0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

حجت الاسلام جواد محمد زمانی

امام علی(ع)-مدح

 

جز در فضای سجده و سر پر نداشتی

یكبار هم به بالش پر سر نداشتی

رنگی نمی گرفت به خود باغ ها اگر

اینقدر جلوه های معطر نداشتی

آری! تو در مقام فنا نیز از خودت

جز انتظار فتح مكرر نداشتی

مشتاق یاری اند تو را آسمانیان

باور نمی كنیم كه یاور نداشتی

با من بگو كدام فرشته طلوع كرد

كز باده اش هر آینه ساغر نداشتی

با من بگو كدام پیامبر كتاب داشت

یا خواند حكمتی و تو از بر نداشتی

طوری گرفت هرم تو دست عقیل را

انگار غیر عدل برادر نداشتی

آن شب كنار سفرۀ افطارِ دخترت

جز شوق لحظه‌های مقدر نداشتی

ای زخمی تبار نمك ناشناس ها

غیر از نمك ز سفره چرا بر نداشتی

ای دل خجل مباش كه ابیات درخوری

در مدح آن حقیقت برتر نداشتی

تو پی به راز سورۀ كوثر نبرده ای

تو غیر چند واژۀ ابتر نداشتی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

احمد علوی + لینک صوت

امام علی(ع)-مدح

 

خدا می خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد

كسی كه صاحب عرش است مهمان زمین باشد

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت

كه حتی ماورای دیدۀ روح الامین باشد

خدا می خواست از رخساره ی خود پرده بردارد

خدا می خواست تا دست خودش در آستین باشد

علی حبه جنه، قسیم النار و الجنه

خدا می خواست آن باشد، خدا می خواست این باشد

به جز نام علی در پهنۀ تاریخ نامی نیست

که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد

بجز او نیست دستاویز محكم در دل طوفان

به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد

مرا تا خطبه های بی الف راهی کن و بگذار

که بعد از خطبه‌ی بی نقطه ی تو نقطه چین باشد

مرا در بیت، بیت شعر هایم دستگیری کن

غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد

غزل لطف خداوند است شاعر ها خبر دارند

غزل خوب است در وصف امیر المومنین باشد

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

ایوب پرند آور

امام علی(ع)-مدح

 

ایوبم لبریز عیوب آمده ام

با غربت سرشار جنوب آمده ام

بی صبر به خانۀ تو ای صاحب صبر

دنبال دو بیت شعر خوب آمدم

***

دل عاشق عترت محمد باشد

همسایۀ عصمت محمد باشد

انكار امامت علی ای مردم

انكار نبوت محمد باشد

***

من معتقدم كه ذهن كوچك دارد

از آن همه عشق سهم اندك دارد

در دایره ولایت قرآن نیست

هر كس به ولایت علی شك دارد

***

پیمان خداست عهد و پیمان علی

فرمان خداست عهد و فرمان علی

آن روز كه دست ها فراوان بودند

اسلام سپرده شد به دستان علی

***

یك روز هوای نافله خواهم كرد

با غیر علی مقابله خواهم كرد

دنیا هم اگر برابرم صف بكشد

با نام علی مباهله خواهم كرد

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

شور عشقت به دل،زوال نداشت

آینه غیر تو خیال نداشت

بهتر و برتر از وجود خودت

مظهری ذات ذوالجلال نداشت

زادگاهت نبود اگر کعبه

کعبه بر سینه اش مدال نداشت

گر که حبل المتینی تو نبود

هیچ کس تا خدا وصال نداشت

ای تمامیّت نِعَم با تو

بی تو دین خدا کمال نداشت

 

تا به عشق تو مبتلا گشتم

با غدیر خُم آشنا گشتم

 

برکه ای بود و مثل دریا شد

با تو این بادیه مُصفّا شد

از جهاز شتر برای رسول

منبری مثل نور برپا شد

گفت:ای حاجیان بیت الله

از خدا وحیِ تازه انشا شد

بر هر آنکس که نَفس من أولی است

این علی سرپرست و مولا شد

پس دعا کرد والِ مَن والاه

با علی هرکه هست آقا شد

باز فرمود:عادِ مَن عاداه

بی علی هرکه هست رسوا شد

 

با علی باش پادشاهی کن

بی علی باش هرچه خواهی کن

 

ای علی ای ظهور و جلوه ی ذات

ای جمال خدای را مرآت

ذکر نامت عبادتی باشد

که کند سَیّئات را حَسَنات

من و شرح مقام تو؟،هرگز!

من و درک بزرگی ات؟،هیهات!

به بُلندای عصمت تو درود

به شُکوه غدیر تو صلوات

دوّمین شخص عالم خِلقت

ای که هستی تو نور در ظُلُمات

بی وجود تو ما همه معدوم

با دَمِ تو گرفته ایم حَیات

هرکه دنیا مُحِبّ تو باشد

کار او راحت است در سَکرات

هرکه در راه تو قدم برداشت

پای او مُحکم است در عَرَصات

(ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی)

کاش هر لحظه بود وقت مَمات

 

تو بیائی دگر چه غم دارم؟

صورتم را به پات بگذارم

 

باعث شوکت غدیر توئی

به دو عالم فقط امیر توئی

به خدا بهر حضرت خاتم

بهترین یاور و نَصیر توئی

جبرئیل امین بُوَد فخرش

که به او مُرشد و دبیر توئی

فاتح عرصه های جنگ و نبرد!

بر خدا و رسول،شیر توئی

زِرِه نام فاطمه به تَنَت

صاحب جوشن کبیر توئی

به سرای تو مُستجیر منم

مظهر ذکر "یامُجیر" توئی

من یتیم و اسیر و مسکینم

و شنیدم که دستگیر توئی

 

دست ما را گرفته ای،امّا

جان زهرا رها مکن مولا

 

ای علی ای به ذات یکتا دست

روی دست تو نیست بالادست

ما اگر عاشقت شدیم،نبود

به جز اینکه گرفتی از ما دست

دست در دست آمدیم امروز

که بگیری ز ما تو فردا دست

روز عید است لیک می خواهم

روضه خوانم برای تو با دست

اینکه امروز گفت:"بَخّ لَک"

اینکه امروز داد مولا دست

روز دیگر طناب می بندد

بر همان دست های رعنا،دست

روز دیگر به صورت سیلی

می زند بر جمال زهرا،دست

چون که آگاه بود می شکنند

غرقِ بوسه نمود طاها،دست

این مدینه ولی به کرب و بلا

داد در راه دوست سقّا دست

 

دل هر شیعه غرقِ ماتم شد

نظری یاعلی،محرّم شد

(علي اصغر انصاريان)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

من ار به قبله رو کنم ، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم
الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم
شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم
ببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را
به یک اشاره می زند بساط کون را به هم
بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بود
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم
به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او
به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او
چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم
تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:04 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

چشم وا کن احد آیینه ی عبرت شد و رفت

دشمن باخته بر جنگ مسلّط شد و رفت

آن که انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد

با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد

داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود

چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود

داد و بیداد برادر که برادر تنهاست

جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست

یک به یک در ملأ عام و نهانی رفتند

همه دنبال فلانی و فلانی رفتند

همه رفتند غمی نیست علی می ماند

جای سالم به تنش نیست ولی می ماند

مرد، مولاست که تا لحظه ی آخر مانده

دشمن از کشتن او خسته شده، در مانده

در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند

جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند

مرد آن ست که سر تا قدمش غرق به خون

آن چنانی که علی از احد آمد بیرون

می رود قصّه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصّه ورق می خورد آرام آرام

می رسد قصّه به آنجا که علی دل تنگ ست

می فروشد زرهی را که رفیق جنگ ست

چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد

وان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد

کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام

تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام

فاطمه فاطمه با رایحه ی گل آمد

ناگهان شعر حماسی به تغزّل آمد

می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصّه ورق می خورد آرام آرام

می رسد قصّه به آنجا که جهان زیبا شد

با جهاز شتران کوه احد برپا شد

وَ از آن آینه با آینه بالا می رفت

دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت

تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد

پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت

تا شهادت بدهد عشق ولی الله ست

پلّه در پلّه از آن مأذنه بالا می رفت

پیش چشم همه دست پسر بنت اسد

بین دست پسر آمنه بالا می رفت

گفت: این بار به پایان سفر می گویم

بارها گفته ام و بار دگر می گویم"

راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

واژه در واژه شنیدند صدا را امّا...

گفتنی ها همگی گفته شد آنجا امّا

سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد

آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد

می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصّه ورق می خورد آرام آرام

شهر این بار کمر بسته به انکار علی

ریسمان هم گره انداخته در کار علی

بگذارید نگویم که احد می لرزد

در و دیوار از این قصّه به خود می لرزد

می رود قصّه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصّه ورق می خورد آرام آرام

می نویسم که "شب تار سحر می گردد"

یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

قاسم صرافان

امام علی(ع)-عید غدیر

 

درویش علی گو شده كف می زند امشب

در شادی شاهیِ تو دف می زند امشب

هر نادعلی گو به هدف می زند امشب

زهرا به دلش مهر نجف می زند امشب

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

محمد ناصری

امام علی(ع)-عید غدیر-بحر طویل

 

صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت

بانگ کاروانی کز طواف کعبه بر می گشت

نورانی و زیبا

قافله سالارشان، سالار عالم

رسول الله خاتم

حضرت پیغمبر اکرم

نشسته بر فراز محملی سبز

به همراه مریدان رو به سمت منزلی سبز

***

زمینش بر خاک پای مرکبش گلبوسه می داد

نوازش می نمود او را پَر باد

ولی از روزگار ای داد بیداد

***

زمین یاقوت اشک از دیده می سود

که این حج، آخرین حج نبی بود

بله، این آخرین حج رسول آخرین است

تمام غصه ی عالم همین است

که از سال دگر می رفت از خاک

پیمبر رو به سمت عرش و افلاک

***

پس از او کیست اما جانشینش؟

چه می شد آخر اسلام و راه راستینش؟

پس از او قافله سالار دین کیست؟

ولی مسلمین کیست؟

خدا فرموده بعد از او دگر پیغمبری نیست

***

و اما بین افلاک

در آن بالا

میان آسمانها

قصه این نیست

شبیه حال غمناک زمین نیست

میان عرش غوغایی به پا بود

مهیای حضور مصطفی بود

***

و جبرائیل...

آماده برای عرض فرمان خدا بود

برای بار آخر، شده آماده ی وحی و نزول بر پیمبر

خدا فرموده جبرائیل! ماموریتت خیلی خطیر است

برو پایین، برو که کاروان نزدیک وادی غدیر است

***

پیمبر یک نظر بر آسمان کرد

به محض دیدن فوج ملائک دم برآورد؛

تمام حاجیان اینجا بیایند،

جلو رفته، عقب مانده و یا در هر کجایند

***

خلاصه !!

ساعتی نگذشت که دور پیمبر جمع گشتند

همه حالا کنار برکه ی آب، بروی خاک با حیرت نشستند

به فرمان پیمبر، از جهاز ناقه ها منبر به پا شد

تمام دشت ساکت، بی صدا شد

حواس خلق جمع نطق شیرین جناب مصطفی شد

***

پیمبر گفت:

با نام خدای آسمان ها

خدایی که بدست اوست جان ها

و حرکت می کند با اذن او دست و زبان ها

بگویید آی مردم : که ولیّ مطلق حق بر شما کیست؟

رسول الله و ختم الانبیا کیست؟

کسی که نفس او اولی ست بر نفس شما کیست؟

گواهی داد امت که:

به جز تو یا رسول الله کس نیست...

پیمبر با نگاهی سوی حیدر

علی را خواند پیش خود به منبر

کف دست علی را در کف دست شریف خود نهاد و گرمتر داد سخن داد:

که مردم

ختم حرف من چنین است

علی بعد از منِ خاتم، امیرالمومنین است

علی بعد از محمد جانشین است

علی حجت برای آسمان ها و زمین است

***

علی مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم است

ولایت عهدم از عهد قدیم است

فقط راه علی راه و صراط مستقیم است

گدای او شوید که اهل عالم، که حتی در رکوعش هم کریم است

***

بدانید آی مردم!

در شب معراج آنجا که جبرائیل هم بالا نیامد

خدا با من به  لحن و صوت حیدر حرف می زد

خودم دیدم میان آسمان ها

هزاران منبر از نور است بر پا

علی بر روی منبرهاست آنجا

ملائک دور او گرم زیارت

علی ارباب و جبرائیل هم آنجا رعیت

علی معنای غیرت

***

علی تفسیر مردی و فتوت

علی مرد و علی عدل و عدالت

کسی مثل علی دیگر ندیده

دو چشمش را خدا با دست های خود کشیده

گِلش با اشک حق شد آبدیده

خدا یکبار حیدر آفریده

تعجب نیست یک لشکر فقط با اخم او رنگش پریده

و با فریاد او از قهرمانان عرب زهره دریده

***

علی در آسمان ها آفتاب است

به روی خاک نامش بوتراب است

کرامات علی بیش از حساب است

خدا با او تعارف دارد انگار

علی لب تر نکرده مستجاب است

از او گفتن، از او خواندن،

و حتی اسم او را بر زبان بردن ثواب است

***

خلاصه :

هرکه مولایش جناب حضرت ختمی مَآب است

بداند که از این پس تحت فرمان جناب بوتراب است

چه می فهمید شأن مرتضی چیست؟

رسول الله می داند علی کیست

کسی که یار او شد یار ما هست،

سزای دشمنش نفرین و مرگ است

***

ملائک هلهله کردند و مردم،

غرق تکبیر، کنار آبگینه و برکه ی خم

***

بله، بی مرتضی دین خدا کامل نمی شد

هدف های تلاش مصطفی کامل نمی شد

***

غدیر خم همه دیدند در بزم ولایت

که جمعی غرق در بحر حسادت

ز دست مرتضی کینه گرفتند

و بغضی تلخ در سینه گرفتند

گذشت و کربلا یک بار دیگر

به روی دست های یک پیمبر

دوباره رفته بالا دست های کوچک فرزند حیدر

***

حسین بن علی و کربلا و قحطی آب

کنار نهر آبی که به نام مادرش بود

هزاران بی مروت در کمین دور و برش بود

***

لبش خشکیده بود و بر سر دست

علی را باز هم احرام می بست ...

***

علیِ کوچکش را برد بالا

غریبانه چنین فرمود آقا:

ببینید آی لشکر، خوب او را

مگر در سینه هاتان سنگ دارید

که با شش ماهۀ من جنگ دارید

اگر حرف مرا باور ندارید

برید آبش دهید و بعد آرید

که ناگه دست آقامان تکان خورد

گل شش ماه اش یکباره خندید

پرید از خواب، باز آرام خوابید

حسین دید از گلوی کوچک آن شیرخواره

به سمت آسمان خون زد فواره

حسین آرام و تنها گریه کرد و گفت:

ای وای از غریبی

ورق های تو را کندند ای "قرآن جیبی"

***

تمام این جماعت کینه داران غدیرند

و اینجایند تا که انتقام از زاده ی حیدر بگیرند

به سوی عرش بال کوچکش را ناز بگشود

فقط به جرم اینکه نام زیبایش علی بود ...

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

 

غدیر

یکی گوید سراپا عیب دارم
یکی گوید زبان از غیب دارم
 
نمی دانم که هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد به دستم
 
نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه کُمِیتَم
ولیکن خاک پای اهل بیتم
 
الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت
 
از آن جامی که دادی کربلا ر
بنوشان این خراب مبتلا ر
 
چنان مستم کن از یکتا پرستی
که از آهم بسوزد ملک هستی
 
هزاران راز را در من نهفتی
ولی در گوش من اینگونه گفتی
 
زاحمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است
 
یقینا میم احمد میم مستیست
که سرمست ازجمالش چشم هستیست
 
زاحمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندیدو هستی رنگ وبو یافت
 
اگر احمد نبود آدم کجابود
خدا را آیه ای محکم کجا بود
 
چه می پرسند کین احمد کدام است
که ذکرش لذت شُرب مدام است                            پاسخ به:اشعار عید غدیر

 


 
همان احمدکه آوازش بهار است
دلیل خلقت لیل النهار است
 
همان احمد که فرزند خلیل است
قیام بت شکن هارادلیل است
 
همان احمدکه ستارُالعیوب است
دلیل راه و علّامُ الغیوب است
 
همان احمدکه جامش جام وحی است
به دستش ذوالفقار امر و نهی است
 
همان احمد که ختم الانبیاء شد
جناب کُنتُ کنزاً مخفیا شد
 
همان اوّل که اینجا آخر آمد
همان باطن که برما ظاهرآمد
 
همان احمد که سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محمّد
 
محمد میم و حاء و میم و دال است
تدارک بخش عدل و اعتدال است
 
محمد رحمةٌ للعالمین است
شرافت بخش صد روح الامین است
 
محمد پاک و شفاف و زلال است
که مرآت جمال ذوالجلال است
 
محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را به کام شیعیان ریخت
 
ولایت بادۀ غیب و شهود است
کلید مخزن سرّ وجود است
 
محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت
 
محمد را علی آیینه دار است
نخستین جلوه اش در ذوالفقار است
 
به جز دست علی مشکل گشا کیست
کلیدکُنتُ کنزاًمخفیا کیست
 
کسی دیگر توانایی ندارد
که زخم شیعه را مرهم گذارد
 
غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت
 
ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گیران خرابات
 
رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد
 
تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند
 
علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش
 
مرا آیینۀ صدق و صفا کن
تجللی گاه نور مصطفی کن
 
" مرحوم آغاسی "

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

دیر ، باب رحمت

باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
 
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر
چشمه ‏های نور جاری شد ز دامان غدیر
 
شد غدیر خُم تجلی‏گاه انوار خد
تا در آن ‏جا جلوه ‏گر شد نور مِصباحُ الهُدی
 
آفرینش را بُوَد بر سوی آن سامان نگاه
ما سوی اللّه‏ منتظر تا چیست فرمان اِله
 
ناگهان خَتمِ رُسُل ، آن آفتاب دین پناه
بر فراز دست می ‏گیرد علی را همچو ماه
 
تا شناساند به مـردم آن ولی اللّه‏ ر
? والِ مَن والاه ? خواند ، ? عادِ مَن عاداه ? ر
 
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
 
از تو محکم شد شریعت ، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
 
از ولای مُرتضی دل را چراغان می‏ کنیم
بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می‏ کنیم
 
" سیّدرضا مؤید "

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

عرش بر دوش غدیر

در روز غدیر ، عقل اول
آن مظهر حق ، نبیِّ مرسل
 
چون عرش تو را کشید بر دوش
آن ‏گاه گشود لعل خاموش
 
فرمود که این خجسته ‏منظر
بر خلق پس از من است رهبر
 
بر دامن او هر آن که زد دست
چون ذره به آفتاب پیوست
 
ولایت حیدر ، لبخند فاطمه
 
از ولایت ‏عهدی حیدر ، خدا تاج شرف
بار دیگر بر سر زهرای اطهر می‏ زند
 
در حریم ناز و عصمت زین همایون افتخار
فاطمه لبخند بر سیمای شوهر می‏زند
 
" سیدرضا مؤید "

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:05 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

از آسمون میریزه گوهر             روی زمین جاریه کوثر

نغمه   اهل   سماوات              یا ابا الحسن یا حیدر

مستانه می خوانم به نامش         اهل جهان منم غلامش

شب سرور قلب زهراست          توی  دلا  ولوله   بر پاست

بالای دستای پیمبر(ص)           دست گره گشای مولاست

این امر رب العالمینه          علی امیر المومنینه

علی امیر بی نظیره           عالم تو درگاهش حقیره

خوان هدایت الهی             بی   مایه   مهرش فتیره

مهر اوبا گلم عجینه           حیدر امیر المومنینه

به عشقت ای امیر دلها         پر می کشه این دل شیدا

سر می دهم سرود شادی     با نغمه  من  کنت  و  مولا

ترانه لبم همینه             حیدر امیرالمومنینه

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

مرتضی آنکه به قرآن کرده مدحش داورش

آرزوی پادشاهان است گدایی درش

مائده آید برای فضه اش از آسمان

جلوه بر ظلمت دهد فیض نگاه قنبرش

اولیا دارند امید دیدن سلمان او

انبیا را چاره اندیشی نماید بوذرش

از عبادتهای کل جن و انس افزون تر است

او فقط یک ضربه شمشیر روز خیبرش

در شب معراج هر جایی که می رفت مصطفی

دید قبل از او رسیده  اندر آنجا حیدرش

آن رشادتها وآن زحمات بی حد و حساب

جنگهایی که نبی کرد با عدوی داورش

ناسزاهایی که او بشنید در راه خدا

ظلم هایی که بر او آورد خصم کافرش

گر نمی گفت در غدیر «من کنت» این زحمات را

هیچ نمی کردی قبول ذات حق از پیغمبرش

ذره ای گر مهر خصمش داشت در دل جبرئیل

آتش قهر خدا سوزانده بود بال و پرش

هر که در دل داشت مهر مرتضی را روز حشر

آتش دوزخ نسوزاند به قرآن پیکرش

مهر او بی بغض خصم او نمی گردد قبول

دوستان دشمنش را حق کند در آذرش

چشم پوشی می کند از جرم خلق حی غفور

تا که می آید میان جمع محشر همسرش

هرچه را گفتیم در وصف مقام حضرتش

باز ندایی آمد و خواندند از آن بالاترش

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

مژده که آمد عید ولایت         بر همه باز است باب هدایت

هستی سراسر در شور و غوغاست

بر همه عالم حیدر مولاست

بگو به آوای جلی یا علی مولا

بایعناک یا علی یا علی مولا

نخل نبی را امده حاصل                            دین الهی گردیده کامل

عالم سراسر دریای نور است

قلب محمد غرق سرور است

به مرتضی گوید نبی یا علی مولا

بایعناک یا علی یا علی مولا

دیگر دوا شد درد خلایق             بر دست احمد قرآن ناطق

گوید منادی از سوی سرمد

بلغ محمد بلغ محمد

گشتی خدا را تو ولی یا علی مولا

بایعناک یا علی یا علی مولا

در شادی امشب ارض وسما شد            عالم هستی غرق صفا شد

آمد غدیر و در عید مولا

می دهد عیدی حضرت زهرا

ای دل بخوان سینجلی یا علی مولا

بایعناک یا علی یا علی مولا

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

جواد حیدری-عید غدیر

 

از امر خدا ولایت احیا گردید

ملعون بود آنكه می نماید تردید

فرمود نبی بر همه مولاست علی

تا كور شود هرآنكه نتواند دید

 

پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  9:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها