0

اشعار عید غدیر

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

غدیر از قدرت حق آشکار است -علی شیر دیار این شکار است
/به جز شیرخدا در عرصه دین - نباشد نامزدی اولی به از این
/چه کس مانند مولایم شناسی - که حق باشد مرام او نه عاصی
/برای دین، خدا او بر گزیده - چو مانندش کسی مؤمن ندیده
/شب هجرت علی در بستر دین -به جای آن ، پیامبر، رسته از کین
/همان خوابی که دام قتل چیدند -سران شرک در صورش دمیدند
/زمان هجرت پیغمبر ما -علی تنها مدافع بود و بر پا
/دفاعش بر تر از جن است و هم انس -عبادت در اطاعت هر دو هم جنس
/زخیبر تا حنین و بدر و خندق - به تنهایی علی یل گشته بر حق
/به هنگام سجود و ذکر سبحان -کسی همپای او نامد به میدان
/عدالت گستر عشق ولایت -دو دستان علی شد با کفایت
/به هر خوبی نگاهی  حق مداری -علی سردسته اش با حق مداری

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

به آتش می‌کشم آخر زبان سربه‌زیرم را
به توفان می‌سپارم اسمان‌های اسیرم را
منم من، گردبادی خسته‌ام، زندانی خویشم
بگیرید آی مردم دست‌‌های ناگزیرم را
تمام عمر باقی مانده‌اش را گریه خواهد کرد
اگر توفان بخواند خنده‌های دور و دیرم را
درختان گردبادی رو به خورشیدند، از آن دم
که خواندم در مسیر باد، اندوه غدیرم را
شبی اندوه تابان علی (ع) از چاه بیرون شد
شبی سیراب دیدم جان سر تا پا کویرم را

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

از آسمون میریزه گوهر             روی زمین جاریه کوثر
نغمه   اهل   سماوات              یا ابا الحسن یا حیدر
مستانه می خوانم به نامش         اهل جهان منم غلامش
شب سرور قلب زهراست          توی  دلا  ولوله   بر پاست
بالای دستای پیمبر(ص)           دست گره گشای مولاست
این امر رب العالمینه          علی امیر المومنینه
علی امیر بی نظیره           عالم تو درگاهش حقیره
خوان هدایت الهی             بی   مایه   مهرش فتیره
مهر اوبا گلم عجینه           حیدر امیر المومنینه
به عشقت ای امیر دلها         پر می کشه این دل شیدا
سر می دهم سرود شادی     با نغمه  من  کنت  و  مولا
ترانه لبم همینه             حیدر امیرالمومنینه

شاعر : مجید رجبی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

خبری آمداز خدای جلیل
هان همه گوش ای اهالیه ایل
خبری که از آن خبر دادند
در صحف در زبور در انجیل
خبری آنقدر حیاتی که
پابرهنه دویده جبراییل
رفتگان هر جه زود باز آیند
ماندگان هم رسند با تعجیل
این خبر را نسیم هم چون باد
برساند به گوشهای اصیل
بعداز این ناقص است دین اله
بی ولای علی ولی الله
مشکن این حس بی تکلم را
مزنی برهم این تجسم را
که غدیراست و در خیال خودم
دیده ام داده ایی به من خم را
چقدر گویمت سلام و علیک
چقدر نشنوم علیکم را
مثل مرداب خشکم ای باران
تو به روحم بده تلاطم را
نظری کن بر این دل خاموش
بزن آتش شکسته هیزم را
از چه جز نان جو نخوردی تو
پدرت خورده بود گندم را
مثل توحید چون خداوندی
که نداری شبیه و مانندی
ای الفبای شیعه ها مولا
مشق عین و لام و میم یا مولا
قلم عشق روی لوح وجود
مینویسد فقط تو را مولا
تو چه کردی که خلق مبهوط است
که تویی بنده یا خدا مولا
هر چه خواهی بریز چون نیکوست
برسد هر چه از شما مولا
ای که خون تو در رگ شیعه
محشری میکند به پا مولا

شاعر : مهدی میری

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

  روزی که دل ها را مَعادی آفریدند
اندیشه ها را اعتقادی آفریدند
وقتی که نور فطرت انسان رقم خورد
در نفس نیکان اعتمادی آفریدند
ما بندگان یک خدا وز یک نژادیم
کی رنگ تبعیض نژادی آفریدند؟
وقتی ز انوار ولایت آب و گل ریخت
ما را ز گِل های زیادی آفریدند
چون نور عترت پرتو افشان شد به عالم
ما را ز نور بامدادی آفریدند
تا بی تفاوت نفس دین داری نباشد
دل را به بغض و حُب منادی آفریدند
آن روز بنیاد تشیّع را نهادند
کز مکتب شیعه نهادی آفریدند
تا هیچ جا خالی نماند از تشیع
از جنس ما در هر بلادی آفریدند
در سینه های مملو از عشق ولایت
جایی برای حزن و شادی آفریدند
جام شهادت را به جان شیعه دادند
یعنی گِل ما را جهادی آفریدند
اصلاً از اوّل با محبّت های زهرا
ما را گدای خانه زادی آفریدند
مُنذر پیمبر بود و هادی مرتضی بود
ما را مقیم باب هادی آفریدند
باب امیرالمؤمنین بابُ الغدیر است
ای شیعیان مژده علی ما را امیر است
عید غدیر آمد دل و جان یا علی گفت
رقص جنون باد و طوفان یا علی گفت
چون پای جانان بر سر آن برکه وا شد
صحرای خم از پرده ی جان یا علی گفت
در خطبه ی ناب غدیریّه پیمبر
با هر فراز خود غزل خوان یا علی گفت
زهرا برای یاری ختم نبوت
از کعبه تا صحرای سوزان یا علی گفت
آن دم که پیغمبر علی را برد بر دست
من کنتُ مولا گفت و با آن یا علی گفت
آن آیه ی مشکل به احمد کی شد آسان
وقتی علی بالای دستان یا علی گفت
امّت برای بیعت یکباره با او
شد یک صدا و از دل و جان یا علی گفت
هر نطفه ی پاک و حلال از روز اوّل
تا روز میلادش فراوان یا علی گفت
ذکر کلون درب جنّت هر که کوبید
در خیر مقدم بر محبّان یا علی گفت
وقت نجات از قعر دریاهای ظلمت
یونس به بطن حوت هر آن یا علی گفت
چون علم الاسماء، بر آدم عطا شد
با خواندن هر اسم و هر عنوان علی گفت
احمد که طعم صعبِ مُستصعب چشیده
وقت نزول کلّ قرآن یا علی گفت
ذکر قدیم حضرت حق را که داند
سبحان به وقت خلق انسان یا علی گفت
هر کس ولای حضرت مولا ندارد
تا صبح محشر دوستی با ما ندارد
در بین هر ظلمت کده ما روشناییم
ما با ید و بیضای موسی آشناییم
در اختیار ما بُود تخت سلیمان
سلطان دل هاییم تا با مرتضاییم
با خضر هم راهیم و با نوحیم دمساز
اهل نجات کشتی قالو بلائیم
از تاج ذوالقرنین بر سر سایه داریم
تا هم نوای قوم های بینواییم
داوود عمری هم نوای ناله ی ماست
یعنی که از روز ازل در کربلاییم
یکتا پرستان را سراسر می شناسیم
مثل خلیل بت شکن مرد خداییم
زهرائیان روزگار خویش هستیم
اهل قیام و پیرو راه ولاییم
فرقی میان ما و سلمان نیست هرگز
چون با ولایت یکدل و یکرنگ ماییم
حیدر امام و ما همه مأموم هستیم
با ذکر مولا گمرهان را رهنماییم
حق را ز باطل خوب اینک می شناسیم
تا بر سر خوان مناجات و دعاییم
ما با شهیدان خدایی عهد بستیم
آغوش خود را بر شهادت می گشاییم
هم سفره ی راز و نیاز حیدر استیم
تا پای جان هم عهد با پیغمبر اَستیم
ما پرتو ذات علی را در سینه داریم
در سینه با مهر علی گنجینه داریم
دیروز و امروز عشق را پیدا نکردم
حبّ علی در سینه از دیرینه داریم
ما نطفه های پاک صحرای الستیم
قالوا بلی را بر لب از آدینه داریم
ایمان ما سرچشمه از کوثر گرفته
ما مستی از آن باده ی زرّینه داریم
لبیک گویان صف خمّ غدیریم
از دشمن مولا به دل ها کینه داریم
ما را به عطر یاس انسی ماورائی ست
احساس فرزندی او در سینه داریم
ما از اضافی گِل سرخ حسینیم
از خاک پاک بوتراب آیینه داریم
ما سنگ کینه خوردگان کاروانیم
این گونه بر پیشانی خود پینه داریم
تا با مصیبت های زینب هم نواییم
دوریم از شش گوشه امّا کربلاییم

شاعر : محمود ژولیده

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

 صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت
بانگ کاروانی کز طواف کعبه بر می گشت
نورانی و زیبا
قافله سالارشان، سالار عالم
رسول الله خاتم
حضرت پیغمبر اکرم
نشسته بر فراز محملی سبز
به همراه مریدان رو به سمت منزلی سبز
***
زمینش بر خاک پای مرکبش گلبوسه می داد
نوازش می نمود او را پَر باد
ولی از روزگار ای داد بیداد
***
زمین یاقوت اشک از دیده می سود
که این حج، آخرین حج نبی بود
بله، این آخرین حج رسول آخرین است
تمام غصه ی عالم همین است
که از سال دگر می رفت از خاک
پیمبر رو به سمت عرش و افلاک
***
پس از او کیست اما جانشینش؟
چه می شد آخر اسلام و راه راستینش؟
پس از او قافله سالار دین کیست؟
ولی مسلمین کیست؟
خدا فرموده بعد از او دگر پیغمبری نیست
***
و اما بین افلاک
در آن بالا
میان آسمانها
قصه این نیست
شبیه حال غمناک زمین نیست
میان عرش غوغایی به پا بود
مهیای حضور مصطفی بود
***
و جبرائیل...
آماده برای عرض فرمان خدا بود
برای بار آخر، شده آماده ی وحی و نزول بر پیمبر
خدا فرموده جبرائیل! ماموریتت خیلی خطیر است
برو پایین، برو که کاروان نزدیک وادی غدیر است
***
پیمبر یک نظر بر آسمان کرد
به محض دیدن فوج ملائک دم برآورد؛
تمام حاجیان اینجا بیایند،
جلو رفته، عقب مانده و یا در هر کجایند
***
خلاصه !!
ساعتی نگذشت که دور پیمبر جمع گشتند
همه حالا کنار برکه ی آب، بروی خاک با حیرت نشستند
به فرمان پیمبر، از جهاز ناقه ها منبر به پا شد
تمام دشت ساکت، بی صدا شد
حواس خلق جمع نطق شیرین جناب مصطفی شد
***
پیمبر گفت:
با نام خدای آسمان ها
خدایی که بدست اوست جان ها
و حرکت می کند با اذن او دست و زبان ها
بگویید آی مردم : که ولیّ مطلق حق بر شما کیست؟
رسول الله و ختم الانبیا کیست؟
کسی که نفس او اولی ست بر نفس شما کیست؟
گواهی داد امت که:
به جز تو یا رسول الله کس نیست...
پیمبر با نگاهی سوی حیدر
علی را خواند پیش خود به منبر
کف دست علی را در کف دست شریف خود نهاد و گرمتر داد سخن داد:
که مردم
ختم حرف من چنین است
علی بعد از منِ خاتم، امیرالمومنین است
علی بعد از محمد جانشین است
علی حجت برای آسمان ها و زمین است
***
علی مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم است
ولایت عهدم از عهد قدیم است
فقط راه علی راه و صراط مستقیم است
گدای او شوید که اهل عالم، که حتی در رکوعش هم کریم است
***
بدانید آی مردم!
در شب معراج آنجا که جبرائیل هم بالا نیامد
خدا با من به  لحن و صوت حیدر حرف می زد
خودم دیدم میان آسمان ها
هزاران منبر از نور است بر پا
علی بر روی منبرهاست آنجا
ملائک دور او گرم زیارت
علی ارباب و جبرائیل هم آنجا رعیت
علی معنای غیرت
***
علی تفسیر مردی و فتوت
علی مرد و علی عدل و عدالت
کسی مثل علی دیگر ندیده
دو چشمش را خدا با دست های خود کشیده
گِلش با اشک حق شد آبدیده
خدا یکبار حیدر آفریده
تعجب نیست یک لشکر فقط با اخم او رنگش پریده
و با فریاد او از قهرمانان عرب زهره دریده
***
علی در آسمان ها آفتاب است
به روی خاک نامش بوتراب است
کرامات علی بیش از حساب است
خدا با او تعارف دارد انگار
علی لب تر نکرده مستجاب است
از او گفتن، از او خواندن،
و حتی اسم او را بر زبان بردن ثواب است
***
خلاصه :
هرکه مولایش جناب حضرت ختمی مَآب است
بداند که از این پس تحت فرمان جناب بوتراب است
چه می فهمید شأن مرتضی چیست؟
رسول الله می داند علی کیست
کسی که یار او شد یار ما هست،
سزای دشمنش نفرین و مرگ است
***
ملائک هلهله کردند و مردم،
غرق تکبیر، کنار آبگینه و برکه ی خم
***
بله، بی مرتضی دین خدا کامل نمی شد
هدف های تلاش مصطفی کامل نمی شد
***
غدیر خم همه دیدند در بزم ولایت
که جمعی غرق در بحر حسادت
ز دست مرتضی کینه گرفتند
و بغضی تلخ در سینه گرفتند
گذشت و کربلا یک بار دیگر
به روی دست های یک پیمبر
دوباره رفته بالا دست های کوچک فرزند حیدر
***
حسین بن علی و کربلا و قحطی آب
کنار نهر آبی که به نام مادرش بود
هزاران بی مروت در کمین دور و برش بود
***
لبش خشکیده بود و بر سر دست
علی را باز هم احرام می بست ...
***
علیِ کوچکش را برد بالا
غریبانه چنین فرمود آقا:
ببینید آی لشکر، خوب او را
مگر در سینه هاتان سنگ دارید
که با شش ماهۀ من جنگ دارید
اگر حرف مرا باور ندارید
برید آبش دهید و بعد آرید
که ناگه دست آقامان تکان خورد
گل شش ماه اش یکباره خندید
پرید از خواب، باز آرام خوابید
حسین دید از گلوی کوچک آن شیرخواره
به سمت آسمان خون زد فواره
حسین آرام و تنها گریه کرد و گفت:
ای وای از غریبی
ورق های تو را کندند ای "قرآن جیبی"
***
تمام این جماعت کینه داران غدیرند
و اینجایند تا که انتقام از زاده ی حیدر بگیرند
به سوی عرش بال کوچکش را ناز بگشود
فقط به جرم اینکه نام زیبایش علی بود ...

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

باید که با عرش خداوندی طرف شد
وقتش شده تا عازم شهر نجف شد
هر کس ولایت را به فرزندش نیاموخت
فرزند او در دین و دنیا ناخلف شد
هر دشت و دریا بی نگاه لطف مولا
مثل بیابان خشک و بی آب و علف شد
دور حرم عاشق فراوان و زیاد است
باید کلافی آورم باید به صف شد
خوب است اینکه بعد مستی و زیارت
بعد از نجف هم راهی وادی طف شد
آنجا که وقتی حرمله دست به کمان شد
حلقوم طفل کوچکی او را هدف شد
از گوش تا گوش علی را پاره کردند
آخر به روی دست بابایش تلف شد

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:21 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

 ما عاشقیم و طالب دیدار دلبریم
ما شیعه ایم و نوکر مولای قنبریم
حتی اگر که شهپر جبریل مان دهند
غیر از نجف به هیچ هوایی نمی پریم
مثل علی رفیق صمیمی نیافتیم
ما حرف دل به محضر دلدار می بریم
در قلب ما محبت او موج می زند
ما از قدیم سائل در گاه حیدریم
ما را فدائیان ولایت نوشته اند
ما باده نوش از کف ساقی کوثریم
ما بی علی ز راه هدی دور می شدیم
حیدر نبود ما ز خدا دور می شدیم
روزی که مست از می قالوا بلی شدیم
از سر سپردگان امیر ولا شدیم
گفتند هر کجا به علی اقتدا کنید
زآن روز پیروان شه لا فتی شدیم
ما را گدای خانه ی حیدر رقم زدند
دیدیم پادشاه به ارض و سما شدیم
روز ازل که نور جمالش طلوع کرد
ما روبرو به مظهر شمس الضحی شدیم
دنیا برو که با تو دگر قهر کرده ایم
حالا که خاک مَقدم مشکل گشا شدیم
از سینه جز به نام علی غم نمی رود
آن کس که حیدری ست، جهنم نمی رود
شیر خدا و شیر رسول این علی بود
دلداده و عزیز بتول این علی بود
آن کس که حق برای شناساندنش به خلق
قرآن خود نموده نزول این علی بود
آن کس که بی ولایت او حق ز بندگان
اعمالشان نکرده قبول این علی بود
آن کس که بی محبت او در ره سلوک
کس معرفت نکرده حصول این علی بود
آن کس که در شناخت کنه وجود او
غرق تحیراند عقول این علی بود
آن کس که پیش پای جمال منورش
خورشید هم نموده افول این علی بود
پا منبری مصحف ناب علی شدیم
او شد ابو تراب و تراب علی شدیم
حیدر امیر ماست بجز او امیر نیست
یکتاست مرتضی و برایش نظیر نیست
هر جا نگاه کرده ام از شرق تا به غرب
یک دل ندیده ام که به زلفش اسیر نیست
سائل برو به حلقه ی بیت الولا بزن
جز یار ما کسی به جهان دستگیر نیست
اصل کلام اطاعت امر پیمبر است
هر کس مطیع نیست، یقینا بصیر نیست
گفتا نبی : امام شما بعد من علی ست
جز این سخن به مجمع روز غدیر نیست
هرکس که سر به پای علی خم نمی کند...
...بیعت نمی کند، به جهنم نمی کند
جایی بجز سرای علی سر نمی زنیم
جز بار گاه قدسی او در نمی زنیم
ما آبرو به لطف علی کسب کرده ایم
روی نیاز بر کس دیگر نمی زنیم
خط و نشان عشق کشیدیم بر جبین
تا پای مرگ جز دم از حیدر نمی زنیم
دنیا برای شیعه کشی کرده قد علم
نقش خطا به صفحه ی باور نمی زنیم
ما منحرف ز راه ولایت نمی شویم
ما دست جز به دامن رهبر نمی زنیم
گمراه کی شویم ؟ که تا حق، مسیر علی ست
مولا علی و عشق علی و امیر علی ست

 

شاعر : رضا رسول زاده

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

 مینویسم غدیر از اول
از سراج المنیر از اول
تو همان مستجار هستی و من
من همان مستجیر از اول
دل به بیگانه ای نبستم من
بر تو بودم اسیر از اول
پدر خاک حضرت افلاک
همنشین فقیر از اول
سفره ی تو ندید عمری جز
نمک و نان و شیر از اول
از تو من را گناه دورم کرد
دست من را بگیر از اول
گرچه روز غدیر امضا شد
بودی آقا امیر از اول
 با ولای توام تا آخر
همه پای توام تا آخر
 می شود غرق آفتاب شدن
سر به یک ثانیه شراب شدن
صد و ده سال از شراب نجف
میشود خورد تا خراب شدن
بس که بخشیدی از کرم چه کنم ؟
ما به غیر از خجالت آب شدن
ما نداریم حاجتی غیر از
خاک نعلین بوتراب شدن
در دعاهای ما بحق علی است
شرط اصلی مستجاب شدن
چون غدیر است هو علی صد و ده
لعنت ما برای سیصد و ده
ای یدالله فوق ایدیهم
اسد الله فوق ایدیهم
در قنوت شبت خدا می گفت
دست دلخواه فوق ایدیهم
روی دست پیمبری یعنی
ولی الله فوق ایدیهم
چشم بد دور از تو می ماند
فاطمه وان یکاد می خواند
پر محیاست بام می خواهند
این خلایق امام می خواهند
روی بال پیمبر باران

دست ها التیام می خواهند
قرن ها ميشود تمام بشر
از ولایت پیام می خواهند
این جماعت کنار ایوانت
یک جواب سلام می خواهند
پس مزن گوشه ای مرا آقا
که سلاطین غلام می خواهند
بیت ها در غدیر بی تابند
همه ختم الکلام می خواهند
یا علی یا ابالحسن یا هو
وحده لا امیر الا هو
پای عشقت جگر تراشیدن
بعد از احرام سر تراشیدن
ما همه محرم توایم آقا
کعبه را با نظر تراشیدن
دل ما با ولا درست شده

دل نگو که گوهر تراشیدن
دو علی در میان صورت من
با تمام هنر تراشیدن
یک شبه جبرییل می سازد
دست تو وقت پر تراشیدن
خاک ما از نجف سرشته شده
نوکرت جان به کف سرشته شده
سجده ی بی شمار می کردی
تا سحر ذکر یار می کردی
تو امیر دو عالمی به تنت
جامه ی وصله دار می کردی
بانی سفره های افلاکی
نان جو اختیار می کردی
خانه ات ساده بود مثل خودت
از تجمل فرار می کردی
تا به زهرا سلام می دادی
دل او را بهار می کردی
او به تو افتخار می کرد و
تو به او افتخار می کردی
السلام ای امام آقا جان
یا ابانا سلام بابا جان
ما همه در حرم بزرگ شدیم
با ولا مرد و زن بزرگ شدیم
اگر امروز آبرو داریم
با علی داشتن بزرگ شدیم
وطن ما نجف بود اینجا
همه دور از وطن بزرگ شدیم
ذره اما به یمن نوکریت
بین هر انجمن بزرگ شدیم
ما قبیله قبیله نسل به نسل
بین سینه زدن بزرگ شدیم
با غلامی خانواده ی تو
با حسین و حسن بزرگ شدیم
لب گودال خم تو شاه هستی
یاد گودال قتلگاه هستی
کینه ها از غدیر افزون شد
از تب نیزه دشت هامون شد
با لب تشنه گفت یا علی مددی
دهنش ناگهان پر از خون شد
خواهرت را به قصد کشت زدند
تازیانه غلاف گلگون شد
خواهرش یک طرف خودش یک سو
شمر از قتلگاه بیرون شد
در دلم شور ماتمت آقا
بی قرار محرمت آقا

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

غدیر در معرفت کردی تو پنهان
خلایق را تو بستی عهد و پیمان
علی را سروری دادی به عزت
ملائک سجده ای بر تاج ایمان
غذا دادی یتیمی در خفا شب
چراغی تا ابد نورش ندا شب
تجلی کرده نوری از دل وجان
شنیدم یا علی، شد با صفا شب
علی باشد مرا در خانه ام بس
جهانی در نگاهش بوده یک خس
ز می در شب به هوشیاری رسیدم
پناهم در شبی ، تنها علی کس
علی مولا علی قرآن علی جان
نباشد در جهان همتا به میدان
شبا در کوچه ها تنها علی شد
قدم ها در قدم ها عشق و ایمان

شاعر : سعید مطوری

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

ستاره بارونه آسمون ها
آروم نداره ساحل دریا
رو لب زهرا خنده می شینه
امشب با ذکر من کنت مولا
صبح سعادته
عید ولایته
امیرالمومنین حیدر حیدر حیدر 
عید ولایت عید غدیره
بردن اسمش چه دلپذیره
از آسمون ها ندا میاد که
تو همه دنیا علی امیره
سید و سروره
ساقی کوثره
میون محشر نغمه ی هر شیعه لا فتی الا علیه
مردم عالم گفته خدا هم که اسم اعظم یا علیه
علی 
پهلوونی که همتا نداره
وقت نبرد تنها تک سواره
تاب نمیاره کسی تو میدون
میون دستاش تا ذوالفقاره
فاتح خیبره
حضرت حیدره
وقتی که شمشیر می کشه
نقش پیشونی بندش یا فاطمه است
استاد رزم پهلوونایی
مثل علمدار علقمه است
اباالفضل 

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

پیک بشیر آمد خوش آمد
عید غدیر آمد خوش آمد
در هجده ذی الحجه از امر خداوند                      
نخل امامت با رسالت خورد پیوند
خورشید زد بر چهره ی آئینه لبخند            
جشن کبیر آمد خوش آمد
عید غدیر آمد خوش آمد2
روز غدیر خم که دین تکمیل گردید                   
نور خدا از آسمان تنزیل گردید
بر چهره ی حیدر خدا تمثیل گردید               
دل را امیر آمد خوش آمد
عید غدیر آمد خوش آمد2
از نغمه مَن کُنتُ مولای محمّد                              
تفسیر شد بلِّغ به روی دست احمد
پرده به یک صورت از مرآت ایزد                   
ذات غدیر آمد خوش آمد
عید غدیر آمد خوش آمد2
شد وادی خم غدیر آکنده از گل                       
پروانه بنشسته به روی شاخ سُمبل
بر گوش جانها می رسد آوای بلبل             
حق را سفیر آمد خوش آمد
عید غدیر آمد خوش آمد2

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

علی علی علی علی 
منم به قبله رو کنم
به عشق روی او کنم
علی علی علی علی 
امیر المومنین حیدر 
ز مدح شهریاران جهان گر روی تابیدم
آخه شها تنها تو را من در خور مدح و ثنا دیدم
نه عمر خضر می خواهم نه آب زندگانی را
ه از آب حیات عشق تو پیوسته جاویدم
مده هرگز فریبم بیش از این با وعده ی فردا
که من  خلد برین را بی ولایش بر تو بخشیدم
حیدر 
علی علی

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

عید غدیر امیرالمومنین است 2          
فرموده رحمة للعالمین است
مَنْ كُنتُ مولا، علی مولا2
روز بزرگ سُرورِ مسلمین است    
اتمام نعمت هست و اكمال دین است
مَنْ كُنتُ مولا، علی مولا2
یــــــا خاتم مرسلین بَلّغْ ما اُنزل    
شد روز اكـــمال دین بلغ ما انزل
بشنو ز روح الامین بلغ ما انزل       
بر مسلمین تا ابد حُكم تو این است
مَنْ كُنتُ مولا، علی مولا2
عید غدیر عـــــلی روز قـــــیام است    
تــــــجـــــدید بیعت امت با امام است
سرپیچی از فرمان رهبر حرام است     
بر گوش یاران قرآن این طنین است
مَنْ كُنتُ مولا، علی مولا2

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار عید غدیر

  مستـــــیم وسرخوشــــیم وغزل پرداز
از بـــــــــــاده ی غریب غدیر امروز
مطرب حدیث عشـــق وطرب سر کن
بعد از نــــبی علــی است امیر امروز
*****
از باده الســـــــت نه این مستی است
این مستی از شراب کدام عشق است ؟
رخســــــــــــار دلبران همه آتشگون
دلها مگـــــر خراب کدام عشق است؟
****
گلواژه ها به دشـــت جنون گلگون
بی خویشــــــــــتن،غزالِ تغزل ها
گویی سرشـــته، دست کسی امروز
بوی خــــــــدا به گیسوی سنبل ها
*****
خمخانه شـــد غدیر وولایت ،می
هستی شد ازولای علی سر مست
پیوست آســـــمان به زمین انگار
دست نبی چو برد فراز آن دست
*****
اینک بهار رُستن و رَستن هاست
این مژده ام ســـحر زسروش آمد
فرصت شــــــمار مستی وشیدایی
مولای عــــــــشق باده فروش آمد
****
این باده جز هدایت ورحمت نیست
این گلشن از گلاب وگل آکنده است
تاریخ بـــــــا ولای علی جاریست
هستی به اشتیــــــاق علی زنده است
***
جای درنگ نیـــــست در این سودا
پیمانه زن محبت احمـــــــــــــــد را
ساقی می از سبوی ولایــــــت بخش
مطرب بخوان سرود محمــــــــــد را

 
 
جمعه 15 بهمن 1395  6:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها