0

مبارزه علمی امام صادق با فرق انحرافی

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

مبارزه علمی امام صادق با فرق انحرافی

 

دوران امام صادق(ع) از نظر سیاسی دوره ضعف و تزلزل امویان و گسترش شورش‌ها، قیام‌ها، جنگ‌ها و نبردها و فروپاشی و پیدایی حکومت‌ها و دوره ظهور گرایش‌های مذهبی گوناگون و نحله‌های انحرافی نظیر غلات، ملحدان و زندیقان بود.
در این دوران که آزادی سیاسی و مذهبی در حد گسترده‌ای وجود داشت، ارتباطات فرهنگی با فرهنگ‌های بیگانه رواج یافت و مناسبات و اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی در حال دگرگونی و تغییرات جدی و اساسی بود.

امام صادق(ع) و مبارزه علمی با فرق انحرافی
امام صادق علیه‌السلام در طول حیات مبارکشان پیوسته نسبت به غلوکنندگان و پیروان آن‌ها و نیز فرقه‌هایی که دین را با تأویلات شخصی بیان می‌داشتند و اباحی‌گری را شیوع می‌دادند، مبارزه علمی کرده و همگان را نسبت به خطر آن‌ها برای اصل دین متوجه کردند.
نخستین فرقه اباحه‌گر
نخستین فرقه‌اى که اباحه‌گرى را ترویج کرد، «مرجئه» بود، این فرقه مدعى است با وجود ایمان، هیچ گناهى زیان نمى‌رساند، چنان‌که با کفر، هیچ طاعتى مفید نیست!
این فرقه با چنین عقیده‌اى عملاً زمینه را براى ترویج گناهکارى میان مسلمانان فراهم آوردند، ائمه صلوات الله علیهم آنها را مورد لعن قرار دادند. امام صادق صلوات الله علیه به شیعیان توصیه کرد که به خاطر خطر تفکر مرجئه، فرزندانشان را حدیث بیاموزند، امام صادق صلوات الله علیه در نقد ایمان بدون عمل فرموده است: «ملعون ملعون من قال: الإیمان قول بلا عمل».
فرقه‌هاى دیگرى که عملاً اباحه‌گرى را در جامعه اسلامى رواج مى‌دادند، عبارتند از: «خطابیه» پیروان ابوالخطاب محمد بن ابو زینب، «معمریه» پیروان معمر بن عباد سلمى، «نصیریه» پیروان محمد بن نصیر نمیرى، «بشریه» پیروان محمد بن بشیر کوفى، «مخمسه» پیروان ابوالخطاب، «علبائیه» پیروان بشّار شعیرى و «نزاریه» که شعبه‌اى از «اسماعیلیه» است، براى احکام شرعى و تکالیف عبادى مثل نماز، زکات و حج تأویلات خاصى داشتند و مى‌گفتند که مقصود از واجبات شرعى، قـمى است کـه دوستى آنان واجب است و محرمات عبارتند از قومى که باید آنان را دشمن داشت و از ایشان تبرى جست.
و در میان کیسانیه، سه فرقه به نام‌هاى «حمزیه»، «جناحیه» و «بیانیه» به اباحه‌گرى معروف‌اند، «حمزیه» پیروان حمزه بن عماره بربرى بودند، او باور داشت که هر کس امام را بشناسد از قید رعایت واجبات و محرمات دین آزاد خواهد بود، «جناحیه» پیروان عبداللّه بن حارث بوده و به همین علت به حارثیه نیز معروفند، این گروه نیز گمان مى‌کردند که با شناخت امام، تکلیف برداشته مى‌‌شود.
«بیانیه» پیروان بیان‌بن سمعان بودند، گروهى از آنان معتقد بودند که بخشى از شریعت اسلام توسط «بیان» نسخ شده است، لذا به بخشى از واجبات عمل نمى‌کردند و نسبت به برخى از محرمات بى‌اعتنا بودند، «ابومسلمیه»، گروهى منتسب به «راوندیه» است، این فرقه شناخت امام را براى رستگارى کافى مى‌دانستند و خود را از قید رعایت واجبات و احتراز از محرمات آزاد مى‌پنداشتند.
برخى از نویسندگان کتاب‌هاى ملل و نحل مدعى‌ هستند که این فرقه‌ها متأثر از دین مجوس و مزدکند و یا باقى‌مانده آنان هستند، زیرا آنان اکثر اعمالى را که دراسلام حرام و در آیین مزدک حلال بوده مباح مى‌شمردند.
غلات
«غلو» نیز در لغت به معنی تجاوز از حد است، قرآن خطاب به اهل کتاب می‏فرماید: «یا أَهلَ الکِتابِ لا تَغلُوا فِی دینِکُم وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلاّ الحَق»، ای اهل کتابدر دین خود، غلو (تجاوز از حد) نکنید و درباره خدا غیر از حق نگویید، قرآن کریم آنان را از این جهت از غلو نهی می‏کند که در حق حضرت مسیح(ع) از مرز حق تجاوز کرده و او را خدا یا فرزند خدا دانسته‏اند.
پس از درگذشت پیامبر گرامی اسلام(ص) گروه‏هایی درباره حضرت علی(ع) و یا سایر پیشوایان معصوم(ع) از مرز حق تجاوز کردند و مقاماتی را برای ایشان قائل شدند که ویژه خداست، از این جهت آنان را «غلاة» یا «غالیان» (جمع غالی) نامیده‏اند.
شیخ مفید(ره) می‏گوید: «غالیان، گروه‏هایی هستند که به اسلام تظاهر کرده، ولی برای امیرمؤمنان و پیشوایان از فرزندان او، الوهیت و نبوت قائل شده‏اند و آنان را با صفاتی معرفی کرده‏اند که از مرز حقیقت فراتر است».
علامه مجلسی می‏نویسد: «غلو درباره پیامبر و پیشوایان، این است که آن‌ها را خدا بنامیم یا در عبادت و پرستش، ایشان را شریک خدا بنگاریم؛ یا آفرینش و روزی را از آنِ آن‌ها بدانیم؛ یا معتقد شویم خدا در آنها حلول کرده است؛ یا بگوییم آنان بدون الهام از جانب خدا از غیب آگاهند؛ یا امامان را پیامبر بدانیم، یا تصور کنیم که شناخت و معرفت آنان، ما را از هر نوع عبادت خدا بی‏نیاز می‏سازد و تکالیف را از ما برمی‏دارد».
امیرالمؤمنین و فرزندان پاک او پیوسته از غالیان دوری جسته و بر آنها لعنت فرستاده‏اند، ما در این جا تنها به نقل یک حدیث بسنده می‏کنیم.
امام صادق(ع) به پیروانش چنین دستور می‏دهد: «إِحذَرُوا عَلَی شَبَابِکُمُ الْغُلاةَ لایُفْسِدُوهُمْ فإِن الْغُلاةَ شَر خَلْقِ اللَّهِ یُصَغرُونَ عَظَمَةَ اللَّهِ وَیَدعُونَ الربُوبِیةَ لِعبادِ اللَّه»، بر جوانان خود از غالیان بترسید تا مبادا باورهای دینی آنها را فاسد سازند، حقاً که غالیان بدترین مردمند، آنان می‏کوشند که از عظمت خدا بکاهند و برای بندگان خدا ربوبیت را اثبات کنند.
از این جهت، تظاهر غالیان به اسلام بی‏ارزش است و بزرگان اسلام آنها را کافر می‏دانند، همچنین شیخ صدوق در اعتقادات خود می‏نویسد: «اعتقاد ما درباره غالیان این است که آنان کافر به خدایند و بدتر از یهود و نصاری، مجوس و قدریه قدریه، گروهی از معتزله هستند که معتقدند هر انسانی خالق اعمالش است و کفر و معاصی به تقدیر خدا نیست و حروریه‏اند حروریه، فرقه‏ای از خوارجند و از تمام اهل بدعت بدترند»، یادآور می‏شویم در عین این که باید از غلو پرهیز کرد، نباید هر نوع فضیلتی درباره پیامبران و اولیای الهی را بدون معیار غلو دانست.
تأویل‌گرایان
تأویل‌گرایی قبل از ظهور اسماعیلیه از سوی عده‌ای از اصحاب امام صادق(ع) آغاز شد که البته کسانی از آنان مانند ابومنصور عجلی و ابوالخطاب و مغیرة‌بن سعید مورد طرد و لعن آن حضرت واقع شدند، بر این اساس، ریشه برخی از تأویلات اسماعیلیه همان فرقه‌های غلات و زنادقه است.
براساس شواهد و مدارک متعدد، شکی نیست که غلات، پیشتاز پدیده تأویل در مفاهیم دینی و اشخاص معین بوده‌اند، آن‌ها در عصر امام باقر(ع) و بعد در زمان امام صادق(ع) زندگی می‌کردند و نماینده بارز آنها افرادی نظیر ابوالخطاب و ابو منصور عجلی بودند، ارتباط ابوالخطاب و گروه او با اسماعیل توجه بسیاری از مورخان را جلب کرده است، به صورتی که اسماعیلیه را همان خطابیه به حساب آورده‌اند، بعضی از محققان معاصر آغاز باطنی‌گری اسماعیلیه را به وسیله ابوالخطاب می‌دانند.
اشعری در این باره می‌گوید: «خطابیه می‌گفتند معنای آیه ثم ارسلنا رسلنا تتری آن است که در هر عصری دو رسول لازم است: یکی ناطق و دیگری صامت، محمد(ص) ناطق است و علی(ع) صامت».
نقد و نظر
در رد تفکر تأویلی خطابیه، احادیثی چند از امام صادق(ع) وارد شده است، به عنوان مثال هشام‌بن حکم، فقیه، متکلم و از خواص شاگردان امام صادق(ع) است که در عصر کثرت فرقه‏های مختلف و در اوج بحث‏های کلامی و رواج جدل در زمان عباسی اول، با وسعت فکر و منطق و برهان قوی در مجالس مناظره، پیروزمندانه مکتب جعفری را تبیین و از حریم آن دفاع می‏کند و به همین سبب مورد بغض واقع شد و اتهام‏های گوناگون شبهه و مجسمه و … را بدون هیچ سند و مستندی منتسب به او می‏کنند.
شالوده فکر کسانی مانند ابوالخطاب بر نوعی غلو درباره ائمه، به ویژه امام صادق(ع)، مبتنی می‏شود که به گفته سعد اشعری، کشی و کلینی، با مخالفت شدید امام صادق(ع) نیز روبه‌رو می‏شود و منشأ یک طرز تفکر برای گروه‏های مختلفی به نام خطابیه می‏شود که اگر اساس تفکر آن‏ها را برگرفته از ابوالخطاب بدانیم، به دست می‏آید که وی حلول روح الهی در آدمی، تناسخ و اباحی‏گری را باور داشته است.
علت این که شیعه با غلو مخالف است، مواضع صریح و روشن و مکرر ائمه اطهار(ع) و به ویژه امام صادق(ع) است که بارها تصریح فرمودند: «ما بندگان پروردگار یکتا هستیم»، ائمّه از غلو کنندگان برائت جستند و آنان را خارج شدگان از ایمان و داخل شدگان در آتش جهنم دانستند، مجالست و معاشرت و کمک و اعتماد بر آنان را مساوی با خروج از ولایت خدا و رسول و اهل بیت قلمداد کردند و فرمودند: «شفاعت ما به آن‏ها نمی‏رسد و آنان را مورد لعن قرار دادند».

 

 

جمعه 26 شهریور 1395  11:10 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها