0

پدرام و پوریا

 
ali_81
ali_81
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1388 
تعداد پست ها : 10633
محل سکونت : اصفهان

پدرام و پوریا

 

یکی بود یکی نبود. پدرام و پوریا دو برادر بودند که همیشه با هم سر هر چیزی دعوا می کردند. هیچ کس دوست نداشت خونشون بیاد و همیشه تنها بودند.

پدرام و پوریا

پدرام از پوریا 1 سال بزرگ تر بود.  این دو تا برادر اصلابه هم احترام نمی گذاشتند و سر اسباب بازی و ماشین هاشون با هم دعوا می کردند.
هرچی پدر و مادرشون یا بزرگ ترها باهاشون صحبت می کردند گوششون بدهکار نبود و باز هم بهم توهین می کردند.
یک شب پدرام  و پوریا آرزو کردند کاش داداش نداشتم و تنها راحت با تمام اسباب بازی ها بازی می کردم.
خدا مهربون که همیشه حواسش به بنده هاش هست حرف دو تابرادر کوچولو رو شنید و تصمیم گرفت درس خوبی بهشون
بده.

فردا صبح مامان پدرام و پوریا تصمیم گرفت به خرید بره و پسرای شیطون و بازیگوش و با خودش برد.
به اولین مغازه که رسیدند  مامان مقداری خرید کرد، بازم  هم کلی خرید داشتند چون تولد باباشون بود و قرار بود کادو بخرند.
پسرها سر کادو باباشون دعوا کردند و همه تو خیابون نگاهشون میکردند که یه لحظه  پوریا دید پدرام نیست. 
هرچی گشت پیداش نکرد و مامانشو با ترس صدا کرد مامان هم کلی گشت ولی پدرام نبود که نبود.

آخر سر به پلیس خبر دادند و پلیس گفت به خونتون برید و اگر خبری شد بهتون زنگ می زنیم.


آن ها با گریه و ناراحتی خونه رفتند و مهمون ها هم یکی یکی می اومدند ولی پوریا  خیلی ناراحت بود یاد حرف دیروزش افتاد که از خدا خواسته بود کاش برادرش نبود و تنها بود
و حالا خدا برادرشو ازش گرفته بود ولی اون ناراحت تر از قبل شده بود


دوباره با گریه از خدا خواست برادرشو بهش برگردونه و قول می ده هیچ وقت اذیتش نکنه و دوسش داشته باشه.
 تو همین فکرا بود که صدای تلفن بلند شد و بچه های خوب آقا پلیس مهربون بود که خبر سلامتی پدرامو آورده بود. پوریا از خوش حالی خندیدو به هوا پرید. پدرامو به خونه آوردند و از فرط گریه و ترس چشماش قرمز شده بود
.
پدرام و پوریا هم دیگه را بغل کردند و قو ل دادند دیگه هیچ وقت با هم دعوا نکنند و به هم احترام بگذارند.  اون شب بچه ها بهترین کادو را به پدرشون دادند که اون قولی بود که به باباشون دادند. قول این که با هم دوست باشند و هیچ وقت با هم دعوا نکنند و حرف بزرگتر ها را گوش بدهند.

پدرام و پوریا

 

چهارشنبه 24 شهریور 1395  3:08 PM
تشکرات از این پست
zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها