مقدمه
ما وقتی واژه دنیا را درمعارف دینی جستجو می کنیم، به دو حقیقت کاملا متفاوت از هم می رسیم؛ یک دسته از این معارف، دنیا را بطور کلی مذموم دانسته و مومنین را از نزدیک شدن به آن برحذر می دارند و در مقابل دسته دیگری از معارف دینی هم هست که در آنها دنیا یا امکانات مادی آن مدح و تمجید شده و از مومنین خواسته شده تا بنحو احسن از آن بهره ببرند. حال در این مقاله در صدد آن هستیم که آیا وجه جمعی بین این دو دسته از معارف وجود دارد یا باید یک دسته را بر دسته دیگر ترجیح داد؟
معارف دال بر مذمت دنیا
به عنوان نمونه خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «أُولئِکَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ؛(1) اینها همان کسانی اند که آخرت را به زندگی دنیا فروخته اند، از این رو عذاب آنها تخفیف داده نمی شود و کسی آنها را یاری نخواهد کرد». یا ابن ابی یعفور می گوید که حضرت صادق علیه السلام گفتند: «کسی که صبح و شام کند و حال اینکه دنیا بزرگترین همّ او باشد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار دهد و کار او را درهم کند و برخوردار نگردد از دنیا مگر آنچه برای او قسمت شده است؛ و کسی که صبح و شام کند در صورتی که آخرت بزرگترین همّ او باشد، خداوند بی نیازی را در دل او قرار دهد و برای او کار او را گرد آورد».(2) یا در شرح زندگانی حضرت هادی علیه السلام آمده است: «شبی متوکل سعید حاجب را طلبید و گفت بی خبر به خانه امام علی النقی علیه السلام برو و هرچه در آنجا از اسلحه و اموال که بیابی برای من بیاور. سعید گفت: در میان شب نردبانی برداشتم و به خانه آن حضرت رفتم و نردبان را بر دیوار خانه گذاشتم چون خواستم به زیر بروم به واسطه تاریکی راه را گم کرده و حیران شدم، ناگاه حضرت از اندرون خانه مرا ندا کرد که: ای سعید! باش تا شمع از برای تو بیاورند. چون شمع آوردند به زیر رفتم، دیدم که حضرت جبّه ای از پشم پوشیده و عمامه ای از پشم به سر بسته و سجاده خود را بر روی حصیری گسترده و بر بالای سجاده رو به قبله نشسته است، پس فرمود که: برو و در این خانه ها بگرد و تفتیش کن. من رفتم و جمیع حجره های خانه را تفتیش کردم و در آنها هیچ نیافتم ...». (3) و همچنین جمعی از علما از جمله مسعودی روایت کرده اند که: «...متوکل جماعتی از ترکان را به خانه آن حضرت فرستاد. ایشان در شب بر خانه آن حضرت هجوم آوردند و به خانه ریختند و هرچه تفتیش کردند چیزی نیافتند و دیدند آن حضرت در حجره ایست و در را بر روی خود بسته و جامه یی از پشم پوشیده و بر روی زمین که رمل و ریگ ریزه بود نشسته بود و توجهش به سوی حق تعالی و مشغول خواندن آیات قرآن است... »(4) و شبیه این نمونه ها، موارد دیگری را هم می توان در ادبیات دینی یافت که کتاب و سنت آنها را تایید می کنند.
معارف دال بر مدح دنیا
به عنوان نمونه در بسیاری از آیات قرآن کریم مواهب مادی به عنوان فضل الهی معرفی شده و خداوند می فرمایند: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ؛(5) و از فضل خدا بطلبید (در پی کار و روزی روید ) » یا امیرالمومنین، حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «دنیا سرای راستی است برای کسی که (گفتار) آن را باور دارد. سرای ایمنی (از عذاب الهی) است برای کسی که فهمید و آن چه را که خبر داد، دریافت. سرای توانگری است برای کسی که از آن توشه بردارد (پیرو خدا و رسول باشد). سرای پند است برای کسی که از آن پند گیرد. جای عبادت و بندگی دوستان خدا (پرهیزگاران) و جای نمازگزاردن فرشتگان خدا و جای فرودآمدن وحی خدا و جای بازرگانی و تجارت دوستان خداست که در آن رحمت و فضل (او را) به دست آورده و سودشان بهشت باشد. پس كيست كه دنيا را نكوهش مىكند؟ در حالىكه دنيا مردم را به دورى خود آگاه ساخت و به جدايى خويش ندا در داد و خبر فناپذيرى و مرگ خود و اهلش را به آنان داد...».(6) و تعابیری از جمله الدنیا مزرعة الاخره هم کاملا این حقیقت را تایید می کنند.
ارائه راه حل
با تامل در این دو دسته از معارف می توان دریافت که جمع آنها امکان پذیر است به این صورت که دنیا فی ذاته نه ممدوح است و نه مذموم بلکه دنیا مظهر جمال و جلال الهی است و آنچه سبب مدح و ذم می شود، جهت و کیفیت استفاده ما از این دنیا و چگونگی حبّ به آن می باشد یعنی اگر علاقه به دنیا و التذاذ و بهره گیری از آن تنها وسیله ای برای رسیدن به آخرت و عبادت و کسب رضایت حق تعالی باشد به عبارتی دنیا تنها مزرعه ای برای آخرت باشد، چنین دنیایی ممدوح خواهد بود و چنین انسانی از اهل دنیا بشمار نخواهد آمد لذا معارف دسته دوم شامل چنین دنیایی است اما اگر التذاذ و بهره گیری به عنوان یک هدف غایی و به مجرد خواهش نفس باشد، چنین دنیایی مذموم و ملعون شمرده شده است که انسان را از اطاعت الهی و رسیدن به سعادت و خوشبختی و آرامش حقیقی و جاودانه باز داشته و معارف دسته اول ناظر به همین قسم است و این دنیا همانی است که در مقابل آخرت قرار دارد و اثرات سوء بیشماری برای آن شمرده شده است چنانچه امام صادق علیه السلام می فرمایند: «رأس کلُّ خطیئه حُبُّ الدُّنیا؛(7) ريشه همه بدي ها و خطاها، حب و دلبستگي به دنيا است». لذا تنها این قسم از حبّ به دنیا مذموم بوده و نقطه مقابلش زهد می باشد به عبارت دیگر به صرف داشتن مال و نعمتهای بیشمار دنیوی نمی توان کسی را متهم به دنیاطلبی و دنیاپرستی کرد چراکه چه بسا کسی ثروتمند باشد اما هیچ وابستگی و دلبستگی به آنها نداشته و از همه اموال و دارایی هایش در جهت آخرت استفاده بکند و در مقابل کسی هم فقیر بوده اما چنان وابستگی به اندک اموال خود داشته باشد که اگر یکی از آنها تلف شود، گویا جان اوست که از دست رفته است و این همان نکته ای است که با یک نگاه کلی به زندگی ائمه معصومین علیهم السلام می توان به آن رسید چراکه آنها در هر زمانی باتوجه به شرایط و مقتضیات زمان و با رعایت اصل ساده زیستی از نعمتهای الهی بهره گرفته اند.
وجه جمع در دیدگاه امام هادی علیه السلام
شاید این فرمایش حضرت هادی علیه السلام ناظر به همین مطلب باشد که فرمودند: «الدُّنیا سوقٌ رَبِحَ فیها قَومٌ و خَسِرَ آخَرُونَ؛(8) دنیا بازاری است که پاره ای از مردم در آن سود برند و پاره ای دیگر زیان کنند». بطور یقین آنهایی در این بازار دنیا زیان خواهند دید که دنیا و آنچه در آن است را اصل و هدف غایی بگیرند و وابسته آن شوند اما کسانی که دنیا را پلی برای رسیدن به آخرت و محلی برای اکتساب کمالات قرار دهند، قطعا سود خواهند دید همانطور که حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَيْها اَعْمَتْه؛(9)كسى كه (به ديده عبرت) به آن نگريست دنيا او را آگاه كرد، و كسى كه به سوى (زينتهاى آن) خيره شد دنيا او را نابينا گردانيد». یا می فرمایند: «وَ اِنَّما الدُّنْيا مُنْتهى بَصَرِ الْاَعْمى لا يُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَيْئاً وَ الْبَصيرُ يَنْفَذُها بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ اَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصيرُ مِنْها شاخِصٌ وَ الْاَعْمى اِلَيْها شاخِصٌ وَ الْبَصيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ وَ الْاَعْمى لَها مُتَزَوِّد؛(10) جز اين نيست كه دنيا منتهاى ديد كوردل است، چيزى ماوراى آن را نمىبيند، و بينا نگاهش را از آن عبور مىدهد و مىداند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بينا از آن، نگاه برمىگيرد و كوردل به آن خيره مىشود؛ و بينا از آن توشه بر مىدارد و كوردل براى آن توشه بر مىدارد».
محل آزمایش بودن دنیا از منظر امام هادی علیه السلام
طبق بينش الهي خداوند انسان را آفريده و به او قدرت اختيار و انتخاب داده است تا با اراده آزاد خويش راه صحيح پرستش خدا را برگزيند و به نتايج معنوي و ابدي نائل شود. همهی آنچه در اين جهان وجود دارد، ابزارهاي آزمايش است که انسانها بهوسيله اين آزمايشها، بر سر دو راهيها و چند راهيها قرار ميگيرند و ميبايست در ميان اين راههاي مختلف يکي را انتخاب کنند و انتخابشان اين است که سرنوشت سعادتمندانه يا شقاوتمندانه آنها را ميسازد. در این آزمایشها، شخصیت و چهره حقیقی انسانها مشخص شده و معیاری برای ثواب و عقاب الهی بوجود می آید. لذا خداوند در قرآن کریم می فرماید: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ؛(11) آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است». پس باید جامعه و رفتارهای انسانی هم بر اساس این بینش شکل پیدا کنند و نباید با از بین بردن زمینه های آزمایش، دایره تکامل اختیاری انسان را محدود کرد.
حال می گوییم نه تنها استفاده ابزاری از دنیا برای رسیدن به آخرت اشکالی ندارد و ممدوح است، بلکه باید دنیایی باشد و باید از نعمتهای آن بهره گرفت چون بدون دنیا و استفاده از نعمتهای آن، آزمایش الهی تحقق نمی یابد و زمینه های آزمایش انسان از بین می رود؛ انساني که مالي ندارد و از دنیا بطور کامل بریده است، چگونه نسبت به حبّ مال و انفاق و ایثار آن آزمايش شود؟ چگونه نسبت به ظلم و عدالت آزمون شود؟ چگونه مشخص شود که آيا حقوقي که خدا در مال او قرار داده ميپردازد يا خیر؟ در دین اسلام وظايف بسیاری برای انسان در رابطه با مال مطرح ميشود. به طور طبیعی هرکس بايد در مقابل اين وظایف آزمايش بدهد که آيا عمل ميکند يا نميکند؟ لذا امام هادی(ع) می فرمایند: «اِنَّ اللهَ جَعَلَ الدُّنیا دارَ بَلوی و الآخرهَ دارَ عقبی، و جَعَلَ بَلوی الدُّنیا لِثَوابِ الآخرهِ و ثَوابِ الآخرهِ مِن بَلوی الدُّنیا عِوَضا؛(12) به راستی، خداوند دنیا را خانه آزمایش و آخرت را خانه ماندگار و آزمایش در دنیا را سببی برای ثواب آخرت و ثواب آخرت را عوض آزمایش دنیا قرار داده است». بهمین خاطر دین اسلام رهبانیت را ممنوع کرده است؛ خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَمارَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ؛(13) سپس در پى آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسى بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانى که از او پیروى کردند رأفت و رحمت قرار دادیم; و رهبانیّتى را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم; گر چه هدفشان جلب خشنودى خدا بود، ولى حق آن را رعایت نکردند; از این رو ما به کسانى از آنها که ایمان آوردند پاداششان را دادیم; و بسیارى از آنها فاسقند» یا در روايت آمده است كه عثمان بن مظعون از ناراحتى مرگ پسرش خانه را ترك كرد و به مسجد پناه آورد و در آنجا مشغول عبادت شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به سراغ او رفتند و فرمودند: «يا عُثْمانَ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى لَمْ يَكْتُبْ عَلَيْنَا الرَّهْبانِيَّةَ اِنَّما رَهْبانِيَّةُ اُمَّتى الْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ؛(14) اى عثمان! خداى تبارك و تعالى رهبانيت را بر ما ننوشته است؛ هر آينه رهبانيت امت من جهاد در راه خدا است».
نتیجه گیری
نتیجه کلام اینکه اولا برای رسیدن به آخرت و نعمتهای بهشتی و ثواب الهی و برای استکمال نفس راهی غیر از این دنیا و ابتلائات آن نیست چنانچه بدست آوردن محصول بدون داشتن مزرعه مناسب و استفاده بهینه از آن امکان ندارد به عنوان نمونه اگر دنیا و اموالی نباشد، چگونه می توان به مفاهیمی همچون انفاق، صدقه و ... جامه عمل پوشانید؟ پس باید در سطح جامعه حاضر بود و رهبانیت را کنار گذاشت و با معیار قرار دادن رضایت الهی تلاش و کوشش کرد و از نعمتهای الهی در راستای رسیدن به آخرت بهره گرفت.
ثانیا در بهره گیری از دنیا و نعمتهای الهی، باید همیشه نگاهمان یک نگاه ابزاری باشد نه یک نگاه استقلالی یعنی نباید در دنیا غرق شده و تنها برای دنیا تلاش کرد بلکه باید در دنیا برای آخرت تلاش کرد که این نگاه ابزاری به دنیا سبب خواهد شد که همیشه در بهره گیری ازآن، معیارها و ارزشهای دینی مثل ساده زیستی و دوری از تجمّل گرایی، اسراف نکردن و ... را هم مد نظر داشته باشیم و تنها در اینصورت است که از اهل دنیا به حساب نمی آییم و چنین دنیای ممدوحی هم منافاتی با زهد نخواهد داشت.
نویسنده: محمدرضا صرافی نژاد
پي نوشت ها :
1. سوره بقره، آیه 86
2. اصول کافی، ج2، ص319، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حبّ الدنیا»، حدیث 15
3. منتهی الامال، شیخ عباس قمی، قم، نسیم حیات، چاپ پنجم، 1387، ج2، ص289
4. همان
5. سوره جمعه، آیه 10
6. نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 126
7. اصول کافی، ج2، ص315، «کتاب ایمان و کفر»، «باب حبّ الدنیا و الحرص علیها»، حدیث 1
8. تحف العقول، شیخ ابومحمد حرّانی، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی، چاپ ششم، 1385، ص880
9. نهج البلاغه، خطبه81
10. همان، خطبه133
11. سوره ملک، آیه2
12. تحف العقول، شیخ ابومحمد حرّانی، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی، چاپ ششم، 1385، ص880
13. سوره حدید، آیه27
14. بحار الانوار، ج8، باب23، روایت112