0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-مدح و عید غدیر

 

دلی که عارف بالله می شود ای دل

ملازم ولی الله می شود ای دل

دلی بدون علی امتحان نمی گردد

دلی که شک کند از شیعیان نمی گردد

حقیقت همۀ دین حق ولای علی است

خوشا دلی که ز اخلاص مبتلای علی است

علی امیر دو عالم ستون دین خداست

علی قرار زمین و مدار عرش و سماست

علی بهشت برین و علی امام مبین

علی مدبّر و فرمانروای اهل یقین

چه بهتر آنکه علی از زبان خود گوید

به وصف حضرت خود با بیان خود گوید

منم که چهرۀ والای حیِّ دادارم

منم که صورت آئینه دار اَسرارم

منم امین رسولان منم هُدای رسل

منم امام امامان منم امیر سُبُل

منم که دین خدا را زبان گویم

منم که در شب تاریک چشم بینایم

منم که ترجمۀ مُحیی و ممیت شدم

منم که جان به کفِ لیله الَمبیت شدم

منم علی که شناساند اسم اعظم را

منم علی که وصی شد رسول اکرم را

منم دلیل قبولیِ توبۀ آدم

منم ملازم معراج حضرت خاتم

منم معلم داود و منجی نوحم

منم که معنی لوحم مؤید روحم

منم که واسطِ فیض خدای یکتایم

به نوح و یونس و موسی امیر دریایم

من از حلال و حرام شما خبر دارم

من از نهانِ کلام شما خبر دارم

هر آنکه معرفتم را به سینه بسپارد

سزاست در ره دین جان خویش بگذارد

نخوانده ای مگر از آیه های قرآنی

به وصف و مدح من از نامهای رحمانی

علی است چشم خدا در نهان و پیداها

علی است جَنب خدا در میان شیداها

علی است دست خدا دست حضرت داور

علی است پای خدا روی دوش پیغمبر

علی است وجه خدا در تمامی ملکوت

علی است روح خدا با تمامیِ جبروت

علی است مَرد عدالت علی است مرد شرف

علی است شاه ولایت علی است شاه نجف

علی است مادح و ممدوحِ مُصحف قرآن

علی است عاشق و معشوقِ حضرت سبحان

علی است شاهد احوال ، اسم اعظم را

علی است آیۀ اِکمال ، دین خاتم را

علی است سنجش و میزانِ کفّۀ اعمال

علی است دیدۀ بینا به ذرّهٌ مثقال

علی است صاحب تیغ دودم به هر پیکار

علی است قالعِ خیلِ منافق و کفّار

علی است آنکه شود چشم فتنه از او کور

ز انحراف و خطا می کند بشر را دور

علی است فاتح خیبر علی است فاتح بدر

علی است ساقی کوثر علی است معنی قدر

علی است سورۀ توحید علی است آیۀ نور

علی است صاحب سینا علی است صاحب نور

علی است جان پیمبر علی اَباالحسنین

علی است صادر و مصدور علی اَبا الکونین

علی است قافله سالار انبیای سَلف

علی است حیدر کرارِ ذوالفقار به کف

علی علی است که مَسند نشین احمد شد

علی علی است که اول ولی سرمد شد

علی علی است که برتر زِ هَر نبی و ولی است

علی علی است که اَعلا و عالی است و علی است

علی علی است که در اوج بندگی یکتاست

علی علی است که تنها به فاطمه همتاست 

علی علی است که سر  تا به پا خداوند است

علی علی است که دین خدا به او بند است

علی علی است که عبد عبید پیغمبر

علی علی است وصیّ رشید پیغمبر

علی علی است که جان رسول اعظم اوست

علی علی است که عشق نبی اکرم اوست

علی علی علی حیدر علی علی مولا

علی علی علی افضل علی علی والا

دلی که همدلیِ آل مصطفی دارد

یقین بهای تولّای مرتضی دارد

کجاست شیعه که جای امامِ حق بیند

بروی دوش پیمبر مُقامِ حق بیند

چه مرکبی ز سر دوش مصطفی برتر

چه راکبی ز قدمهای مرتضی بهتر

قسم به روز غدیرش که روز آقایی است

غدیر خاطرۀ با صفای مولایی است

و در میان  خلایق نبی به صوت جلی

به نسل های بشر گفت از ولای علی

هر آنکه سید و مولای او منم امروز

علی است سید و مولای او پس از اینروز

قسم به عهد ولایت که بسته شد آنجا

مرامنامۀ بیعت شکسته شد آنجا

مپرس ای دل محزون به ناله ای مغموم

چه بود خاطرۀ تلخِ اولین مظلوم

که دستهای دروغین بیعتِ اعدا

به ضربه های پر ازکینه شد بَدَل فردا

چه شد که بازوی کوثر شکسته شد ای وای

دو دست حیدر کرار بسته شد ای وای

بیا که کوچۀ باریکِ عبرت است اینجا

بدان که موسم تجدید بیعت است اینجا

غدیر با همه اوصاف مثل یک پیک است

زمان فهم و بصیرت زمان لبّیک است

غدیر جز طلبِ  نقطۀ رهایی نیست

دل از گنه چو رها نیست کربلایی نیست

دلا بیا و به عشق علی خدایی شو

چو گَرد قافله برخیز و کربلایی شو

حسین می رود و می برد دلِ ما را

و خوانده یوسفِ منزل به منزل ما را

کجاست یوسف زهرا کجاست منتقمش

کجاست خیل صفوف سپاه منسجمش

***

حاج محمود ژولیده

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

هرگز مرام بنده نواز شما نزد

برسینه ندار و گرفتار دست رد

بین نماز ،حین رکوع آمدم که تا

انگشترت نصیب من مستحق شود

شکر خدا که ساقه نخل ولای تو

در آب و خاک مملکت من کشیده قد

من باده از سبوی تولات می زنم

تا سر کشم ز دست تو هشتاد ضربه حد

تو آن ستاره ای که حدود حریمتان

با چشمهای غیر مسلح نشد رصد

هرگز کسی ندید که در غزوه احد

تعداد زخمهای تنت کمتر از نود

خندق برای جنگ نبود اصلا احتیاج

وقتی نشد حریف تو عمر بن عبدود

حقا که مردی و همه مردان روزگار

ذکر لبانشان مدد از تو  الی الابد

عباس و هم به رسم و رسوم همه یلان

هر جا زپا نشست صدا زد علی مدد


ای وای از آن دقیقه که دستی به تن نداشت

جز مشک پاره پاره شده در دهن نداشت

 

شاعر: علی آمره

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

رخصت از حضرت داور که علی بنویسم
به گلستان بروم تا زگلی بنویسم
با علی منزلت عشق معین گردید
با علی خانه عشاق مزین گردید
با علی ظلمت شب رنگ خدا می گیرد
پچ پچ بتکده ها شور دعا می گیرد
شوری از برکت توحید که دائم دارد
پرده از چهره شیطان زده بر می دارد
بار دیگر قلم عشق به دستم ، دارم
دارم از شعر خدا قافیه بر می دارم
و خدا گفت علی معتفک من باشد
حسن آمد که در این واقعه احسن باشد
و خدا خواسته او فاتح خیبر باشد
و برای قدم فاطمه همسر باشد
و تولای علی مطلبی انکاری نیست
شیعه در حکمت خاموشی اجباری نیست
چه وجودی که تمامی وجودش عشق است
آیه در آیه ، رکوعش و سجودش عشق است
این علی کیست که عمری است گرفتار شدیم
پای عشقش همگی واله و بیمار شدیم
این علی کیست که عدلش به جهان می نازد
دارد از عدل خدا معجزه ها می سازد
این علی کیست که در رزم زبان زد باشد
تک یل مطلق در لشکر ایزد باشد
این علی کیست که درک بشر عاجز گشته
بارها یک تنه بر دین محافظ گشته
و علی بیشتر از خویش نباشد آری
و چنین واسطه ای بیش نباشد آری
تا علی هست ولایت متعلق به علیست
او امیری است که از سمت خداوند ولی است

شاعر : مهرشاد واحدی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

شروع عشق به نام خدا ،خدای شما

دوباره واشده لب بر ثنا ،ثنای شما

هدف از خلقت من چیست به گمانم که ...

من آفریده شدم تا شوم فدای شما

از آن زمان که می از حوض کوثرم دادند

خرید حضرت کوثر مرا برای شما

نه غیر عشق تو در سر هوای دیگر بود

نه در دلم بنشسته به جای شما

دوید کودک طبعم به سمت مرغ غزل

پرید مرغ غزل باز در هوای شما

کبوتر غزلم پرزده به بام علی

علی امام من است و منم غلام علی 

حیات بی تو ممات است یا علی مددی

ممات تو با حیات است یا علی مددی

مقام و مرتبه ات را فقط خدا داند

که اعظم الدرجات است یا علی مددی

گدا زخرمن فیض تو ارزنی خواهد

ببخش وقت زکات است یا علی مددی

طواف مروه و سعی و صفای من مولا

به گرد صحن و سرات است یا علی مددی

و بعد بردن نام تو به روی لبهامان

شکوفه ی صلوات است یا علی مددی

برای نوکر حیدر بهشت حاجت نیست

به او برت نجف هم اگر دهد کافیست 

هزار شکر که آقا مریدتان هستم

غلام صحن و سرا و حریمتان هستم

مریض عشق تو هستم شفا نمی خواهم

به این خوشم که عمری مریضتان هستم

منم غلام حسینت و مادرم زهراست

اگر غلط نکنم قوم و خویشتان هستم

نشسته ام سر راهت گدای کاسه به دست

کرم نما به من آقا فقیرتان هستم

مرددم بنویسم خداست یا بنده است

چقدر رخت ولایت بر او برازنده است 

لب تشنه ی دو لعل لبت آب زم زم است

آنکس که زنده شد ز دمت پور مریم است

صدها هزار جود و مسیحی غلامتان

با این حساب عشق تو در ذات آدم است

باغ بهشت وخده ی عشاق الحیدر است

با منکرش بگو که سرایت جهنم است

دست تو را پیمبر خاتم بلند کرد

یعنی فقط علی ولی الله اعظم است

زائر همیشه بعد نجف کربلا رود

یعنی غدیر اذن دخول محرم است

شاعر : ایمان دهقانیا

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-مدح و عید غدیر

 

ز ریـای کبـر بگذر جلوات کبریا بین

به مقام سعی دل را همه روضة الصفا بین

به خم غـدیر امروز تجلّی خدا بین

بـه ملا لقای حق را بـه لقـای مرتضی بـین

که خدای جلوه گر شد به لباس مرتضایی

اگرش خدای خوانم به یقین رضا نبـــاشـد

وگرش جدای دانم به خــدا روا نــباشد

اگــر او خـدا نـبــاشـــد ز خــدا جدا نباشد

بـود این عقیده من که گر او خدا نباشد

به خدا قسم که داده است خدا به او خدایی

عــلی ای کــه ذات پاکــت زده کوس بی مثالی

ملکوت را تو مالک، جبروت را تو والی

به تو زیبد و بس این هم که خدات خوانده عالی

سر هر کسی نیرزد به کــلاه ذوالجــلالی

تن هر کسی نزیبد به ردای کبریایی

 

 

محمدحسین صغیر اصفهانی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
و عالمی که به ما خرده از علی گیرند
ز دلربایی مولای ما چه می دانند؟
اسیر های هوی و اسیر های هوس
ز دام عشق شه لا فتی چه می دانند؟
و مردمان حقیری که گرم دنیایند
ز دردهای دل مبتلا چه می دانند؟
غدیر صحنه عشق است و قلبهای سیاه
از این حدیث از این ماجرا چه می دانند؟
مرا امیر تویی مردمان سر در گم
از این امیر از این رهنما چه می دانند
دلم هوای تو کرده هوای شهر نجف
دوباره لک زده این دل برای شهر نجف

شاعر: حسین صیامی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

خدا جلال دگر داد ای امیر تو را

که داد از خم کوثر، می غدیر تو را

امیر! دست تو را دست عشق بالا برد

که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را

جهان به سجده در افتاد و عرشیان خدای

به احترام نشاندند بر سریر تو را

کلید سلطنت و گنج عافیت با توست

که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را

ز جور خلق، پیمبر ز پای می‌افتاد

اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را

پنـاه پیـری و نـان آور یتیمـانی

چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را

تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا

به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را

تو کیستی که نمازت دمی شکسته نشد

اگر چه بود به پا زهر خورده تیر، تو را

یقین که تا به ابد پایبند مهر تو شد

 

چگونه بود مگر، رحم بر اسیر، تو را؟

ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند

که خوانده‌اند همه در تبِ کویر، تو را

به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت

کسی کـه دیـد در آیینۀ غدیـر تو را

 

محمدسعید میرزایی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

فردوس به صحرای کویر آمده امروز

یا با نفس صبح عبیر آمده امروز

فرمان ز خداوند غدیر آمده امروز

پیغمبر اسلام بشیر آمده امروز

عید است ولی عید غدیر آمده امروز

حیدر به همه خلق امیر آمده امروز

اصحاب ، رس رود ارس را بگذارید

در عید علی دل به محمد بسپارید

عید است ولی عید خداوند قدیر است

عیدی است که پیغمبر اسلام بشیر است

عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است

عیدی است که بر جان عدو نار سعیر است

این عید نه نوروز، نه مرداد، نه تیر است

این عید غدیر است غدیر است غدیر است

حق است که از پاره دل گل بفشانید

تا عیدی خود را ز محمد بستانید

عیدی که ز معبود رضایت شده کامل

انوار جهانگیر هدایت شده کامل

از سوی خدا لطف و عنایت شده کامل

با نطق نبی امر وصایت شده کامل

آئین پیمبر به نهایت شده کامل

ابلاغ رسالت به ولایت شده کامل

جبریل دل از خواجه عالم برباید

با نغمه اکلمت لکم دینکم آید

حکم آمده از خالق دادار ، محمد

ابلاغ کن از لعل گهربار ، محمد

ای دست خداوند تو را یار ، محمد

برگیر عنان ناقه نگهدار ، محمد

مگذار رود قافله مگذار ، محمد

فریاد ز اعماق وجود آر ، محمد

اعلام کن این حکم خداوند غدیر است

بعد از تو علی بر همه خلق امیر است

او شیر خدا فاتح پیکار تو بوده

جان بر کف و پیوسته خریدار تو بوده

در غزوه ، احزاب و احد یار تو بوده

در حمله اشرار طرفدار تو بوده

در غار حرا شمع شمع شب تار تو بوده

شمشیر تو و خالق دادار تو بوده

این است که یک لحظه تو را ترک نگفته

این است که در موج خطر جای تو خفته

ظهر است و هوا شعله ، زمین گرم ، خدا را

بینید همه تابش خورشید و فضا را

آورده به یاد همگان روز جزا را

بگشوده پیمبر دو لب روح فزا را

یکباره ندا داد همه قافله ها را

نه قافله ها خلق زمین را و سما را

حجاج نه ، عالم شده سر تا بقدم گوش

با نطق دل آرای محمد همه خاموش

منبر ز جهاز شتران حکم ز داور

داننده و گوینده ی آن حکم پیمبر

عنوان سخن رهبری ساقی کوثر

شمشیر نبی شیر خدا فاتح خیبر

کای خلق بدانید همه تا صف محشر

از ابیض و از اسود و از اصفر و احمر

هر کس که منم بر وی و بر نفس وی اولا

او راست علی ابن عمم رهبر مولا

 

این دست قدیر است قدیر است قدیر است

بر خلق بشیراست بشیر است بشیر است

پیوسته نذیر است نذیر است نذیر است

خورشید منیر است منیر است منیر است

دانا وبصیر است بصیر است بصیر است

تا حشر امیر است امیر است امیر است

این حج و زکوه است و صلوه است صیام است

تا حشر امام است امام است امام است

این است که بر دوزخ و بر نار قسیم است

این است که تاحشر زعیم است زعیم است

این بر همه اسرار، علیم است علیم است

این آیت عظمای خداوند عظیم است

این است که مهرش همه جنات نعیم است

این است که بغضش شرر نار جحیم است

این است که از نار بشر را برهاند

در حشر شما را به محمّد برساند

ای مردم عالم به علی روی بیارید

بر خاک علی چهره طاعت بگذارید

بر صفحه ی دل نام علی را بنگارید

میراث نبی را به وصیش بسپارید

از غیر علی ، غیر علی دست خدا را بفشارید

با دست علی ، دست خدا را بفشارید

این نصّ کلام الله و این قول رسول است

با مهر علی طاعت کونین قبول است

این جان نبی اصل نبی دست اله است

بی دوستیش هر چه ثواب است گناه است

در حشر تباه است تباه است تباه است

این است که بر لشگر دین میر سپاه است

این است که بر خلق پناه است پناه است

قرآن و خداوند گواه است گواه است

کامروز زمعبود عنایت شده کامل

توحید و نبوت به ولایت شده کامل

این است امیری که خدا خوانده امیرش

این است وزیری که نبی خوانده وزیرش

این است بشیری که رسل بوده بشیرش

این است بصیری که خرد خوانده بصیرش

این است بزرگی که بزرگیست حقیرش

این است صراطی که نجات است مسیرش

بودند علی دوست اگر مردم عالم

بالله قسم خلق نمی گشت جهنم

سرچشمه ی لطف و کرم و جود علی بود

از روز ازل شاهد و مشهود علی بود

بر لوح و قلم مقصد و مقصود علی بود

در ارض و سما عابد و معبود علی بود

بر خیل ملک ساجد و مسجود علی بود

تا هست علی باشد و تا بود علی بود

مردم ، علی و آل علی مشعل نورند

بی نور علی  مردم عالم همه کورند

ما غیر علی در دو جهان یار نداریم

داریم علی را به کسی کار نداریم

با دشمن او جز سر پیکار نداریم

بیم از ستم و طعنه ی اغیار نداریم

جز دوستی حیدر کرّار نداریم

بی او همه هیچیم و خریدار نداریم

روزی که سرشتند به عالم گل ما را

دادند همان لحظه به حیدر دل ما را

ای جان نبی جان دو عالم به فدایت

جنّ و ملک و حوری و آدم به فدایت

ارواح رسولان مکرم به فدایت

صد موسی و صد عیسی مریم به فدایت

لوح و قلم و عرش معظم به فدایت

هر چند نیم قابل، من هم به فدایت

تا هست زبان سخن و نطق و سپاسم

بالله قسم جز تو امیری نشناسم

ای همدم ما پیش تر از آمدن ما

ای مُهر تولای تو نقش کفن ما

با مِهر تو حق روح دمیده به تن ما

با حّب تو جان باز رود از بدن ما

روزی که زبان یافت توان در دهن ما

شد نام دل آرای تو اول سخن ما

 (میثم) نه، همه شفیته ی دار تو هستند

خاک قدم میثم تمار تو هستند

 

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:28 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

این حرفهای ساده گناهش به پای من

با میل و با اراده گناهش به پای من

تا روز حشر پای ولای تو یا علی

هر کس که ایستاده گناهش به پای من

حالا که صحبت از خم ابروی حیدر است

ساقی بریز باده گناهش به پای من

تنها بیا و در ره عشقش قدم بزن

تا انتهای جاده گناهش به پای من

 

هم بی قرار هستم و هم مست می شوم

نام علی که می شنوم مست می شوم

 

با زلف یار تاب و تبم بیشتر شده

آوارگی روز و شبم بیشتر شده

از آن زمان که باده چشمش مرا گرفت

میل چشیدن عنبم بیشتر شده

یک گوشه نام حیدر کرار می برند

پس بی دلیل نیست تبم بیشتر شده

بانخل های کاشته دست مرتضی

میزان مصرف رطبم بیشتر شده

 

من آمدم برای شما نوکری کنم

باید فقط به پای شما نوکری کنم

 

قلبم به پای نام علی جان گرفته است

این نفس سرکشم سر و سامان گرفته است

اعجاز دستهای علی چیز دیگری است

اینجا مسیح نوبت درمان گرفته است

از های و هوی ضربه شمشیر حیدر است

گر در میان معرکه طوفان گرفته است

لیلا بهانه بود به عشق رخ علی

مجنون دوباره میل بیابان گرفته است

 

مجنون شدم دوباره بیابانی ام کنید

با جرم عشق فاطمه زندانی ام کنید

 

آقا اگر علی است غلامش شدن خوش است

اصلا اسیر مستی جامش شدن خوش است

تا دست پخت فاطمه روزی مان شود

یک عمر کفتر لب بامش شدن خوش است

صیاد چون علی است فلایمکن الفرار

دیگر اسیر حلقه دامش شدن خوش است

ما پای خطبه های علی قد کشیده ایم

تا روز حشر محو کلامش شدن خوش است

 

حتی خدا که دم ز مرام علی زده است

اول هر آنچه داشت به نام علی زده است

 

با عشقتان فقیر دو عالم نمی شوم

جز تو به پای هیچ کسی خم نمی شوم

آدم شدن اگر به جدایی ز کوی توست

سوگند میخورم که من آدم نمی شوم

دل بسته شمایم و یک لحظه یا امیر

پاگیر عشق های دگر هم نمی شوم

من پای بیرق تو نفس می زنم علی

یک لحظه نا امید از این دم نمی شوم

 

عشق علی به مرز جنونم رسانده است

حرفی نزن که عقل برایم نمانده است

 

حلقه به گوش نوکر این در شدیم و بس

ما جرعه نوش ساقی کوثر شدیم و بس

روزی نوکر است به دستان صاحبش

پس ریزه خوار حضرت حیدر شدیم و بس

دوران وحدت است نه با دشمن علی

ما با حلال زاده برادر شدیم و بس

چیزی اگر شدیم در خانه شما

بایک دعای حضرت مادر شدیم و بس

 

تاجی اگر که هست قیامت روی سرم

مدیون لطفتانم و ممنون مادرم

شاعر : حسین صیامی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد

فرصت برای انتخابت مغتنم شد


ای پادشاه مهربان کشور عشق

با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد


در دست هایش پرچم مَن کنت مَولاه

دست تو بالا رفت و صیّاد کرم شد

 

عکس قَدَت افتاد درچشمان برکه

موجی دچار اشتیاق پیچ و خم شد


حقّ خلافت با تو بود افسوس تاریخ

جولانگهِ افکار مروان حَکَم شد


عشقِ تو گاهی از عرب سرخورده آنگاه

راهی تار و پود اقوام عجم شد


حلقه به گوشِ أشهدُ و أنَّ تو هستم

وقتی لباس شیعه بودن بر تنم شد

 

شاعر: مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

خم غدیر و ساقی و صهبای احمد است

بـــزم سرور و عــیـــد احــبّای احـــمـــد است

شور عــظیــم تـاج گذاری مرتضی است

روز ظـــهـــور آیـــت کــبـــرای احـــمــــد است

فــرمــان رسیده از طــرف ذات کــبــریـــا

بعد از نبی، علی است که همتای احمد است

یــعــنـی یکی است امر نبی و وصی او

احــکــام مــرتضی، همــه فــتوای احمد است

در پــرده گفــت، آنـچه خدا گفت از علی

امــروز روز جـــلــــوه مـعـــنـــای احــمد است

دهـهــا هـــزار زائـــر حق کـرده ازدحام

مـــرآت حـــق نــمــا، قــد و بالای احمد است

طــاهـا بر روی منبر و حیدر کنار اوست

امـــروز یــــک نـــمــونــه ز فردای احمد است

نزدیک شد که شمس نبوت کند غروب

وقت طــلـــوع مــاه یــکــم، جـای احمد است

 

حبیب الله چایچیان

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

گشت نازل بر پیمبر پیک رحمت در غدیر

داشت بر پیغمبر رحمت بشارت در غدیر

وحی آمد بر نبی«الیوم اکملتُ لکُم»

روز تکمیل رسالت روز وحدت در غدیر

با حضور حاجیان در موسم حج وداع

محشری شد موج زد شور قیامت در غدیر

باغبان گلشن توحید تا لب باز کرد

شد شکوفا گلبن قرآن و عترت در غدیر

معنی نورٌ علی نور خدا شد آشکار

تا که صحبت شد ز خورشید هدایت در غدیر

نغمۀ «من کُنت مولا» چون طنین انداز شد

یافت معنا شوکت و قدر ولایت در غدیر

باز شد گنجینۀ راز خداوند مبین

فاش شد با امر حق یک راز خلقت در غدیر

جبرئیل از آسمان آمد به فرمان خدا

بر امیر مؤمنان بخشید خلعت در غدیر

آسمان محو تماشا شد در آن جا تا سه روز

بس که زیبا بود لبخند مسّرت در غدیر

تا کند لب تشنگان عشق را سیراب از آن

چشمه چشمه عشق می جوشید از صداقت در غدیر

کردگار از فیض «اتممتُ علیکُم نعمتی»

کرد بر خلق جهان اتمام نعمت در غدیر

لحظه ای شیرین تر از آن لحظه دیگر کس نداشت

زمزم توحید از بس داشت لذّت در غدیر

نقطه ای تاریک بهر هیچ کس باقی نماند

با طلوع آفتاب واقعیت در غدیر

گشت از خشم الهی حارث فهری هلاک

داشت بر لب چون که انکار حقیقت در غدیر

در تمام عمر خود دست از ولایت بر نداشت

هر که چون سلمان و بوذر کرد بیعت در غدیر

ای «وفائی» رفت این آوازه گرچه تا به عرش

ماند تنها عشق و ایمان و عدالت در غدیر

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

تا روی به چشمــۀ عنـایت آورد

منشــور سعــادت و هدایت آورد

از عرش برای  مرتضی، روز غدیر

جبــریل امیــن تـاج ولایت آورد

***

تامهر و مه و ستـاره رخشنـده بود

تا عشق و محبت و وفا زنده بود

غیر از تو امیر مؤمنان نیست کسی

این جامه به قامت تو زیبنده بود

***

پُر نورترین روایت توست غدیر

پُر شورترین حکایت توست غدیر

گویند مفسـران دینی که علی

تفسیــرگر ولایت توست غـدیر

 

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:29 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

دهید مژده عاشقان که کاخ غم خراب شد

به روى شادى و شعف دوباره فتح باب شد

به وادى غدیر خم به مصطفى خطاب شد

که وقت گفتن سخن به وصف بوتراب شد

به نصب او شتاب کن که وقت انتخاب شد

از این خبر به کام ها و جام ها شراب شد

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

دید رسول ممتحن رنگ ز رخ پریده را

خستگى مسافران خار به پا خلیده را

تا به عمل در آورد حکم ز حق شنیده را

خواند فرا به گرد هم خیل ز حج رسیده را

چید کنار لعل لب گوهر آب دیده را

ماحصل رسالت و عصاره عقیده را

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

نهاده شد به روى هم ز اشتران جهازها

که تا رود فراز آن امیر سرفرازها

شد به فراز و فاش شد براى خلق رازها

دست على گرفت و زد سکه امتیازها

گرفت رونقى دگر تنور سور و سازها

باده بریز ساقیا ز جام دل نوازها

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

گفت نبى ذوالکرم: گفته به من خداى من

که بعد من على بود وصى من به جاى من

بود به خلق این جهان نداى او نداى من

ولاى من ولاى او جفاى او جفاى من

رضاى من رضاى او رضاى او رضاى من

به احتراز آورد دست على لواى من

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

امیر هر کسى منم على بود امیر او

که ماندنی ست تا ابد فلسفه غدیر او

علوم ماسوا بود نهفته در ضمیر او

مادر دهر در جهان نیاورد نظیر او

اطاعت خدا بود پیروى از مسیر او

ز فرط جود و کرمت ، سخا بود حقیر او

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

على است آن که محترم ز حرمتش حرم بود

خجل ز جود و بخششش سخاوت و کرم بود

مدافع ستم کش و محارب ستم بود

حدوث را قدم بود حیات را عدم بود

خطوط را قلم بود کلام را رقم بود

کمال دین و بر شما اتَم هر نعم بود

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

کسى که عرش و فرش را داده جلا على بود

کسى که سعى مروه را دهد صفا على بود

کسى که تخت امر او بود قضا على بود

کسى که مى دهد نوا به بى نوا على بود

آن که مس وجود را کند طلا على بود

آن که از او لواى دین بود به پا على بود

که با ولایت على به امر حى سرمدى

یافت تبلورى دگر رسالت محمدى

 

 

ژولیده نیشابوری

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

گرمایِ ولایتِ تو ، حس شد آن روز

عیسی به دمِ تو، ملتمس شد آن روز

تا این که عیارِ حــــــق ،هویدا باشد،

حیدر،  محکِ طلا و مس شد آن روز

حميدرضا نوري

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:30 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها