0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

چونكه احمد كعبه را بدرود گفت

با خدایش آنچه در دل بود گفت

كای خدا این آخرین حجِّ من است

كاروان آماده ی كوچیدن است

عمر من بگذشت یا رب با شتاب

بر لب بام است دیگر آفتاب

چرخ عمرم را زمان فرسوده كرد

با اجل كی می توان كردن نبرد

شد مرا در این بیابان رهنمون

جذبه ی: «اِنّا اِلیه راجعون»

گشت پایان عمرم و، باقیست كار

كی شود امر ولایت آشكار

گر چه می دانم علی باشد امام

او بود لایق برای این مقام

لیك خواهم بر ملا گردد سخن

تا بداند پیر و برنا، مرد و زن

خود تو دانی ای خدای مهربان

كی توانم گفت این راز نهان

چونكه بسیار است بدخواه علی

گر نباشد از تو وحیِ مُنزلی

ترسم از آن فتنه ها گردد عیان

آید آخر پایِ تُهمت در میان

دور می شد احمد از بیت الحرام

با نگاهی پر ز عشق و احترام

جای دارد اشك ریزد آسمان

در وداعِ آتشینِ عاشقان

بود طوفانی، دلِ آگاهِ او

گرد غم بگرفته رویِ ماهِ او

ناله چون می كرد زنگ كاروان

حلقه می زد اشك او بر دیدگان

در غدیر خم كه نام بركه ای است

داد احمد را، خدا فرمان ایست

كای نبی اینجا غدیر خُم بود

آب آن هر قطره یك قُلزم بود

شاهراه كشور جان است این

پایگاه علم و ایمان است این

چارراه حادثات عالم است

جلوه گاه نور اسم اعظم است

شهر علم مصطفی را هست باب

نور دل می بخشد اینجا آفتاب

از حرورش، جان دشمن سوخته

عاشقان را دل ز مهر افروخته

سایه اش، آرام بخش رهروان

از نسیمش، تازه می گردد روان

همچو دریا بی كران است این غدیر

نیست موج فیضِ آن پایان پذیر

باشد اینجا مقصد پیغمبران

كوی دانشگاه نسل هر زمان

وقت ابلاغ است «بَلِّغْ» یا رسول

تا شود سعی تو پیش ما قبول

همرهان را خواند احمد با شعف

رفتگان باز آمدند از هر طرف

از جهاز اشتران كاروان

منبری برساختندش در میان

گِرد آن پیغمبر والاتبار

اجتماعی شد فزون از صد هزار

پس نبی بر اوج منبر پا نهاد

مرتضی را در كنارش جای داد

دست او بگرفت و كرد او را بلند

بر سر دستش، نبیّ ارجمند

شد قیامت از قِران مهر و ماه

مهر می شد با مه اینجا اشتباه

چون علی خود نفْس پیغمبر بود

هر یكی در جای آن دیگر بود

چون امانت عرضه شد بر خاكیان

شد «یداله فوق ایدیهم» عیان

جمله آیات خدا تأویل شد

از ولایت علم و دین تكمیل شد

پس پیمبر «وال من والاه» گفت

بار الها «عاد من عاداه» گفت

گفت: یا رب دوستانش دوست دار

بار الها دشمنش دشمن شمار

بار الها، یار او را یار شو

هركه خواهد خواریش، گو، خوار شو

گفت: هر كس را كه من هستم ولیّ

هست بعد از من ولیِّ او علی

حیدر است این، باب علم احمد است

بی گمان فاروق هر نیك و بد است

سِرّ حق، صدیقِ اكبر، منصبش

صرفِ راه حق شده روز و شبش

یار قرآن، دشمن گردن كشان

«لا فتی الا علی» او را نشان

حیدر است این، شهسوار كارزار

تیغ او: «لا سیف الا ذوالفقار»

حیدر است این، آنكه بتها را شكست

دست هر چه دشمن حق بود، بست

زادگاهش، قبله گاه مسلمین

خاك پایش سرمه ی اهل یقین

حیدر است این، حامل ام الكتاب

او بود ماه و، منم چون آفتاب

آیت تطهیر او را آبروست

«عروة الوثقی» كه حق گوید هموست

ساقی كوثر همو باشد یقین

نیست غیر از او: امیرالمؤمنین

چون كنم با اهل این دنیا وداع

پس به گِرد او نمائید اجتماع

قلب خویش از نورِ او روشن كنید

پیروی از جانشینِ من كنید

چون كه وقت گفتن تبریك شد

روز در چشم عدو تاریك شد

بر زبان می راند: به به یا علی

بر من و بر مؤمنان گشتی ولیّ

در نهان امّا گریبان می درید

كینه ها در سینه اش می پرورید

عاشقان سرمست در این عید خم

از مِی: «اَلْیوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ»

در كتاب بی نظیر «الغدیر»

نكته ها یابی از این امر خطیر

از «امینی» عالِمِ شیرین بیان

طبع من الهام می گیرد (حسان)

 

حبیب الله چایچیان(حسان)

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

در نور چشمانت دل ناهید گم شد

در طرح لبخندت هزاران عید گم شد

تا اینکه نابینا نگردد دیدگانش

پشت نقاب ابرها خورشید گم شد

مهر تو را تا ناکجاها عرضه کردند

آنکس که از مهر تو سرپیچید گم شد

خیل ملک مشغول تفسیر تو بودند

آنقدرها که سوره‌ی توحید گم شد

در چشمهایم شوق ایوان طلایت

باران گرفت و شأن مروارید گم شد

گفتند تصویر خدایی؛ خوب گفتند

گفتند تو شیر خدایی؛ خوب گفتند

آیات چشمان تو ما را با خدا کرد

مهر تو زنگار دل ما را طلا کرد

از کوله‌بار خویش جز پاکی ندیدیم

انگار لبهای شما ما را دعا کرد

من دوزخی بودم نه اهل جنّتُ‌ُالعشق

جای مرا آقایی تو جابجا کرد

یک عمر در سجّاده‌ها نام تو بردیم

تا در کنار تو خدا ما را صدا کرد

خیر از جوانی‌اش ببیند آنکسی که

بال مرا در آسمان تو رها کرد

من کنج ایوان طلا می‌خواهم آقا

بعد از نجف، یک کربلا می‌خواهم آقا

سجّاده‌ی تو بوی جبرائیل می‌داد

چشمت هزاران آبرو بر نیل می‌داد

تو جمله‌ی پیغمبرانی و به دستت

گاهی خدا تورات و گه انجیل می‌داد

هر شب به پاس احترام تو خدایت

در آسمانها مجلسی تشکیل می‌داد

پروردگارت کارهای خانه‌ات را

هر روز و هر شب دست میکائیل می‌داد

گرد و غبار لحظه‌ی جنگیدن تو

همواره بوی صور اسرافیل می‌داد

تو بی‌نظیر عالمی همتا نداری

تو شاهکار حضرت پروردگاری

ای آنکه ختم‌الانبیا را جانشینی

شایسته‌ی نام امیرالمؤمنینی

زیبایی گلواژه‌ی مهر و محبّت

از بهترین‌های خدا روی زمینی

ای بی‌بدل، ای بی‌مَثَل، ای مرد اوّل

در هر صفاتی که بگویم بی‌قرینی

با ذوالفقار و شهسواری‌ات همیشه

از میمنه تا میسره طوفان‌ترینی

ای حیدر کرّار ای شیر خداوند

تو ریشه‌ی شیر نر امّ‌البنینی

تو از همان روز ازل شیر خدایی

فرمانروای عرصه‌ی قالو بلایی

یک پرده از حُسن تو جنّاتُ النّعیم است

دستت تجلّی‌گاه رحمان و رحیم است

نام تو معراج تمام انبیا بود

یک گوشه از مصداق آن طور کلیم است

شأن نزول آیه‌های مؤمنونی

عطر نفس‌های تو بر دوش نسیم است

از روی تو وجه خدا را می‌توان دید

با حُبّ تو هر کافری عبدالکریم است

اینجا اگر خانه‌نشین بودی غمی نیست

تنها زمان بعثتت یوم‌العظیم است

هر شیعه بشناسد علیّ این زمانش

در ضربه‌ی احزاب تو بی‌شک سهیم است

بی معرفت آنکه رهی جز تو گزیند

راه علی تنها صراط‌المستقیم است

**

باید شما را در فراسوی زمان دید

در آسمان بیکرانِ بیکران دید 

باید سوار بال‌های سال نوری

پرواز کرد و آنسوی هفت‌آسمان دید

در لابلای آیه‌های سبز توحید

در ابتدا تا انتهای یک اذان دید

از چه مسلمان دو چشمانت نباشم؟

وقتی خدا را در نگاهت می‌توان دید

سنّ تو را وقتی که پرسیدم ز مردم

چشمم فقط سرهای در حال تکان دید

روزی یتیم کوچه‌گرد کوفه خود را

بر شانه‌های پیرمردی مهربان دید

یاد صدای گریه‌یِ چاه تو کردم

وقتی نگاهم بلبلِ آتشفشان دید

من با صدای پای تو مأنوس هستم

با نان و با خرمای تو مأنوس هستم

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه می‌زند بر اینچنین دست

وقتی که دستان تو را بالا گرفتند

تا داد، یزدان با امیرالمؤمنین دست

یادِ تو و دست تو افتادیم وقتی

در علقمه افتاد بر روی زمین دست

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند

پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

این دست از وقت ولادت باز بوده‌ست

از پشت بسته می‌شود روزی همین دست

پشت و پناه محکمی بودند این‌ها

زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

دست مغیره، دست زهرا، دادِ بی داد

افتاد دست بدترین‌ها بهترین دست

 

بندهای اول و آخر سروده آقای لطیفیان و سایر بندها سروده آقای محسنی‌فر می‌باشد

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

هر صبح که با نام تو آغاز شود

در سینه نزول رحمت احراز شود

ای دل تو گواهی که به یک بسم الله

صد ره  به ولایت علی باز شود

***

هرکس به دل از علی محبت دارد

توحید و نبوًت و امامت دارد

بر دست محمد است مولا ، یعنی

بر جمله ی انبیا ولایت دارد

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

جبریل مکرر این صلا را سر داد

بلغ بلغ  ندا به پیغمبر داد

فرمان خداست بر سر دست بگیر

آن دست که در رکوع انگشتر داد

***

گلنغمه ی سرپرست بر می آید

این جوش خم از الست بر می آید

شق القمری دوباره یا رد الشمس

هر کار از این دو دست بر می آید

***

در سجده ی شکر آفتاب افتاده

روی قدم ابو تراب افتاده

عمریست که از حلاوت نام علی

حتی دهن کویر آب افتاده

***

بر دست نبی آیت انوار خداست

جبرییل مدیحه خوان کرار خداست

فرمود علی ابوتراب است ولی

همسایه ی دیوار به دیوار خداست

***

امروز تمام کافران مایوسند

در شعله کینه های خود محبوسند

گفتند گلوی برکه را می گیریم

دیدند که غرق در دو اقیانوسند

 

میثم مؤمنی نژاد

 

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:21 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

از غدیر خم ندای روح پرور بشنوید

نغمه ی «مَن كنتُ مولی» از پیمبر بشنوید

گرچه در روز الست این نغمه را بشنیده اید

گوش جان باید گشودن تا مكرّر بشنوید

روی گلفرش زمین این آسمانی نغمه را

از لبِ لعل نبی از قولِ داور بشنوید

از جهاز اشتران چون منبری آراستند

حكمِ یزدان را به خلق از عرشِ منبر بشنوید

رو سوی امّت نمود آن مصطفای كردگار

كای جماعت جمله از مولا و چاكر بشنوید

در غدیر خم شدم مأمور از سوی خدا

تا به حق، حق را رسانم بار دیگر بشنوید

می كنم امروز حجّت بر خدا جویان تمام

نشنوید امروز اگر، فردای محشر بشنوید

من به هر نفسی كه اولایم علی اولی بود

رستگارید، از دل و جان گفته ام گر بشنوید

همرهان كردند بیعت با علی در آن كویر

ذكر بخٍّ بخٍّ ای مولی، مكرّر بشنوید

شام عید است و جلال این خجسته عید را

از زبان اطهر فتّاح خیبر بشنوید

شد سؤال ازاو چه روزی خوشترین روز تو بود

پاسخش را با شعف ای اهل محضر بشنوید

گفت: روی دست پیغمبر به صحرای غدیر

بهترین روزم بُد، ار دارید باور بشنوید

باز پرسیدند از او از سختی ایّامِ عمر

می زند گفتار او بر قلب نشتر بشنوید

گفت: آن روزی كه سیلی بر رخ زهرا زدند

رنج و اندوه من از دیوار و از در بشنوید

موسم عید است «ثابت» وقت آن آمد كه باز

از غدیر خم ندای روحپرور بشنوید

 

ثابت خراسانی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

روزی كه علی ذكر لب مردم بود

یك فتنه خفته بین مردم گم بود

هر چند محرّم آید از راه ، ولی

آغاز محّرم از غدیر خُم بود

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

ما سائلیم و نیست گدا بی خیال او

پس چشم ما به دست علی هست و آل او

 

آب و هوای شهر نجف، شادی آور است

حق حق کنند قهقهه ها در وصال او

 

طعنه به «پرده خوانیِ» شاعر مزن! ببین

مُطرب شده به مدح علی خصم لال او

 

دست کمرشکسته ترین کوه مانده است

در کوچه ای ز خاطره ی تلخ، شال او...

 

تا سهم خویش می طلبم، لب گزَد که «نه» !

شیرین تر از عسل شده فرضِ محال او!

 

حُکماً رسیده است به اخبارِ سوخته

ناپخته ای سروده اگر عبد کال او!

 

وقتی به جلوه، رنگ ندارد حنای دل،

بهتر که خون خویش کنم پایمال او!

 

باید یقین کنند به «جوشن»، تمام خلق

یک در «هزار و یک» چو دهند احتمال او ...

 

در باب نوکری، دل قنبر چه کرده است

غبطه خورند هر چه پیمبر، به حال او

 

هرگز حسد، حریف تماشانمی شود

چشم جمل ز کاسه در آرَد جمال او

 

عمرم میان وحدت و کثرت به هروله ست!

جانم به لب رسید و دل من به خال او

 

با این پرِ شکسته که گشته وبال من

خیلی عجیب نیست که گشتم وبال او!

 

شد قندِ نامکرّرِ دنیا عدالتش

حیف از علیّ و تلخی آن چند سال او

 

پیش «دو دم»، گره به زره، خنده می کند!

عریان شوند بی جگران در جدال او...

 

 

 

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

باز هم عقل شده پای جنونم سرکوب

بی سبب نیست اگر کنجِ لبم شد مرطوب

با تو من معتقدم هست حلال این مشروب

بی ولای تو حرام است هر آن چه مطلوب

انبیاء مستِ سبوی تو یکیشان ایوب

تا که از باده چشیدم جگرم حال آمد

 

 

گرچه مستی کنم اما دل من آگاه است

بین این میکده امشب خبری در راه است

نوبت شادی اولاد رسول الله است

سائلِ سفره، سحرگاه خودش هم شاه است

قدر دانید رفیقان که شبی کوتاه است

تا به میخانه رسیدم جگرم حال آمد

 

 

بر جهاز شتران دست تو تا بالا رفت

هو کشید هر ملک و نغمه کنان شیدا رفت

شرحش از مائده تا سوره ی اعطینا رفت

خنده بر روی لب فاطمه ی زهرا رفت

این خبر از عربستان به همه دنیا رفت

ماجرا را که شنیدم جگرم حال آمد

 

 

مژده ای اهل گنه باز خدا می بخشد

دو برابر ز شب قدر گدا می بخشد

بهر تسکین دل زار دوا می بخشد

روزی گریه ی در ماه عزا می بخشد

به گدا "تذکره ی کرب و بلا" می بخشد

"اربعین"... نقشه کشیدم... جگرم حال آمد

 

 

امشب از شاه نجف رزق محرم خواهم

من چهل روز فقط اشک دمادم خواهم

بهر این سینه زنی یاور و همدم خواهم

یک دهه سوختن نم نم و کم کم خواهم

پیرهن، شال عزا، خیمه و پرچم خواهم

رخت مشکی که خریدم جگرم حال آمد

 

شاعر : محمد جواد شیرازی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:25 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

یا علی مدد

با نگاهت دل ز دستم میرود، بی اختیار

میشود یک دم خزانم با نگاه تو بهار

من مسلمان توام سمت تو میخوانم نماز

تا که ایوان تو باشد کعبه میخواهم چکار

آمدم تا که شوم قربانی جانان عشق

این منو این هم سرم، بردار آقا ذولفقار

تو امیری تو یلی تو رهبر هفت آسمان

من اسیرم نوکرم بر آستانت ریزه خوار

 

امیر فرخنده

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

باز دلم صحیفۀ نور شد

صحن دلم چو وادی طور شد

ظلمت غم ز سینه ام دور شد

غرق نشاط و طرب و شور شد

نوید شادی از بشیر آمده

که موسم عید غدیر آمده

منکه به عشق تو اسیرم علی

مهر تو باشد به ضمیرم علی

گرچه بود طبع فقیرم علی

زمزمه پرداز غدیرم علی

با تو دلم زمزمه آغاز کرد

طبع من از نام تو اعجاز کرد

بار دگر باب کرم باز شد

نام تو در عشق سرآغاز شد

پیک خدا چونکه در آواز شد

نغمۀ اکملت لکم ساز شد

آیۀ بلّغ ز خدای مجید

همره جبریل به احمد رسید

غدیر روز عشق و امداد شد

غدیر جلوه ای خداداد شد

غدیر خم مبدأ میعاد شد

مکتب سازندۀ ارشاد شد

غدیرخم برکۀ خورشید شد

چشمۀ رحمتی زامید شد

با تو علی قبله نما شد غدیر

کعبۀ امید و وفا شد غدیر

گلشن سرسبز ولا شد غدیر

جلوه گه نور خدا شد غدیر

با تو غدیر آینۀ راز شد

طور و تجلی گه اعجاز شد

غدیر گنجینۀ اسرار شد

کویر خفته ای که بیدار شد

زمین بایری که گلزار شد

آینه ای ز نور سرشار شد

غدیر جلوه از استادگی است

حکایتی ز عشق و آزادگی است

آنکه ز دین کرد حمایت توئی

مشعل پر نور هدایت توئی

چشمۀ جوشان عنایت توئی

گلبن سرسبز ولایت توئی

ایکه توئی ماه منیر همه

پس از نبی توئی امیر همه

وای به آنان که به تو تاختند

جدا ز دین به خویش پرداختند

تا که تو را خانه نشین ساختند

نرد وفا را ز جفا باختند

مگر نه این بود که روز غدیر

تمام گفتند تو هستی امیر

هرکه به دل بذر ولای تو کشت

کویر سینه اش ز تو شد بهشت

به وصف تو ای گل مینو سرشت

موسم عید تو «وفائی» نوشت

غدیر تو حقیتی ایزدی است

برای شیعه گلشنی سرمدی است

 

سید هاشم وفایی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  12:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

نشسته ام لب ايوان خانه ام تنها

كه يك غزل بنويسم بدون چون وچرا

غزل براي كسي كه مرا بزرگم كرد

كسي كه داده به من خرج آب و نانم را

غزل براي همان كس كه سفره اش پهن است

براي هرچه فقير و براي هرچه گدا

همان كه اوج فلك هست خاك نعلينش

همان كه مرتبه اش ميرسد به عرش خدا

همان كه دست دلم ازل اسيرش بود

اسير بركه ي سبز خم غديرش بود-

 

 

 

 

دلم شكسته وخسته ز جنب و جوش شده

دلم چه گوشه نشين و چه بي خروش شده

دلم دوباره خمار پياله ي ساقيست

دلم خراب شرابي ز مي فروش شده

صداي قمري ام از چه دگرنمی آید

قناري ام به قفس ازچه رو خموش شده

دلي كه ازهمه دل ها بريده ام حالا

اسير غمزه ي يك پير كهنه پوش شده

براي اينكه "علي" بشنوم من از زهرا

ببين چگونه زبانم شبيه گوش شده

خدا كند كه دگر تا هميشه خواب شوم

فداي خاك قدم هاي بوتراب شوم

 

 

دوباره بازهواي نجف به سر دارم

از اينكه بال ندارم دو چشم تر دارم

به جان مادر پيرم بدان كه ممكن نيست

كه دست از دراين خانه ي تو بر دارم

به خاطر نظر مهربان حضرت توست

ميان اين قفس سينه جان اگر دارم

همه مرابه خدابنده ي تو ميگويند

به جاي كعبه ز بس بر رخت نظر دارم

تويي كه لطف وعطا خانه زاد خانه ي توست

تمام ثروت دنيا كم ازخزانه ي توست

 

تو شاه هستي ومن سائل درت هستم

گداي دائمي دست قنبرت هستم

كبوترانه به سوي تو بال و پر زده ام

كه باورت بشود من كبوترت هستم

ميان اين همه اسم و لقب كه داري تو

هلاك نام خدايي حيدرت هستم

خداست شاهد حرفم كه از طفوليت

هميشه ماهي آن حوض كوثرت هستم

امام اول من آخرين پناه مني

تو نور مطلق حق درشب سياه مني

 

شاعر : محمد حسن بیاتلو

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:26 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

 

امروز روز عید خدا روز یا علی است

نقل دهان خلق و کلام خدا علی است

فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است

جبریل را ترانۀ یا مرتضی علی است

نزدیک و دور هر که بر هر جاست با علی است

شور و دعا و زمزمه و ذکر ما علی است

ای جبرئیل وحی ز مولا علی بگو

امشب بگرد دور علی یا علی بگو

عید بزرگ خالق و خلقت خجسته باد

جشن سرور احمد و امّت خجسته باد

آوای وحی و مژدۀ رحمت خجسته باد

صوت خوش منادی وحدت خجسته باد

روز زمامداری عترت خجسته باد

اکمال دین تمامی نعمت خجسته باد

این قول احمد است چه نیکو روایتی

یوم الغدیر افضل اعیاد امّتی

عید غدیر عید خداوند اکبر است

عید غدیر عید بزرگ پیمبر است

عید غدیر عید تولّای حیدر است

عید غدیر عید بتول مطهّر است

عید غدیر عید امامان سراسر است

عید غدیر از همه اعیاد برتر است

عید کمال و دانش و عرفان و بینش است

عید من و تو نه، عید همه آفرینش است

ساقی به جام ریز شراب ولایتم

سیراب کن زکوثر ناب ولایتم

سرمست کن ز شعر کتاب ولایتم

بر رخ صفا بده ز گلاب ولایتم

من عبد بو تراب و تراب ولایتم

پیوسته التجاست به باب ولایتم

امشب دعای هر شب من مستجاب شد

روحم کبوتر حرم بو تراب شد

جان زنده از ترانۀ روح الامین شده

صحرای خشک چشمۀ عین الیقین شده

دشت غدیر کعبۀ اهل یقین شده

گلخانۀ ولایت حبل المتین شده

مولا علی امام همه مسلمین شده

عیدی شیعه آیۀ اکمال دین شده

هان ای غدیریان هله بی حّد و بی عدد

گویید یکصدا همگی یا علی مدد

ما دل به مهر حیدر کرّار باختیم

با نای جان نوای ولایت نواختیم

چون شمع در شرار محبّت گداختیم

خود را به مکتب علی و آل ساختیم

بر همه که بر عقیدۀ ما تاخت تاختیم

با خطبۀ غدیر علی را شناختیم

تا شیعه ایم بار ولایت به دوش ماست

این خطبه تا قیام قیامت به گوش ماست

غیر از علی که هم سخن آفتاب شد

غیر از علی که جان پیمبر خطاب شد

غیر از علی که صاحب علم الکتاب شد

غیر از علی که فاتح اسلام ناب شد

غیر از علی که روی زمین بو تراب شد

غیر از علی که منقبتش بی حساب شد

غیر از علی که یک تنه در جنگ پا فشرد

دور رسول گشت و نود بار زخم خورد

غیر از علی که خوانده محمّد برادرش

غیر از علی که فاطمه بوده است همسرش

غیر از علی که داده خدا فتح خیبرش

غیر از علی که بوده نبی مدح گسترش

غیر از علی که زیر لوا هست محشرش

غیر از علی که زینب کبری است دخترش

غیر از علی که مادرش او را به کعبه زاد

غیر از علی که قاتل خود را پناه داد

شیری که سر گرفت ز عمر و دلیر کیست

میری که بود مونس فرد فقیر کیست

پیری که گشت همدم طفل صغیر کیست

مردی که دیو نفس ورا شد اسیر کیست

در بیشۀ شجاعت و ایثار، شیر کیست

بر مسلمین به جان پیمبر امیر کیست

انصاف کو مروّت و مردانگی کجاست

آیا لباس کعبه بر اندام بت رواست؟!

مولای اولیای خدا کیست جز علی

گیرنده لوای خدا کیست جز علی

دست گره گشای خدا کیست جز علی

مصداق هل اتیِ خدا کیست جز علی

ممدوح انّمای خدا کیست جز علی

روی خدا نمای خدا کیست جز علی

مرد نبرد خیبر و ننگ اُحد کجا

حیدر کجا فراری جنگ اُحد کجا؟!

یاری که خفت جای رسول خدا علی است

ممدوح جبرئیل به ارض و سما علی است

الاّ علی پس از سخن لافتی، علی است

رکن و مقام و مروه و سعی و صفا علی است

قرآن، نماز، ذکر، عبادت، دعا علی است

دنیا بدان که رهبر و مولای ما علی است

مرد غدیر پیرو خطّ سقیفه نیست

با غصب منبر نبوی کس خلیفه نیست

زخم جگر به شعر مداوا نمی شود

با صد قصیده عقدۀ دل وا نمی شود

هر سامری خلیفۀ موسی نمی شود

اعمی دلیل مردم بینا نمی شود

نادان زعیم عالم دانا نمی شود

غیر از علی امام به زهرا نمی شود

«میثم» به مهر حیدر کرّار منجلی است

پیغمبرش محمّد و مولای او علی است

 

 

غلامرضا سازگار

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

یک دمی دل می بری و ابروان خم می کنی

یک دمی دلهایمان دور از نجف غم می کنی

من نفهمیدم که با من مثل شیری در شکار

یا که با سهراب خود هم مثل رستم می کنی

 

در نمازم می کنم شک باز می پرسم ز خود

 

سجده ات را رو به سمت رب عالم میکنی؟

 

بر زمین پایی زدی پیغمبری هم جمع شد

 

باشد از تو مصطفی را هم تو خاتم می کنی

 

«گوشه ای از چشم فرزندت کفایت می کند

گر بخواهی اصفهان (عالمی) را هم تو حاتم می کنی

 

شاعر : علیرضا اسحاقیان

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

امروز نبی هم به علی مـی بالد

تا روز ابــــد نـام عـلی مـی ماند

عالم به هزار لهجه در عید غدیر

آوای قشنگ یا علی مـی خواند




با تموم غصـــــه ها ، روزا ولی خیــــــلی قشنگه

شـــــادیامون زیر سقـــف کاگلــی خیلـی قشنگه

حالا که عید اومده ، غدیر شده ، باز مث هر سال

دنیا محض روی آقامـــون علی ، خیلــــی قشنگه

 

جواد مزنگی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی

کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی

بیکرانه ها پر شد لامکان نوشت علی
با هر آنچه که می شد با همان نوشت علی

با قلم نوشت علی با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت در توان نوشت علی

روی صورت انسان روی جان نوشت علی
با غبار او روی چشممان نوشت علی

آنقدر نوشت از او تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ذکر عاشقان هو شد

پس دو مرتبه روی صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی قسمتم نوشت علی

در رگم که جاری شد غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم همتم نوشت علی

تا کمی ضعیف شدم قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم عزتم نوشت علی

پس خدا خودش روی قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبز هیئتم نوشت علی

آنقدر نوشت علی روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد خانه ی بهشت من


روز اول خلقت با علی حساب شدم
در قنوت او بودم تا که مستجاب شدم

زیر پای او ماندم تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید تا که آفتاب شدم

آنقدر که او تابید از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش من هم انتخاب شدم

آنقدر نگاهم کرد تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ماندم و شراب شدم

مِی شدم پیاله شدم مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم در علی مذاب شدم

می نویسم از عشقم می نویسم از دردم
غیر دور چشمانش هیچ جا نمیگردم

توی محفل ذکرش دُرِّ ناب می ریزند
پای هر علی گفتن هی ثواب می ریزند

روی ما فرشته ها هی شراب می ریزند
توی جام خالی ما هی شراب می ریزند

روی چشممان خاک بوتراب می ریزند
در شب سیاه ما آفتاب می ریزند

روی ما دعاهای مستجاب می ریزند
در حساب فردامان بی حساب می ریزند

کبریا که می بخشد این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت لااله الا هو...

شاعر: رحمان نوازنی

 
 
سه شنبه 30 شهریور 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها