اگر که از فتوحاتش نمی دانیم ما جز فتح خیبر را
و از خیبر نمی دانیم جز بر دست بالا بردن در را
اگر وقت نماز انگشتری دیدیم و وقت جنگ، شمشیرش
نمی بینیم در دست یداللّهش چرا دست پیمبر را؟
نمی دانیم شاید، شاید امّا خوب می بینیم و می دانیم
که پنهان می کنیم انگار ما در آستین خویش، خنجر را
هزاران ابن ملجم توی تهران هر شب از این فکر بیدارند
امام عصر کی بر سجده بگذارد میان جمعشان سر را
چه بسیارند که «لاسیف» را خواندند امّا «لا فتی» را نه
لگد کردند پیش «ثقل اصغر» سوره ی مظلوم «کوثر» را
چه بسیارند و بسیاریم ما، ما که نفهمیدیم این را که
چگونه زخم خورد از دست ما تنها پناه حضرت زهرا
پس از این ماه ها، این سال ها، این قرن های بعد او، تنها-
-کبوترهای چاهی خوب می دانند تنهاییّ حیدر را...
سید محمد مظلومان