفلان تو نیست

دلواپسِ خار مغیلانم برادر

صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است

خشكیده لب های غزل خوانم برادر

دست دخیل خارهایِ دشت رفته

سمت ضریح پاكِ دامانم برادر

بادی جسارت كرد و خلخالم تكان خورد

تشویش دارم‌؛ دل پریشانم برادر

آن نامه های بار اُشتر را نشان ده

با  حُر بگو در كوفه مهمانم برادر

با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد

مظلومه ی معروفِ دورانم برادر

از كودكی با دردِ چشمم خو گرفتم

در گریه كردن، پیر كنعانم برادر

وحید قاسمی

 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 13 مهر 1395  1:38 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

کاروانی با دو صد سوز و گداز

عزم شهر کوفه کرده از حجاز

کاروانی از فراسوی بهشت

غرق گل از باغ بانوی بهشت

کاروانی بی مثل در عالمین

کاروانی بسته بر موی حسین

کاروانی از امیرالمومنین

آل هاشم حلقه و زینب نگین

کاروانی غرق احساس آمده

با علمداریِ عباس آمده

کاروانی خسته اما از ستم

کامده بیرون دل شب از حرم

کاروانی بر غم و محنت قرین

مرگ، ایشان را نشسته در کمین

کاروانی مانده در چنگ بلا

لاجرم منزل زده در کربلا

کاروان رشک ثریا گشته است

خیمه های عشق بر پا گشته است

این رباب است و علی اصغرش

اکبر است این با رقیه خواهرش

وان خروش و اشک آل فاطمه است

زینب کبری دلش در واهمه است

بین خیمه راه می پوید حسین

زیر لب این گونه می گوید حسین

این زمین معراج ما تا کبریاست

این زمین پیمانه ی قالوا بلی ست

این زمین از عرش اعلی برتر است

این زمینِ لاله های بی سر است

این زمین دریای احمر می شود

مهد خواب سرخ اصغر می شود

اکبر این جا ارباً اربا می شود

فاطمه در خون هویدا می شود

قاسم این جا غرق زخم از تیغ کین

پیش چشمش می کشد پا بر زمین

این زمین غرق مَلالَم می کند

در غم عباس دالم می کند

این زمین در خاک و خونم می کشد

تا الیه راجعونم می کشد

رنگ می گیرد ز خون آیینه ام

می نشیند شمر روی سینه ام

بر سر نی روح مکتب می شوم

سوره ی والفجر زینب می شوم

 

علیرضا شریف

 

 

 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 13 مهر 1395  1:39 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

کاروان بهشتیان آمد

کربلا میهمان نوازی کن

متبّرک شدی به عطر حسین

برترین خاک؛ سرفرازی کن

*

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است

تکّه ای ابر سایبان بفرست

شیر خوار رُباب آمده است

*

یاد تیغ و تُرنج افتادی

به تو حق می دهم که حیرانی

قد و بالای دیدنی دارد

علیِ اکبر است می دانی

*

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

*

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

*

کربلا از فرات بگو قدری

ساقی این خیام عباس است

آب سرد و خنک به او برسان

چون به قولی که داده حسّاس است

*

کربلا زینب است این بانو

عزتّش را مگر نمی بینی

هی نگو دشت از چه می لرزد

هیبتش را مگر نمی بینی

*

داغ دار قبیله آمده است

اشک و خون دارد او به دیده هنوز

کربلا زود سر به زیر انداز

سایه اش را کسی ندیده هنوز

 

وحید قاسمی

 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 13 مهر 1395  1:40 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:اشعار دوم ماه محرم

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است

تکّه ای ابر سایبان بفرست

شیر خوار رُباب آمده است

یاد تیغ وتُرنج افتادی

به تو حق میدهم که حیرانی

قدو بالای دیدنی دارد

علی اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

کربلا ازفرات خودت بگو قدری

آخه،ساقی این خیام عباس است

آبه سردوخنک به او برسان

چون به قولی که داده حساس است

کربلا زینب است این بانو

عزتش را مگر نمی بینی

هی نگو دشت از چه میلرزد

هیبتش را مگر نمی بینی

داغدار قبیله آمده است

اشک وخون دارد او به دیده هنوز

کربلا زود سر به زیر انداز

سایه اش را کسی ندیده هنوز

 

 

   http://bayanbox.ir/view/4901804249511124488/talar-koodak.gif

 

 

اصفهان نگین فیروزه ای جهان

سه شنبه 13 مهر 1395  1:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها