0

کرم سیب خور

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

کرم سیب خور

 
 

یک سیب بود که تو دلش دو تا دانه ای قهوه ای داشت، دانه ها می خواستند از سیب بیرون بروند ولی هر چی زور زدند نشد

کرم سیب خور

سیب حتی یک دانه سوراخ هم نداشت که دانه ها بتوانند از داخل سیب بیرون بپرند، دانه قهوه ای خیلی فکر کردند ولی به نتیجه ای نرسیدند تا این که:

یکی از دانه ها با موبایلش زنگ زد به کرم سیب خور و گفت: بیا سیب  قرمز و  سوراخ کن تا ما بیایم بیرون.
کرم سیب خور به حرف دانه های قهوهای گوش کرد و خیلی سریع  آمد و  سیب قرمز و   سوراخ کرد

کرم سیب خور کرم سیب خور با عجله  رفت توی سیب و به دانه قهوه ای گفت: زود باشید  از همین جا برید بیرون
سوراخ داخل سیب مثل تونل بود دانه ها قل خوردند و پریدند تو باغچه یکی افتاد
یکی رفت این طرف باغچه و اون  یکی هم افتاد اون طرف باغچه .
بعد از مدتی  هر کدام از اون دانه ها یه درخت بزرگ و خوشکل شدند و کلی سیب قرمز و زیبا دادند.
 بعد از مدت ها یک دفعه کرم سیب خور آمد و گفت:
کرم سیب خورمزد من چی می شه من بودم به شما کمک کردم تا درخت  بزرگ بشوید. مزد من می شود: چهار تا سیب.
درخت ها به کرم سیب خور چهار تا سیب دادند.
   کرم سیب ها را گذاشت روی هم و برای خودش آپارتمان  بزرگ درست کرد.

 

کرم سیب خور
 
نویسنده: ناصر کشاورز
شنبه 27 شهریور 1395  12:36 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها