0

اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

    يا ابا عبدالله(ع)

اي شمع ِ من بسوز كه پروانه ميرود

زين آستان ، صاحب اين خانه ميرود

 

اي شهر ِجدِّ اَمجَد و والا تبار من

بنگر حسين چگونه از اين خانه ميرود

 

مادر به پاي خيز و دعا كن به كاروان

موساي تو اگر چه دليرانه ميرود

 

مادر ببوس ديده ي گريان دخترم

نازش بكن رقيه به ويرانه ميرود

 

بنگر به اكبرم كه چه تعجيل ميكند

عباس را ببين كه چه مردانه ميرود

 

اي باغبان دگر بنشين در عزاي گل

فصل خزان رسيده و پروانه ميرود

 

 

مرحوم منزوی اردبیلی

 
 
یک شنبه 11 مهر 1395  11:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

علی اکبر لطیفیان

 

حرکت کاروان از مدینه به سمت مکه

 

 

وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد

 

شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد

 

وقتی که می رفتند پشت پای آن ها

 

چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد

 

پائین پای ناقه مریم گریه می کرد

 

دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد

 

این است آن داغ عظیمی که برایش

 

حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد

 

این است زینب بانویی که زیر پایش

 

زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد

 

بوسید اکبر دست های مادرش را

 

در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد

 

بر روی دامن مادری در گوش طفلش

 

آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد

 

یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه

 

با گفتن بابا، بابا گریه می کرد

 

در زیر پای محمل مستوره ی عشق

 

منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد

 

وقتی که می رفتند عالم سینه می زد

 

وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد

 
 
یک شنبه 11 مهر 1395  11:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

محمود ژولیده

حرکت کاروان از مدینه به سمت مکه

 

 

 

ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند

 

محمل پردگیان دوز ز اغیار ببند

 

همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار

 

كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار

 

این خداحافظی آخر ما با زهراست

 

بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست

 

خواهر انگار همین جاست طواف من و تو

 

قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو

 

مادرا می برم از كوچه پریشانی را

 

می برم همره خود این همه قربانی را

 

مشكل قافله را وا بگذارید به من

 

گریه ی دختركم را بسپارید به من

 

شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه

 

گردنش حرز ببندید ولی از بوسه

 

ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن

 

با علی اكبر من همرهیِ زینب كن

 

از همین اول راه آب بنوشان به همه

 

زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه

 

همه ی لشگر عشق است غلامت زینب

 

زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب

 

بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر

 

كاش بی قافله سالار نگردی خواهر

 
 
یک شنبه 11 مهر 1395  11:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

علی اصغر انصاریان

حرکت کاروان از مدینه به سمت مکه-دو بیتی

 

 

 

گل باغ جنان بودیم و رفتیم

 

پیمبر را نشان بودیم و رفتیم

 

مدینه ای تمام خاطراتم!

 

(اگر بار گران بودیم و رفتیم)

 

×××

 

وداعی تلخ کردم با پیمبر

 

نهادم صورتم بر قبر مادر

 

دلم تنگ حسن شد ای خدایا

 

بقیع رفتم برای بار آخر

 

×××

 

نوایی می زند آتش به سینه

 

رود همراه بابایش سکینه

 

رسد روزی که بی بابا بیاید!

 

خداحافظ... خداحافظ مدینه

 

×××

 

دل بی تاب را تابی بیاور

 

شبم تاریکه، مهتابی بیاور

 

شده اُم البَنین وقت جدایی

 

برای بدرقه آبی بیاور

 

×××

 

ببین زینب که جانی در تنم نیست

 

دگر چاره به غیر از رفتنم نیست

 

چنان در این سفر غارت شوم من

 

که حتی بنگری پیراهنم نیست

 

×××

 

بود تا همره من أشجع النّاس

 

کجا و کی کنم من درد، احساس؟!

 

ز چشم بَد نگهدارش خدایا

 

که گردد خیمه غارت بعد عباس

 

×××

 

نباشد این وداع آخر من!

 

بگفتا رازهایی مادر من

 

شود گودال جمع پنج تن جمع

 

نَهَد بر دامنش مادر، سر من

 

×××

 

خدایا هم علیمی هم خبیری

 

پذیرفتم هر آن چه می پذیری

 

برای ما شهادت بوده عادت

 

ولی ای وای از داغ اسیری

 

×××

 

دل ارباب از هجران کباب است

 

رقیه در بَرَش طفل رباب است

 

پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم

 

بدان روزی رسد جایت خرابه است

 
 
یک شنبه 11 مهر 1395  11:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مکه به سوی کربلا

    يا مظلوم

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

از حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست

مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین

 

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسین

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

 

سروران ، پروانگانِ شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

 

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

دوستانش بي وفا و دشمنانش بي حيا

با کدامین سَر کُنَد،مشکل دو تا دارد حسین

 

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

 

بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

دستِ آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم "شهریار"

کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین

(محمدتقي بهجت تبريزي"شهريار")

 
 
یک شنبه 11 مهر 1395  11:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها