0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

"ذی الحجّه" که واکرد ز سر روسری اش را...
بر شانه رها کرد شب دلبری اش را!
پُر کرد غدیر از تو خُمش را که برقصد
در دایره ي حُسن تو ساقی گری اش را!
باران شدی آنگونه که برخاست بیابان-
گلدار کند دامن خاکستری اش را!!
خورشید گرفته است اگر دست تودر دست
پیچیده به دورت تب نیلوفری اش را!
چون نوح شد آمد که به مقصد برساند
در ساحل تو کشتی پیغمبری اش را!
پس حلقه از انگشت نبوت به در آورد
بخشید به تو حلقۀ انگشتری اش را!!
" ذی الحجه"اگر لب به لب جام غدیرا ست
لب می زند انگور خوش عسکری اش را!!

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

درظهر غدير تا كه موساي نبي
بوسه به رخ منور هارون زد
چشمان حسودان و بخيلان عرب
از شدت غم ، از حدقه بيرون زد
**
از مشرق دستهاي پر مهر نبي
خورشيد ولايت و امامت تابيد
با شوق ملائك همه فرياد زدند:
« تا كور شود هر آنكه نتواند ديد»
**
فرمود نبي به امر معبود وَدود
بر امت من علي امام است امام
اين مژده ي من به شيعيانش، دوزخ
بر شيعه ي مرتضي حرام است حرام
**
گُل كرد سپيده ي تبسم به لبش
تا آيه ي «اكملتُ لكُم» نازل شد
فرمود: خوشا به حالتان اي مردم
با حُب علي دين شما كامل شد
**
فرمود خدا ولايت حيدر را
بر آدم و نسل بعد او واجب كرد
در روز ازل كليد فردوسش را
تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد
**
فرمود: برادرم علي مَحرم ماست
از عالم غيب مثل من آگاه است
قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت
او نقطه ي زير باء بسم الله است
**
فرمود كه يادگار من بين شما
تا روز حساب، عترت و قرآن است
بايد كه به هر دوشان تمسك جوييد
اين راه نجات اصلي انسان است
**
ذكر صلوات عرشيان مي آمد
تا رفت به سوي آسمان دست ِ علي
از عرش بلند و يك صدا مي گفتند:
اَلحَق كه اميرمومنان است علي
**
جبريل به خدمت علي آمد و گفت
تبريك؛ كه اين مقام زيبنده ي توست
اي حضرت بوتراب درهر دو جهان
هاروني ِ اين قوم برازنده ي توست
**
جبريل به جانشين پيغمبر گفت
اي مظهر افتادگي و آقايي
مردم اگر امروز امامت خوانند
عمريست امام عالم بالايي
**
اين قوم تو را هنوز نشناخته اند
اي مرد غيور صاحب تيغ دو سر
از خانه نشيني شما مي ترسم
لعنت به سقيفه و ابوبكر و عمر
**
از فتنه ي بين كوچه ها مي ترسم
از سيلي و بغض يك پسر مي ترسم
دلواپس غربت تو هستم آقا
از آتش و ميخ پشت ِ در مي ترسم
**
با ديدن اين بركه و گودال غدير
يكباره به ياد كربلا افتادم
در گودي قتلگاه خود را ديدم
بر پاي حسين سر جدا افتادم

شاعر : وحید قاسمی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

یا مولا به حریم تو مهمونم
تا آخر زائر حرم می مونم
روز و شب ترانه ی دل میخونم
اسدالله...علی ولی الله... آقا
******
شاهی و به تنِ دو عالَم جونی
دوست دارم بَرا تو بشم قربونی
راست میگم خودت اینو خوب می دونی
اسدالله...علی ولی الله... آقا
******
آقاجان ربوده ای تاب و تبم
قرآن و دین مَنی و مذهبم
روز و شب علی علیه رو لبَم
اسدالله...علی ولی الله... آقا
******
بی عشقت همه چی برام عذابه
بی عشقت حالِ دلِ من خرابه
مجنون و بی قراره و بی تابه
اسدالله...علی ولی الله... آقا
******
سیّدی یا علی علی یا مولا
روزی کن با همه محبّین آقا
به زودی (شب جمعه،عرفه،اربعین)،حرمِ حسین کربلا
ثارالله...حسین اباعبدا...

شاعر : حاج امیر عباسی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

غدیره و دلها شده چراغونی    
هوای چشمای عاشقا بارونی
یا علی به فدای نامِ تو  
یا علی دو جهان غلامِ تو
یا علی دل اسیر دام تو، یا علی
یا علی یا علی علی علی
******
جشن ولایت رو در اوج خوش عهدی   
بگیم همه تبریک به حضرت مهدی
شد عیان گلِ خنده ی شما
تهنیت ای عزیز مصطفی
شدعلی جانشین مصطفی تهنیت
یا علی یا علی علی علی
******
نبی به فرمانِ یگانه ی داور   
حقِّ خلافت رو  رسونده بر حیدر
این علی یه سر از سَرا سره
این علی جَلواتِ داوره
این وعلی وصیّ پیمبره حیدره
یا علی یا علی علی علی
******
ذکر علی گوییم به شورِ بی همتا
برای شادی و رضایت زهرا
یا علی روی لبها زمزمه  
یا علی آبروی ما همه
یا علی ای امامِ فاطمه یا علی
یا علی یا علی علی علی

شاعر : حاج امیر عباسی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

من اسم را بدون تو انشا نمی کنم
ذکری به غیر نام تو مولا نمی کنم
ذکر خدای عزوجل ذکر حیدر است
این یاد را بدون تو معنا نمی کنم
هر کس که خواند نام رفیعت مجاب شد
پس بی اجابت تو تمنا نمی کنم
وقتی نظر به وسعت ارض و سما کنم
ایجاد را بدون تو پیدا نمی کنم
با هر نفس مُمِدّ حیاتم تویی علی
بی یا علی تنفس بی جا نمی کنم
انگار که ز قبل تولد تو با منی
بی تو علی تلفظ بابا نمی کنم
با تو بیایم و نروم بی تو از جهان
من بی علی ممات وَ محیا نمی کنم
دل را «فَمَن یَمُت یَرَنی» زنده می کند
ما را تب علی ارنی زنده می کند
ما امتحان شده به تولای حیدریم
دل می دهد گواه که از نسل کوثریم
وقتی امیر بر روی دست پیمبر است
ما خاک زیر پای علی و پیمبریم
درد آشنای حیدر کرار، جان ماست
در یاریِ رسول، علیِ مکرریم
هرگز به ترک دین علی تن نمی دهیم
ما، ای غدیر خم، ز ازل شیعه پروریم
بیعت کنیم با علی و آل مصطفی
ما آب و گل سرشتۀ این عید اکبریم
راهی به جز مسیر ولایت نمی رویم
ما دولت کریمه و انصار رهبریم
با هر که دشمنی بکند حرب می کنیم
با هر که دوستی بکند ما برادریم
اسلام آل فاطمه اسلام ناب ماست
لبیک بر ندای ولایت جواب ماست
ما را فقط معلم دین خدا علیست
زیرا که باب مدرسه مصطفی علیست
دریای علم اول و آخر به نزد اوست
اسرار علی، حدید علی، هل اتی علیست
قرآن، کتابِ مدح علی، ذمِّ دشمن است
شایستۀ اطاعت و مدح و ثنا علیست
اول کسی که مؤمن دین خدا شده
مولای ما مُهَیمِن ما مرتضی علیست
از آدم ابوالبشر و انبیای بعد
تا خاتم النبی همه مشکل گشا علیست
فرمود مصطفی به هر آن کس که رهبرم
فرمانروای مقتدر و مقتدا علیست
فرمان او مطاع چو فرمان خالق است
بعد از نبی برای همه پیشوا علیست
احمد چو خواست حکم خدا را کند جلی
بی شک ز عمق هستی خود گفت یاعلی
وقتی فرشتگان خدا سجده می کنند
بر آدم است؟ یا به کجا سجده می کنند؟
در صُلب آدم است علی نور کردگار
یعنی به نور شیر خدا سجده می کنند
از انبیا گرفته به وقت نماز عشق
تا اولیا به سَرور ما سجده می کنند
لیل و نهار چون به علی دایر است و بس
ارض و سما به آل عبا سجده می کنند
هستی تمام، سلطنت مرتضی علیست
عالم بر او ز شاه و گدا سجده می کنند
وقتی فرشتگان مقرب دعا کنند
بر ذات او به وقت دعا سجده می کنند
آن بنده ای که مخلص پروردگار شد
مولای ما علی پدر روزگار شد
رفتم طواف بیت و ندیدم به جز علی
از گلشن مَطاف نچیدم به جز علی
هر چه صدا زدم: که مرا می شود مجیب؟
از کعبه پاسخی نشنیدم به جز علی
گر چه صدای شُرشُر زمزم به گوش بود
حقّا که باده ای نچشیدم به جز علی
سعی و صفا و مروه مرا در تلاش برد
از این تلاش دل نرسیدم به جز علی
تقصیر عشق کردم و خوردم گره به زلف
از قید هر چه زلف بریدم به جز علی
وقتی دلم به رکن یمانی نماز کرد
وجه خدای کعبه ندیدم به جز علی
مقصود ما نه کعبه و بتخانه و کِنِشت
راه بهشت برنگزیدم به جز علی
قرآن و عترتند گواه کلام من
من عبد مرتضایم و مولا امام من
آن کس که از امام تَمَرُّد نمی کند
خود را بری ز بار تعهد نمی کند
آن سالخورده ای که علی را رها کند
یاد از علی ز بدو تولد نمی کند
آن کس که قصد یاری رهبر به دل نداشت
تمکین از او ز روی تَعَمُّد نمی کند
گه با علیست گه سرِ خوان معاویه
بیهوده ادعای تَجَدُّد نمی کند
هر کس کنار سفرۀ بیگانگان نشست
دیگر به امر یار تَعَبُّد نمی کند
یا نطفه اش خراب وَ یا لقمه اش حرام
ور نه حلال زاده تَمَرُّد نمی کند
آن کس که شاکر است به خان نعیم دوست
در خارج از حریم تَرَدُّد نمی کند
با دین ستیزِ پستِ نمکدان شکن بگو
حقِّ نمک ادا نکند پیرُوِ عدو
تا تیغ ذوالفقار به دستان حیدر است
شیعه مجاب و پیرو صبر پیمبر است
روزی که تیغ رسته شود از غلاف صبر
خط نفاق و کینه از این تیغ، بی سر است
حزب خدا که حزب علی، حزب فاطمه است
آماده جهاد به فتوای رهبر است
شیعه کُشی به دست مسلمان مباح شد!
این هم برای شیعه معمای دیگر است
کاخ ستم به تیغ عدالت شود خراب
این امر در کتاب الهی مقدر است
صمصام منتقم چو زند پرده را کنار
شیعه کنار مهدی آل پیمبر است
ما انتقام فاطمه را جستجو کنیم
اسلام، قرن هاست عزادار کوثر است
خم غدیر صحنۀ هم عهدی است و بس
اصل غدیر بیعت با مهدی است و بس

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

با نام تو ، که نام کلامی مقدس است
با یاد تو ، که یاد سلامی ، مقدس است !
می خواهم از نگاه تو گویم ، برای تو
از عارفانه های بسی ، دل ربای تو
وا می کنم کتاب تو را ، آه می کشم
تصویری از نگاه تو با ماه ، می کشم
نهج البلاغه ، آینه خاطرات کیست !
آیینه ای که نزد شما بوده ، دیدنی ست
با ما بگو ، که لحن کلامت ، کجایی است ؟!
این خطبه ها ، نشانه عشق خدایی است
گویی که پرده از رخ بیداد می کشند
با واژه های خاطره ، فریاد می کشند
تا با شروع خاطره ، آغاز می کنی
دل را اسیر پنجه پرواز می کنی
پرواز در مسیر شروعی که از غدیر
تا کوفه شد ، بهانه یک فصل بی نظیر
فصلی که در فضیلت آن ، مثنوی کم است
فصلی که جاودانه ترین ، فصل عالم است
***
آغوش ناز سمت شما ، باز می کند
دریا ، به نام آبی خود ، ناز می کند
باید به احترام شما شعر نغز گفت !
باید بدون واسطه از مغز مغز گفت :
جام شما کجا و تماشای ما کجا ؟!
دست شما کجا و تمنای ما کجا ؟!
مهتاب رنگ خورده ، کجا و جمالتان !
خورشید پا برهنه کجا و جلالتان !
سرو از قیام قامتتان ، شرم می کند
کوه از مرام طاقتتان ، شرم می کند
در خاک هم ، به اوج فلک می رسد مرام
هفت آسمان ، به نام شما می دهد: سلام !
گویی فقط به مستی خود ، ناز می کنیم
صحبت ز عاشقانه ترین راز می کنیم
**
ای جلوه ی جمال جمیل پیمبری !
وی حجت جلال جلیل پیمبری !
**
مولا ، به نام عشق که عاشق ترین تویی
حتی برای خاطره ، لایق ترین تویی
آنجا که عشق ، نام تو را قاب می کند
یخ های چشم فلسفه را آب می کند !
آنجا که علم ، پنجه به دیوار می کشد
از جهل خویش ، ناز نمودار می کشد !
آنجا که مرگ ، پیش تو یک امر ساده است
سرگشته رازهای جهان ، سر گشاده است !
بهتر ، همین که ساده بگویم : امام من !
تقدیم روح پاک تو بادا ، سلام من .

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

جرعه جرعه، می عشق ناب    
می ریزه تو، دلای بی تاب
امشب پیش چشای مهتاب   
عشقت میشه یه دُر نایاب
دستای ولی الله      
 تو دست رسول الله
جبرئیل میگه ماشالله    
دین بی تو نمی مونه  
رویای ناتمومه
دل بی تو میشه دیونه
فردا حیدر، میشه مولای ما   
توی ظلمت، ماه شب های ما
عشق یکتای، دل های ما
فاتح خیبر و بدر و حنین و  
فاتح هر دل شیدایی
گرچه خدا نه مثل خدایی   
ذات تو گشته معمایی
حیدر حیدر حیدر حیدر
******
شور و غوغا در، آسمون برپاست  
ملک و حوری، بینشون نجواست
اینه ذکر هر، کسی که اونجاست  
تویی مولامون تا، دنیا دنیاست
عشق رب فقط حیدر    
ذکر لب فقط حیدر
نور شب فقط حیدر، حیدر حیدر
آقای همه دل ها   
ذکر موجای دریا
یا مولا علی یا مولا

با مهر تو کار دل ها بدمستیه   
مدیون تو همه ذرات هستیه    
ذکر حیدر چاره هر بن بستیه
فاتح خیبر و بدر و حنین و   
فاتح هر دل شیدایی
گرچه خدا نه مثل خدایی    
ذات تو گشته معمایی
حیدر حیدر حیدر حیدر
******
ماه و خورشیدِ، آسمون عشق   
رسول و حیدر، سایه بون عشق
ولایت میشه، نرده بون عشق     
دل ما پر شد، ز جنون عشق
دل رو ما به تو دادیم      
 از این عشق تو شادیم
سر تا پا همه فریادیم
تنها راه سعادت     
تنها راه شهادت
راه سبز ولایت
یک روز میشه که، همه دنیای ما   
پر میشه از، ولایت مولای ما
یعنی روز، ظهور اون آقای ما
فاتح خیبر و بدر و حنین و    
فاتح هر دل شیدایی
گرچه خدا نه مثل خدایی
ذات تو گشته معمایی
حیدر حیدر حیدر حیدر

 

شاعر : حسین ایزدی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

اگر عبور‌كني گرچه دير خواهد بود
نگاه پنجره‌ها بي‌نظير خواهد بود
بهار با همة آيه‌هاي زيبايي
درست خندة گل در كوير خواهد بود
ميان اين همه‌ گل‌هاي خوب و رنگارنگ
بنفشه دختركي سر‌به‌زير خواهد بود
كنار آينة بركه‌ها، تبسّم گل
شبيه خاطره‌اي دلپذير خواهد بود
صداي مردي در گوش باد مي‌پيچد
كه آفتاب پس از من امير خواهد بود
بيا به وسعت آلاله‌ها سري بزنيم
كه جلوه‌گاه خدا در غدير خواهد بود
قسم به عشق كه تا روز واپسين، جاري،
زلال عشق در اين آبگير خواهد بود
كليد شهر خدا مثل روز‌هاي بهشت
به دست مردم روشن‌‌ضمير خواهد بود
هنوز راه بهشت از غدير مي‌‌گذرد
تو دل مبند به فردا كه دير خواهد بود

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

 جستجو در جو مکن؛ از جو، صدف نتوان گرفت
وانگهی از هر صدف دُرّ نجف نتوان گرفت
می دهد مرجان به دریادل، دل دریا، ولی
جز کف دستی حباب از دست کف نتوان گرفت
بی غدیر این برکه ها باریکه ای بی برکت اند
نم هم از نوکیسه های ناخلف نتوان گرفت
بلبلا! بیهوده می گردی؛ سراغ باغ را
از بیابان های بی آب و علف نتوان گرفت
مادرم با مهر مولایم مرا قنداق کرد
تا قیامت از من این شور و شعف نتوان گرفت
هر دلی در گیرودار اوست؛ با او یا بر او
پرچم این جا رو به باد بی طرف نتوان گرفت
او عقاب عرصه ی عقباست؛ از دید عقاب
هر شکاری را در این دنیا هدف نتوان گرفت
بال بر بام ازل گسترد و ... تا شام ابد
این شکوه و شوکت و شان و شرف نتوان گرفت
در صف محشر، چنان گِردِ شفاعت خانه اش
محشری دیگر به پا گردد، که صف نتوان گرفت
آن چنان که دادِ گُل را از خزان نتوان ستاند
خون بهای لعل را هم از خزف نتوان گرفت
می زنی بر آب و آتش، باد اما هرچه برد
بازپس، ای خاک، با اشک و اسف نتوان گرفت
مستی موعود! کی دور تلافی می رسد؟
بی تو حقی را که از خم شد تلف نتوان گرفت
دف بزن درویش، دف؛ درد دل دیوانگان
دارویی دارد که جز از دست دف نتوان گرفت
دل به دست من قلم داد و سپس خندید و گفت:
پیش پای عشق غیر از سر به کف نتوان گرفت

 

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

بهاری خرّم و بی نظیر رسیده   
عاشقا جشن عید غدیر رسیده
هر دم...می خونم چاهار قُل و تبارک
مولا...یا علی ولایتت مبارک
دشمن   شده خوار
آخرش رسید
 حق به حقدار
وَصی و جانشین پیمبر     
شده انتخاب به امر داور
بگو بعدِ ذکر حق مکرّر
 صد و ده مرتبه هم یا حیدر
یا علی علی علی یا حیدر
******
هر کی در شُبهه ی راه حق اسیره     
 بدونه صراطَ المستقیم ، غدیره
آره...با علی دلا میشه مصفّا      
چاره...نداره دلم جز عشق مولا
حبُّ و   ولای  حیدر را
اللّهم    الرزُقنا
حقّ یاء و سین ، الف ، لام و میم
 حقّ رحمانیتِت ، ای رحیم
دل ما رو کن تا روز ابد         
به حریم عشق حیدر مُقیم
یا علی علی علی یا حیدر
******
ذیحجّه دل عاشق میشه مهّیا        
 برای یه سفر تا بهشتِ خدا
بی شک...گلِ هر دلی گرفته شبنم  
 خورده به دلا نسیمی از مُحّرم
ذکرِ  عالم  با شور و شین  یا حسین  یا حسین
ما که اهل کشور غدیریم     
بی محبّت شما می میریم
ای علی جان اومدیم که از تو   
روزیِ محرّم و بگیریم
یا علی علی علی یا حیدر

 

شاعر : حاج امیر عباسی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

بهار جشن امامت آمد           
 ایّام عید ولایت آمد
کامل شده دینِ رسولُ الله     
ابالحسن شده ولیُ الله
ای بر همه ولی  
جانم علی علی
یا مولا یا مولا یا حیدر
******
از امر خالق حیّ سرمد    
زد بانگی بر همه عالَم احمد
که بعدِ من ابالحسن مولاست
ولیِّ حق، حاکمِ بر دلهاست
نور هدایت است
شمس ولایت است
یا مولا یا مولا یا حیدر
******
سرمست از جام عشق غدیرم
بر دام حبّ حیدر اسیرم
صبر و شکیب بداده ام از ک  
پر زده دل تا نجف الاشرف
ای نور منجلی    
جانم علی علی
یا مولا یا مولا یا حیدر
*****
می آید بر دلم بوی ماتم         
نسیمی از شمیم محرّم
یا مرتضی به ما بده توشه     
بهر سفر تا قبر شش گوشه
ما را بیا بِخَر
یک کربلا ببر
یا مولا یا مولا یا حیدر

 

شاعر : حاج امیر عباسی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

با رقص تبر بتکده را کرد پریشان
از بتکده بیرون زد و بت ها همه حیران
بابل به خدایان دروغین نگهی کرد
بت های زمین خورده و بیچاره و بی جان
این خنده ی شیرین تبر بود که می ریخت
یک دلهره ی تلخ در اندیشه ی شیطان
این مرد " خلیل" است! قرار است به زودی
آتش بشود زیر قدم هاش گلستان
می رفت و به لب ذکر خداوند جلی داشت
با حضرت دادار قراری ازلی داشت
ای مرد که بت ها شده با دست تو نابود
ای عاشقی از حالت چشمان تو مشهود
رنج از پی رنج از پی رنج است نصیبت
این رنج تو را برده به سرمنزل مقصود
چشم تو به هم زد همه ی فرضیه ها را
ایمان تو ثابت شد و باقی همه مردود
ای بت شکن ...ای آنکه ز چشمان تو میریخت
آیات عذابی همه بر پیکر نمرود
آشفتگی قلب تو از فرط یقین است
چشمان تو در عشق سزاوارترین است
از تو پسری آمد و شد ماه زمانه
شد چشم و چراغ تو و دردانه ی خانه
این آیه حق بود که میشد به تو نازل
مهر پسرت بود برای تو نشانه
دستان تو میریخت میان شب زلفش
هی ماه... غزل...ماه...غزل...شانه به شانه
تا اینکه شبی از دلت آواز برآمد
باید بشوی با زن و فرزند روانه...
راهی شو...بگو نیز در این باره به هاجر
تا بلکه حسادت نکند ساره به هاجر
حالا تو مسافر شدی و راه دراز است
با دوست نفس های تو در راز و نیاز است
بالای سرت گوش نشستند ملائک
از بس که سخن روی لبت گوش نواز است
تو معتقدی هر چه خدا خواست همان است
تسلیم تو پر شورترین شکل نماز است
با هاجر و فرزند رسیدید به مقصد...
جبریل ندا داد که اینجاست! حجاز است!
پیغام خداوند برای تو چنین است:
"باید بروی...آخر این راه...همین است
باید بروی! وقت وداع است و جدایی
برگرد اگر معترف قدرت مایی..."
آرام جدا می شوی و چشم نجیب ات
اینگونه گواه است که تسلیم خدایی
چشم تو پر از اشک ...ولی غرق در ایمان
آرامی و پر شور ... عجب حال و هوایی
در طول مسیری که قدم میزدی آنروز
پیچید عجب رایحه ی روح فزایی
هی سال پس از سال گذشت و سپری شد
هنگامه ی طی کردن راه دگری شد...
در خواب به تو وحی شد و آمدت آواز
این راز عظیمی ست! برو در پی این راز
از خویشتن خویش بزن باز به صحرا...
بی خود شو و با دوست بکن عاشقی آغاز
راهی شو که اینبار خدا منتظر توست
پیغمبری و هر نفس ات غرق دراعجاز
این لحظه ی تاریخی ِ سنجیدن عشق است
دستان پسر بسته و دستان پدر باز
خنجر نکند از کف ات ای دوست بیفتد!
بگذار که از عاشقی ات پوست بیفتد
اسلام تو بر تیغه ی آن خنجر برّان
آنقدر درخشید که شد مظهر ایمان
ابلیس تو را وسوسه می کرد و سرانجام
افتاد ز پا...خسته و درمانده و حیران
تیغ تو نبرّید گلوی پسرت را...
تیری شد و چسبید به پیشانی شیطان
قلب تو پر از نور امامت شد و آنگاه
جبریل تو را داد ندا... خواند: مسلمان
ای یاور حق...بندگی ات باد مبارک
ای ماه! درخشندگی ات باد مبارک
بالایی و حق است که بالاتر از این هم
حتی بنشینی و بتابی به زمین هم
تا ماه رخ ات گشت پدیدار ...از آن روز
دیدند خلایق، قمر ِ خاک نشین هم
از نسل تو بودند چه مردان بزرگی
آن ماه تر از ماه...همان خوبترین هم
در هر نفس ات ذکر و توکل به خدا بود
محتاج نبودی تو به جبریل امین هم
در این شب فرخنده ز ما باد سلام ات
قسمت بشود کاش که در پشت مقام ات...

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

  هاجر دو قطره اشک... نمی ریزد! فرمان اوست -دوستِ ابراهیم-
درگاه او فراتر از این داغ است.دل آن اوست -دوستِ ابراهیم-
او چشمه زیر پای تو جوشانده است، مارا به این دیار خودش خوانده است
حالا جوان شدی و سر و قلبت ،قربان اوست -دوستِ ابراهیم-
من کیستم که اشک بریزم... نه! دست تورا به دست پدر دادم
ای کاش خوانده بود کنیزش را،جان جان اوست -دوستِ ابراهیم-
دلواپس سلامتی ات بودم.یک عمر وقف راحتی ات بودم
شکر خدا که حاصل عمر من،ایمان توست یاورِ ابراهیم!
من سر بلند تر شدم اسماعیل ،وقتی سر بلند تو را دیدم
مادر فدای توست به قربانگاه قربان توست یاورِ ابراهیم!
برگشته اند؟! شکر! چه می بینی؟ این میش سر بریده جواب چیست؟
یعنی خدا شنیده دعایت را ، بی اشک و آه هاجرِ ابراهیم؟!
سبحان رب... چشمه زمزم کو؟ باید وضو گرفت و نمازی خواند
عید است عید معجزه قربان، عید وفا و باورِ ابراهیم
هاجر بخند عید مبارک باد
این هدیه حمید مبارک باد

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

آفتاب ظهر روزهجدهم
ديد ساقي ايستاده پاي خم
باخدايش عشق بازي مي كند
صحبت ازافشاي رازي مي كند
كيست اين ساقي رسول خاتم است
صاحب تفسيراسم اعظم است
دورتادورسرش خيل ملك
درطواف او تمام نه فلك
جبريل اين بار جور ديگري است
بحث اتمام ره پيغمبري است
وقت تكميل رسالت آمده
گاه تنزيل ولايت آمده
تالب پيك الهي باز شد
شرح صدر مصطفي آغاز شد
در كناربركه بار انداختند
منبربالابلندي ساختند
با جلال وعزت پيغمبري
باشكوه واقتدارديگري
رفت تاپايان رساندراه را
سازد آگه بنده ی گمراه را
ير جهاز اشتران قد راست كرد
خطبه اش رااين چنين آغازكرد
ايها الناس اي مسلمانان خموش
وحي منزل را فرا داريد گوش
ايها الحجاج حج كامل کنید
روي برحق پشت برباطل كنيد
ايهالناس اين منم ختم رسل
صاحب نور رسالت عقل كل
من رسول ا... اعظم احمدم
تاج مخلوقات حي سرمدم
آمدم تا خير را نازل كنم
راه كل انبياء كامل كنم
اينكه دستش روي دستان من است
نفس قدسي من وجان من است
اين علي با شد امام المتقين
شيرميدان ها، بوارالكافرين
دست بوس محضرش روح الامين
دست پنهان خدا در آستين
مظهرعين اليقين حق اليقين
بهترين مخلوق رب العالمين
اين علي فاروق حق و باطل است
هركه رو گرداند از او جاهل است
اين علي بر شانه هايم پا گذاشت
ذره اي ترديد در قلبش نداشت
برفراز شانه هايم تانشست
همچو ابراهيم بت ها راشكست
لنگر هفت آسمان حيدر بود
مقتداي انس و جان حيدر بود
صاحب تيغ دودم تنها علي است
محرم صاحب حرم تنها علي است
هم بود يار و انيس فرشيم
هم بودخلوت نشين عرشيم
جزعلي نفس رسول ا... كيست
صورت انساني  ا... كيست
مادوتا يك روح در دو پيكريم
شاهكار دست حي داوريم
مادوتا منشق ز نور مطلقیم
دست حق باماست ماهم باحقيم
اولين مردمسلمان است علي
اولين قاري قرآن است علي
حال تكليفم ادا بايد شود
صحبت از سر خدا بايد شود
هركه رامن مقتدا و رهبرم
او شهادت مي دهم پيغمبرم
هركه را مولاي بي همتا نبي است
بعداز اين مولاي او تنها عليست
شد ولي اولين و آخرين
حضرت حيدرامير المؤمنين
آي مردم نيت قربت كنيد
با وصي مصطفي بيعت كنيد
آي مردم گفته ی رب كريم
بشنويد... هذا صراط المستقيم
هر كه شك بر او نمايدكافراست
منكراو منكرپيغمبر است
هركه بر گرداند از او روي خويش
آتش قهرخدا دارد به پيش
اي خدا با دوستانش دوست باش
ياور هركس كه يار اوست باش
اي خدا دارو ندارمن عليست
يارصاحب اقتدارمن عليست
آنچه بايد مصطفي مي گفت گفت
يرهمه خلق خدا مي گفت گفت
جملگي دست دعا برداشتند
ليك درسر فتنه هاي داشتند
از سر شانه عبا انداختند
اهل كينه رنگ خود را باختند
روي لب گفتند بخیِ ياعلي
زيرلب گفتند حرفي باعلي
حال بر دست پيعمبرشاد باش
بعداز آن آماده بيداد باش
آنكه اول بهر بيعت مي دويد
نقشه ی قتل پيغمبر را كشيد
عقده بدرو احد ابراز شد
فتنه اي با نام دين آغاز شد
وقت آن شد تا سوابق روشود
روي اصلي منافق روشود
مردم از راه حقيقت گم شدند
شاخه هاي گل همه هيزم شدند
دربهشت قرب احمد آمدند
درميان خانه زهرا را زدند
دستهايی كه به روي دست بود
خالق هستي هرچه هست بود
باعمامه دورگردن بسته شد
امت واحد هزاران دسته شد
ناله زهراي ا طهر مي رسيد
خويش را دنبال حيدر مي كشيد
بوسگاه مصطفي آتش گرفت
فاطمه سرتا به پا آتش گرفت
چادري كه برتر از سجاده بود
زير پاي اينو آن افتاده بود
فاطمه مي گفت بابا مي زدند
مرتضی مي گفت زهرا مي زدند
عاقبت هم فضه او را جمع كرد
زير چادر ماجرا را جمع كرد

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

آخرین حج رسول انجام شد
آمد و گردید مهمان در غدیر
با هزاران کاروانی مصطفی
کرد منزل در بیابان در غدیر
تا کند ابلاغ ،فرمان ِ خدا
بر همه جمع مسلمان در غدیر
رفت بر منبر کنار ِ او علی
آسمان شد نورباران درغدیر
گفت،بعد از من علی مولا بود
چهره ها گردید شادان درغدیر
گفت اکملت لکم الیوم دین
با علی بستند پیمان در غدیر
اشک شوق آمد به چشم مومنین
دیده گریان،چهره خندان،درغدیر
مسلمین جام از غدیر خم زدند
از زلال ِنور ایمان در غدیر
هجده ی ذی الحجه مانده چون گلی
بر سر ِ خار ِمغیلان در غدیر
بعد ِچندین قرن ازحج الوداع
روح دین جاری است،چون جان در غدیر
مانده هم ،خاکستری آیاهنوز
در اجاق سرد بی جان در غدیر؟
ای «رها»عید ِ«غدیرخم» بود
یادگار عهد و پیمان در غدیر

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها