پیشکش به ضامن زیبای آهوها، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) :
دلِ بی حوصله ام سخت مکدّر شد و بعد
از بدِ حادثه و درد مُسَخّر شد و بعد
یاکریمی که دل و بال و پرش سوخته بود
با مسیحا نفسی صاحب شهپر شد و بعد
کوچه ها آن طرفِ شهر مرا وِل کردند
عشق با این تنِ تب دار برابر شد و بعد
تویِ راه آهن عجب غلغله ای برپا بود
و بلیطِ سفرم خوب میسّر شد و بعد
ساعت هشت ، زمان حرکت شد به بهشت
حالم از دیدن این حادثه بهتر شد و بعد
لحن نقاره رسید از نفسِ سوتِ قطار
قسمتم کوپه ای از جنس صنوبر شد و بعد
ریل ها مثل دو تا بالِ پُر از حسِ عبور
به قفس های تنِ واگنِ ما پَر شد و بعد
آن قطار، این دلِ وامانده... به راه افتادند
چند ساعت نگرانی ، هیجان سر شد و بعد
دست من آمد و آرام به قلبم چسبید
چشم از دیدنِ گلدسته ی او تر شد و بعد:
السلام ای همه ی هستی ام ای شاهِ غریب!
ذره ذره تنم از عشق معطر شد و بعد
آنقدَر دورِ حرم، دورِ سرش چرخیدم
تا کلاغِ دلِ من مثلِ کبوتر شد و بعد
گندم انگار گناهِ من و آدم شده بود
پس از آن توبه فقط قسمتِ کفتر شد و بعد...
محمد مهدی امیری