امام هادی علیه السلام به روایت اهل سنت - 2
از نظر علم طبقه شناسی اهل سنت، امام هادی(ع) در طبقه ۲۶ قرار دارد، و با وجود اینکه بعضی از صاحبان صحاح و محدثین بنام اهل سنت، معاصر و هم دوره امام بودند، ولی متأسفانه حدیثی از آن بزرگوار نقل نکرده اند.
دودمان امام
سمعانی (۵۶۲ ق) نسب و دودمان امام را این گونه بیان می کند :
ابوالحسن علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب الهاشمی المعروف بالعسکری.[۱]
کنیه و القاب
نام ایشان «علی» و کنیه آن حضرت ابوالحسن است،[۲] و چون وی در نام و کنیه شبیه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)و امام علی بن موسی الرضا(ع) است، به ایشان «ابوالحسن ثالث» نیز می گویند.[۳]
القاب آن حضرت، هادی،[۴] متوکل،[۵] ناصح،[۶] متقی،[۷] مرتضی،[۸] فقیه، امین، طیّب، متوکل،[۹] تقی،[۱۰] نقی،[۱۱] زکی،[۱۲] فتّاح،[۱۳] علوی، حسینی،[۱۴] هاشمی،[۱۵] عسکری[۱۶] است.
گرچه برخی معتقدند، لقب «هادی» بین شیعه معروف است[۱۷]، ولی اکثر اهل سنّت معروف ترین لقب امام را (بین شیعه و اهل سنت) هادی و ابوالحسن عسکری می دانند.[۱۸]
برخی دیگر بر این گمان اند که لقب «متوکل» مشهورترین لقب امام است که آن حضرت[۱۹] به خاطر شباهت این لقب با اسم متوکل عباسی، اصحاب خود را از به کار بردن لقب «متوکل» در مورد خویش، منع می کردند.[۲۰]
با توجه به نهی امام هادی از به کار بردن این لقب در مورد ایشان، چگونه می توان این لقب را مشهور دانست؛ چنان که به این نکته شبلنجی اشاره کرده است.[۲۱]
نکته جالبی در لقب «نقی» وجود دارد که خنجی اصفهانی شافعی در این باره می گوید:
نقی به معنای پاکیزه از جمیع عیوب است و این اشارت است به عصمت و طهارت آن حضرت و پاکیزگی از عیوب حسبی و نَسبی، با آنکه آن حضرت نقاوه و برگزیده ائمه عظام و اجداد کرام خود است.[۲۲]
والدین امام
پدر بزرگوارشان امام جواد(ع)، و مادر ایشان امّ ولد[۲۳] است، ولی در نام مادر آن حضرت اختلاف است: بعضی ایشان را «سمانه مغربیّه»[۲۴] و برخی دیگر «غزاله»[۲۵] نامیده اند. البته برخی دیگر مادر ایشان را «جُمانة» مکنّا به ام الفضل (دختر مأمون) دانسته اند.[۲۶]
ولادت و شهادت امام (ع)
درباره تاریخ دقیق ولادت و شهادت امام، سخنان گوناگون گفته شده که به آنها اشاره می شود.
امام هادی در مدینه متولد شدند[۲۷] و بیشتر مورخان ولادت امام را به سال ۲۱۴[۲۸]، برخی دیگر ۲۱۳[۲۹]، برخی ۲۱۲[۳۰] و برخی دیگر ۲۲۴[۳۱]هجری قمری ثبت کرده اند.
ولادت ایشان را روز یکشنبه، ۱۳ رجب[۳۲] و برخی دیگر روز سه شنبه ۵ رجب[۳۳] و برخی روز عرفه[۳۴] گزارش کرده اند.
امام در دوران حیات پدر بزرگوارشان شش سال و پنج ماه داشتند و بعد از وفات ایشان نیز تقریباً ۳۳ سال و یک ماه زیستند[۳۵] و در سال ۲۵۴ هجری در شهر سامرا و در دوران حکومت معتز، به شهادت رسیدند و در منزل ایشان در سامرا دفن شدند.[۳۶] اما در تاریخ دقیق شهادت امام و سن آن حضرت اختلاف است.
اکثر مورخان تاریخ شهادت امام هادی را روز دوشنبه، ۲۵ جمادی الآخر و در چهل سالگی گزارش کرده[۳۷] و برخی دیگر روز دوشنبه ۲۶ جمادی الآخر یا ۴ جمادی الآخر[۳۸]، روز چهارشنبه ۲۷ جمادی الآخر[۳۹] و برخی ۳ رجب[۴۰] را تاریخ شهادت امام دانسته و سن امام را ۳۹ سال و ۱۱ ماه[۴۱] و ۱۲ روز و یا بیشتر نیز[۴۲] ثبت کرده اند.
رحلت یا شهادت امام
در اینکه آیا ایشان شهید شده و یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، در کلمات اهل سنت سه دیدگاه است. گروهی گفته اند امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. در مقابل، بعضی دیگر مرگ طبیعی امام هادی (ع)را قطعی ندانسته و با کلماتی همچون «و یقال انّه مات مسموماً» از کنار این مسئله با تأمل و تردید گذشته اند. مسعودی (۳۴۶ ق)[۴۳]، سبط بن جوزی (۶۵۴)[۴۴]، شبلنجی شافعی (۱۲۹۸)[۴۵]، علی فکری حسینی قاهری (۱۳۷۲ ق)[۴۶] از جمله این افراد هستند.
اما برخی دیگر با قاطعیت، معتقدند که امام به وسیله معتز، مسموم شده است.
برخی دیگر واژه «شهادت» را در مورد امام به کار برده اند. ابن صبّاغ مالکی (۸۵۵) گفته : «استشهد فی آخر ملکه (معتز) ابوالحسن ...»[۴۷] و فضل اللَّه بن روزبهان خنجی اصفهانی شافعی (۹۲۷ ق): نوشته «... الشهید بکید الاعداء...».[۴۸] سید محمد عبدالغفار هاشمی می گوید : «ودَسَّ له السَمّ ...».[۴۹]
پس اینکه برخی با قاطعیت «شهادت امام هادی را مخصوص اهل تشیع می دانند و معتقدند که از نظر اهل سنت رحلت امام به مرگ طبیعی بوده است»[۵۰]، سخن درستی نیست.
بارگاه امام هادی (ع)
در مورد سامرا، محل دفن و بارگاه منوّر امام هادی(ع)، سخنان اندک ولی شگفت آوری بیان شده که به آنها اشاره می شود :
یاقوت حموی زمانی که مدفونین در سامرا را نام می برد، به نام مبارک امام هادی و امام حسن عسکری (ع) که می رسد، از آنها با احترام یاد می کند و می گوید :
«و بسامرا قبر الامام علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفر و ابنه الحسن بن علی العسکریین ...».[۵۱]
وی در جای دیگر از کتاب خود، ذیل منطقه «عسکر سامرا» می گوید:
«و قد نُسِب الیه قوم من الاجلّاء منهم علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (رضی اللَّه عنه) یکنّی ابا الحسن الهادی ... و ابنه الحسن بن علی ...» و با احترام از آن دو بزرگوار و امام مهدی (ع)یاد می کند.[۵۲]
از معاصرین نیز عبدالغفار هاشمی حنفی درباره مرقد امام می گوید : «... و علی مرقده قبّة جمیلةٌ - رضی اللَّه عنه - و …»[۵۳] که امروزه متأسفانه همانند بقیع، از سوی جریان فتنه انگیز سلفی، تخریب شده است.
فرزندان امام
اولاد امام هادی (ع)را برخی دو فرزند[۵۴] و بعضی چهار[۵۵] و برخی دیگر بیشتر از چهار نفر دانسته اند که عبارت اند از: امام ابومحمد امام حسن عسکری (ع) ، حسین ابو جعفرمحمد، ابو عبداللَّه جعفر و عالیه که در برخی کتب، عایشه ثبت شده است.[۵۶]
فخر رازی درباره فرزندان امام هادی (ع)می گوید :
«من الأبناء ستة : أبو محمدالحسن العسکری إلامام (ع) و أبو عبداللَّه جعفر، و الحسین (مات قبل أبیه بسّرمن رأی) و موسی و محمد و هو أکبر أولاده و علی، و اتفقوا علی انّ المعقّب من اولاده ابنان : الحسن العسکری الامام (ع)و جعفر الکذاب، و له [إمام هادی ] من البنات ثلاثة : عائشة و فاطمة و بریهة؛ فرزندان امام هادی عبارت اند از: شش پسر و سه دختر به نام های امام حسن عسکری، ابو عبداللَّه جعفر، حسین (که قبل از امام هادی در سامرا رحلت کرد)، موسی ، محمد (بزرگ ترین فرزند امام هادی) و علی .
و تمامی علما اتفاق نظر دارند که نسل امام هادی (ع)از امام حسن عسکری (ع)و جعفر کذاب ادامه پیدا کرد. دختران امام هادی (ع)نیز عایشه، فاطمه و بریهه نام داشتند».[۵۷]
البته از علمای شیعه، افرادی چون امین الاسلام طبرسی، امام هادی را صاحب پنج فرزند دانسته که نام های آنان عبارت اند از: امام حسن عسکری (ع)، حسین، محمد، جعفر کذّاب و دخترشان عالیه.[۵۸]
نصّ بر امامت امام هادی(ع)
یکی از نکات جالب آن است که در منابع اهل سنّت روایاتی نقل شده است که در آن به امامت امام هادی (ع)، از سوی امام جواد تصریح شده است. ابن صبّاغ مالکی به نقل از ارشاد شیخ مفید می نویسد : «قال إسماعیل بن مهران : لما خرج أبو جعفر محمدالجواد من المدینة إلی بغداد بطلبة المعتصم قلتُ له عند خروجه، جُعِلْتُ فداک، إنّی أخافُ علیک من هذا الوجه فإلی من الأمر بعدک؟ فبکی حتّی بَلّ لحیته ثم التفت إلیَّ فقال : الأمر من بعدی لولدی علی؛[۵۹] اسماعیل بن مهران می گوید : زمانی که قرار شد امام جواد به دستور معتصم از مدینه به بغداد راهی شود، خدمت امام رسیدم و گفتم : فدایت شوم،من از این سفری که در پیش دارید، بیمناکم (و نگران شما هستم). بعد از شما امر (امامت) از آن کیست؟ اسماعیل می گوید : امام جواد گریست؛ به گونه ای که محاسن (شریف) آن حضرت اشک آلود شد، سپس رو به من کرد و فرمود : امر (امامت) از آن فرزندم علی است».
جایگاه علمی ـ معنوی امام
این موضوع، در کتب تاریخی - حدیثی اهل سنت به صورت مستقل مطرح نشده و متأسفانه گروهی با بی اعتنایی به زندگانی فرزند رسول الله (ص) امام هادی (ع)سعی در کمرنگ جلوه دادن آن حضرت داشتند.
با این وصف، با توجه به برخی قرائن و شواهد، می توان دریافت که میزان نفوذ و جایگاه امام هادی در میان مردم تا چه اندازه عمیق، گسترده و غیر قابل وصف بوده است که جلوه آن در سه منطقه مدینه، بغداد و سامرا است.
مسعودی می نویسد : یحیی بن هرثمه (مأمور متوکل که مأموریت احضار امام از مدینه به سامرا را داشت) می گوید : هنگامی که به مدینه آمدم و قرار شد امام هادی را به سامرا ببرم: «فلما صِرْتُ الیها ضجَّ اهلها و عجّوا ضجیجاً و عجیجاً ما سمعتُ مثله ...».[۶۰]
یعقوبی می نویسد : زمانی که امام هادی به یاسریّه (حوالی بغداد) رسیدند، با اینکه ظاهراً ورود امام هادی به آن مکان، با اطلاع قبلی و اعلام عمومی نبوده، والی بغداد، اسحاق بن ابراهیم طاهری، زمانی که به آنجا می رسد، با جمعیت پرشوری که برای استقبال از امام هادی (ع)آمده بودند، مواجه می شود: «فرأی تشوّق الناس الیه و اجتماعهم لرؤیته ...».[۶۱]
یعقوبی هنگام وفات امام و جمعیت حاضر را این گونه گزارش می کند : «فلّما کثر الناس و اجتمعوا کثر بکاؤهم و ضجّتهم فرُدّ النعش الی داره».[۶۲]
مسعودی نیز درباره هنگام رحلت امام هادی می نویسد: «و سُمِعَ فی جنازته جاریة تقول : ماذا لقینا فی یوم الاثنین قدیماً و حدیثاً».[۶۳]
جریان بیماری متوکل و پیشنهاد فتح بن خاقان (از نزدیکان متوکل) مبنی بر کمک گرفتن از امام هادی برای شفا گرفتن متوکل و نذر مبلغی هنگفت از سوی مادر متوکل برای امام هادی[۶۴] نیز نشان دهنده این جایگاه والاست.
همچون بسیاری قرائن و شواهد، گویای نفوذ معنوی امام هادی (ع)در میان مردم به ویژه در میان مردم سامرا است؛ مردمی که بیشترشان از اهل سنت بودند. علاوه بر اینکه در دستگاه حکومت متوکل نیز افرادی مانند فتح بن خاقان و یا مادر متوکل وجود داشتند که به کرامات امام هادی معتقد بودند.
یکی از دلایل اساسی احضار امام از مدینه به سامرا جایگاه ویژه اجتماعی ـ سیاسی و نفوذ معنوی امام هادی (ع)در میان مردم بود.
یعقوبی می نویسد : والی مدینه برای متوکل چنین نوشت :
«... و کان عبداللَّه محمدبن داود الهاشمی قد کتب، یذکر أنَّ قوماً یقولون انّه الامام فشخص عن المدینة ...».[۶۵]
سید محمد عبدالغفار هاشمی حنفی نیز درباره سبب احضار امام می گوید:
«استدعاه الملک المتوکل من المدینة المنورة حیث خاف علی ملکه و زوال دولته الیه بمالَه من علم کثیر و عمل صالح و سداد رأی و قول حقّ ...».[۶۶]
البته دلیل عمده دیگر، کینه متوکل از امام علی (ع)و آل علی است.
سبط بن جوزی در این باره می نویسد:
«قال علماء السیر : و انما اشخصه المتوکل من مدینة رسول اللَّه الی بغداد لانّ المتوکل کان یبغض علیاً و ذریته...»[۶۷]؛ به اتفاق، مورخین و علمای اهل سنت، متوکل فردی ناصبی و ضد علی ذریه او بوده است».
ابن مسکویه، ابن اثیر و ابن وردی هر کدام در تاریخ خود می نویسند:
«و کان المتوکل شدید البغض لعلی بن ابی طالب (ع)و لاهل بیته و کان یقصد من یبلغه عنه انّه یتولی علیاً و اهله بأخذ المال و الدم».[۶۸]
علاوه بر این مطلب، اطرافیان و مشاورین متوکل نیز از کسانی بودند که به ناصبی بودن و بغض امام علی (ع)شهرت داشتند : «ندماء متوکل جماعة قد اشتهروا بالنصب و البغض لعلی».[۶۹]
در مجموع دو علت: نفوذ معنوی ـ اجتماعی امام هادی در بین مردم و کینه توزی متوکل نسبت به امام علی (ع)و خاندان و پیروان او باعث احضار امام هادی (ع)از مدینه به سامرا شد.
منبع: فرهنگ كوثر - تابستان ۱۳۸۶، شماره ۷۰ - امام به روایت اهل سنت
------------------------
پی نوشت:
[۱] . الانساب، ج ۴ ص ۱۹۵
[۲]. همان، ص ۱۹۶.
[۳]. تاریخ حبیب السیر، ج ۲، ص ۹۵.
[۴] . تتمة المختصر، ج ۱، ص ۳۴۷.
[۵] . تذکرة الخواص، ص ۳۲۲.
[۶] . مطالب السؤول، ص ۱۴۴.
[۷] . نورالابصار، ص ۳۳۴؛
[۸] . مطالب السؤول، ص ۱۴۴.
[۹] . نورالابصار، ص ۳۳۴.-
[۱۰] . المختصر فی اخبار البشر، ج ۲، ص ۴۴.
[۱۱] . تذکرة الخواص، ص ۳۲۲.
[۱۲] . النعیم المقیم، ص ۴۲۵.
[۱۳] . تاریخ حبیب السیر ج ۲، ص ۹۵.
[۱۴]. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۲۱.
[۱۵] . تاریخ بغداد، ج ۱۲، ص ۵۶ .
[۱۶] . الانساب، ج ۴، ص ۱۹۵.
[۱۷] . تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۳۴۱.
[۱۸] . نورالابصار، ص ۳۳۴.
[۱۹] . مطالب السؤول، ص ۱۴۴.
[۲۰] . همان.
[۲۱] . نورالابصار، ص ۳۳۴.
[۲۲] . وسیلة الخادم الی المخدوم، ص ۲۵۷ - ۲۶۲.
[۲۳] . اخبار الدُوَل، ص ۱۱۶.
[۲۴] . تذکرة الخواص، ص ۳۲۲.
[۲۵] . النعیم المقیم، ص ۴۲۷.
[۲۶] . تاریخ روضة الصفا، ج ۳، ص ۵۵.
[۲۷] . همان.
[۲۸] . الانساب، ج ۴، ص ۱۹۶.
[۲۹] . مرآة الجنان، ج ۲، ص ۱۱۹.
[۳۰] . النعیم المقیم، ص ۴۲۶.
[۳۱] . النجوم الزاهرة، ج ۲، ص ۴۱۰.
[۳۲] . مرآة الجنان، ج ۲، ص ۱۱۹.
[۳۳] . النعیم المقیم، ص ۴۲۶.
[۳۴] . وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۷۳.
[۳۵] . مطالب السؤول، ص ۱۴۶.
[۳۶] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵ ، ص ۴۲۶.
[۳۷] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۵ ، ص ۴۲۶.
[۳۸] . وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۷۳.
[۳۹] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۰۳.
[۴۰] . وفیات الاعیان، ج ۳، ص ۲۷۳.
[۴۱] . النعیم المقیم، ص ۴۳۰.
[۴۲] . مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۳.
[۴۳] . همان.
[۴۴] . تذکرةالخواص، ص ۳۲۴.
[۴۵] . نورالابصار، ص ۳۳۷.
[۴۶] . احسن القصص، ج ۴، ص ۳۰۰.
[۴۷] . الفصول المهمة، ص ۲۸۳.
[۴۸] . وسیلة الخادم الی المخدوم، ص ۲۶۱.
[۴۹] . ائمة الهدی ، ص ۱۳۶.
[۵۰] . تاریخ حبیب السیر، ج ۲، ص ۹۵ .
[۵۱] . معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۷۸.
[۵۲] . همان، ص ۱۲۳.
[۵۳] . ائمة الهدی ، ص ۱۳۶.
[۵۴] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۰۳ .
[۵۵] . الاتحاف بحب الاشراف، ص ۳۶۳،
[۵۶] . النعیم المقیم، ص ۴۳۱،
[۵۷] . الشجرة المبارکة، ص ۷۸
[۵۸] . إعلام الوری بأعلام الهدی ، ج ۲، ص ۱۲۷.
[۵۹]. الفصول المهمة، ص ۲۷۷.
[۶۰] . مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۴.
[۶۱] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۸۴.
[۶۲] . همان، ص ۵۰۳ .
[۶۳] . مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۹۳.
[۶۴] . تاریخ حبیب السیر، ج ۲، ص ۹۷ .
[۶۵] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۸۴.
[۶۶] . ائمةالهدی، ص ۱۳۶؛ احقاق الحق، ج ۱۲، ص۴۴۵.
[۶۷] . تذکرةالخواص، ص ۳۲۲.
[۶۸] . تجارب الامم، ج ۴، ص ۱۲۰.
[۶۹] . همان.
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
چهارشنبه 24 شهریور 1395 12:46 PM
تشکرات از این پست