اهل سنت روایتی را نقل می کنند که امام صادق «علیه السلام» در مورد ابوبکر فرموده اند:
« ما أرجو من شفاعة علي شيئا إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي بكر مثله . لقد ولدني مرتين ؛همانگونه که امید به شفاعت علی علیه السلام دارم امید به شفاعت ابوبکر نیز دارم چه اینکه دو بار از او متولد شده ام ».
این روایت را عامه از ارسا ل مسلمات شمرده اند و با آن بر فضیلت ابوبکر احتجاج می کنند در حالی که سند این روایت مخدوش است که ما آنرا بیان می کنیم.
بررسی سندی روایت به نقل ازمتون عامه
1- اسناد این حدیث به مسنِِِد کوفه «محمد بن الحسین بن أبی الحُنین الحُنینیّ» منتهی می شود،که وی می گوید برای ما روایت نمود «عبد العزیز بن محمد الأزدیّ»که وی گفت :برای ما روایت نمود «حفص بن غیاث» که وی گفت : از جعفر بن محمد«علیه السلام» شنیدم ...
2- همچنین این روایت را «أبو القاسم هبة الله بن الحسین بن منصور الطبری ُّ اللالکلائیّ» در کتاب «شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة»[1]از عبد الله بن محمد نقل می کند که وی گفت:برای ما روایت نمود «محمد بن عمرو» که وی گفت: برای ما روایت نمود :«محمد بن الحسین الکوفی - الحنینی- الی آخر حدیث...
3- همچنین مزی در« تهذیب الکمال »روایت می کند:« أخبرنا الدارقطني ، قال : حدثنا أبو بكر أحمد ابن محمد بن إسماعيل الادمي ، قال : حدثنا محمد بن الحسين الحنيني ، قال : حدثنا عبد العزيز بن محمد الأزدي ، قال : حدثنا حفص بن غياث ، قال : سمعت جعفر بن محمد يقول : ما أرجو من شفاعة علي شيئا إلا وأنا أرجو من شفاعة أبي بكر مثله ، ولقد ولدني مرتين».[2]
---------------
جواب:
الف: با نگاهی به روایت می یا بیم که ،متفرد به روایت از حفص بن غیاث ، «عبد العزیز بن محمد الازدی است » است که شخصی مجهول است.
1- ذهبی در میزان الاعتدال می گوید :«عبد العزیز بن عبدالله الأصم - شیخ الحنینی- فیه جهالة،وقیل :عبدالعزیز بن محمد»[3].
2- ابن حجر در «لسان المیزان» می گوید:«قال ابن القطان : عبدالعزیز لا یعرف ،سواء کان عبدالعزیز بن عبدالله - کما قال البزّار - أوعبدالعزیز بن محمد - کما قال قاسم بن الاصبغ».[4]
وقتی راوی مجهول باشد یعنی راوی شناخته شده نباشد ،در قبول روایت او علمای علم رجال توقف می کنند و نگاه می کنند که آیا کسی غیر از آن شخص مجهول هست که آن روایت را
نقل نموده باشد یا خیر؟ اگر کسی پیدا نشود روایت او مورد قبول واقع نمی شود وطرد می شود.
حافظ شهاب الدین ابو الفیض احمد بن الصدیق در این رابطه می گوید:
«المجهول لا یخلو من ان یکون حدیثه معروفا ،او منکرا: فان کان معروفا ، فجهالته لا تضر.
وان کان منکرا ، و عرف تفرده به ، فهو – ای المجهول- ضعیف محقق الضعف، حتی رفعت جهالته العینیه براویة اثنین فصاعدا عنه.
او لم ترفع ، فهو ضعیف مجروح خارج من حیّز المجاهیل الی حیّز الضعفاء المحقّق ضعفهم».[5]
در این روایت که «ازدی » از «حفص بن غیاث » روایت نموده ،هیچ راوی دیگری با«ازدی»موافقت نکرده و این روایت را نقل ننموده است، نه از ثقات و نه از غیر ثقات .حال با این تفاصیل چگونه روا یت یک شخص مجهول پذیرفته می شود؟
ب: در مورد حفص بن غیاث نخعی ،
ابوزرعة می گوید: کان قد ساء حفظه.[6]
داود بن رشید می گوید: حفص کثیر الغلط[7] .
احمد در مورد او می گوید: یخلط فی حدیثه[8].
یحی بن سعید قطان می گوید: کان حفص یروی عن کل احد[9].
لذا روایت از جهت سند مخدوش است و قابل استناد نیست.
اشکال: این روایت را علمای شیعه نیز نقل نموده اند همچون«شیخ بها ءالدین علی بن عیسی ابی الفتح الاربلی» که ایشان در کتاب «کشف الغمة فی معرفة الائمة» این روایت را نقل نموده است.
جواب: مرحوم اربلی این روایت را از کتاب «معالم العترة النبویة» تألیف «عبد العزیز بن الأخضر الجنابزی الحنبلی» نقل نموده است که در این نقل هم ذکر سند نشده است .لذا این روایت نیز حجیتی ندارد.
ایشان در ذکر حضرت امام صادق «علیه السلام» سخنی از عبد العزیز جنابزی نقل می کند«بدون اینکه روایت را بپذیرند البته ایشان در مقدمه این کتاب آورده اند:غالبا مصادر این کتاب از منابع عامه است برای اینکه مطالب آن راحتر پذیرفته شود » که وی گفته:
«و قال الحافظ عبد العزيز بن الأخضر الجنابذي: «رحمه الله»أبو عبد الله جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب «علیهم السلام» الصادق و أمه أم فروة و اسمها قريبة بنت القاسم بن محمد بن أبي بكر الصديق رضي الله عنه و أمها أسماء بنت عبد الرحمن بن أبي بكر الصديق و لذلك قال جعفر «علیه السلام» و لقد ولدني أبو بكر مرتين ولد عام الجحاف سنة ثمانين و مات سنة ثمان و أربعين و مائة»[10].
علمای دیگر نیز که این روایت را نقل نموده اند همچون :علامه سید محسن الامین العاملی در کتاب «المجالس السنیة» ودیگران،همگی این داستان رااز کتاب مرحوم اربلی نقل می کنند.
بنابراین این اسناد در نزد شیعه از طریق معتبری نقل نشده است بلکه از طریق عامه آن هم با طریق غیر قابل اعتماد نقل شده که مورد پذیرش ما نمی باشد.
[1] .شرح اصول السنة:7/1301ح2467.
[2] .تهذیب لکمال فی اسماء الرجال:5/80-82.
[3] .میزان الاعتدال ،2/630.
[4] .لسان المیزان :4/32.
[5] .مقدمة تحقیق کتاب«الکاشف فی معر فة من له روایة فی الکتب الستة»،ج1ص26.
[6] . تهذیب التهذیب،ج2ص359.
[7] .سیر اعلام النبلاء،ج9ص29.
[8] .همان،ج9ص31.
[9] .تهذیب التهذیب :ج1ص،431.
[10] . كشف الغمة في معرفة الأئمة ج2 161