0

اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

لبم شهد و دهانم چشمه و فیض و کلامم جان 
سزد با جان خود ریزم به خاک پای جانانش 
امام پنجم و معصوم هفتم حضرت باقر 
که تا شام ابد بادا سلام از حی منانش 
لقب باقر، محمّد نام او، کنیه ابا جعفر 
تعالی الله از این کنیه و این نام و عنوانش 
رجال علم از صبح ازل، مرهون گفتارش 
جهان فضل تا شام ابد، مدیون احسانش 
سجود آورده خلقت از پی تعظیم بر خاکش 
سلام آورده جابر از رسول حسن سبحانش 
عجب نبود اگر در باغ رضوان پای بگذارد 
اگر در حشر، شیطان دست خود آرد به دامانش 
عجب نی گر شفا بخشد نگاهش چشم جابر را 
که هر کس درد دارد خاک کوی اوست درمانش 
چراغ روشن دل‌هاست قبر بی چراغ او 
چه غم گر نیست شمع و آستان و سقف و ایوانش 
نسیمی از بقیعش روح بخشد صد مسیحا را 
سزد بر کسب فیض از طور آید پور عمرانش 
ضریحش کعبۀ دل بود و ایوانش بهشت جان 
الهی بشکند دستی که آخر کرد ویرانش 
شنیدی لال شد یک لحظه دانشمند نصرانی 
میان جمع در پیش بیان و نطق و برهانش 
کی‌ام من تا ثنای حضرتش را خوانم و گویم 
خدا باشد ثناگویش، نبی باید ثناخوانش 
فروغ دانشش بگرفت چون خورشید، عالم را 
که هم انوار ایمان بود و هم اسرار قرآنش 
گهی دادند در اوج جلالت نسبت کفرش 
گهی بستند بهتان و گهی بردند زندانش 
ولی عصر در شب‌های تاریک است، زوارش 
تمام خلق عالم پشت دیوارند مهمانش 
کنار قبر او جرات ندارد زائری هرگز 
که ریزد قطرۀ اشکی بر او از چشم گریانش 
مگو در روضه‌اش شمع و چراغی نیست، می‌بینم 
که باشد هر دلی تا بامدادان شمع سوزانش 
به عهد کودکی از خورد سالی دید جدش را 
که مانده روی زخم سینه، جای سم اسبانش 
اگر در روز محشر هم ببینی ماه رویش را 
نشان تشنگی پیداست بر لب‌های عطشانش 
دوید از بس که با پای برهنه در دل صحرا 
کف پا شد چو دل مجروح، از خار مغیلانش 
دریغا آخر از زهر جفا کردند مسمومش 
نهان با پیکرش در خاک شد غم‌های پنهانش 
بوَد در شعلۀ جانسوز، نظم «میثمش» پیدا 
غم نـاگفتـه و سـوز دل و رنج فـراوانش

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

گر چـه امشب پـیـکـرم می سوزد از زهـر جفا

خـوب شـد، راحـت شـدم از غصّه هــای کــربـلا

روضـه خــوانِ کــربـلا و مـــادرم زهـــرا شـدم

سوخـتــم از مــاجـــرای پـهـلـوی خـیــر النـســا

گـر چـه این زهـر هشام بـی حـیـا جـانـم گرفت

شیشه ی عمـرم شکسته شد میـان خیمه هـا

مـن تــمــام مـــاجـــرای کــــربــلا را دیـــده ام

عمـر مـن ســر شد مـیــان گــریــه و بــزم عــزا

بـا دو چشم خـویـش دیدم حلق اصغر پـاره شد

آن چنان تیر سه پر را زد که شد رأسش شد جدا

 بـا دو چشم خـویـش دیدم اربـاً اربـا شد عـلــی

داغ اکــبـــر آتـــشــی زد بــــر دل خــون خـــدا

بـا دو چشم خـویـش دیدم مشک سقا پاره شد

فـرق او از ضـرب کـیـنـه شـد شبـیـه مـرتـضـی

بـا دو چشم خـویـش دیدم جدّ مظلومم حسین

در مـیـان قـتـلـگـاه خـویـش می زد دست و پــا

بـا دو چشم خـویش دیدم خیمه ها آتش گرفت

الامــانِ کــودکــان، مـی آمــد از ارض و سمــا

بـا دو چشم خـویـش دیدم عمّه را سیلی زدند

مـعـجـر از سـر می کشیدند دشمنـانِ بـی حـیـا

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب

 

همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب

 

امام پنچمين شد کشته از زهر هشام دون

 

مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

تسليت صاحب شیعه که غمی دیگر شد

برگ مژگان ملائک ز سرشکش تر شد

بسکه بر ساقه‌ی گل ریخت عدو زهر جفا

پنجمین گل ز گلستان علی پرپر شد

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

اى كه احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرين خدا بر قاتلت
اى كه علم از تو دو عالم يافتند
از چه رو قلب ترا بشكافتند
دور از رسم مودّت مانده‏اند
مردم جاهل يهودت خوانده‏اند
اشك صادق در غمت جارى شده
گوييا زهر عدو كارى شده
استخوانهاى تو را فرسوده‏اند
از چه پاهايت ورم بنموده‏اند
اى شده رخسار پر نور تو زرد
كى توان درك غريبى تو كرد
باز برخيز اى عزيز مصطفى
گو تو يا زهرا به اميد شفا
آبروى هر دو عالم اسم توست
رخت احرامت كفن بر جسم توست
اى كه امر بر عزا بنموده‏اى
از مدينه تا مدينه بوده‏اى
خون رگهاى بريده ديده‏اى
در كنار عمه‏ات رنجيده‏اى
آشنا هستى تو با سوز عطش
تشنه بودى خود در آن روز عطش
كام خشك شير خواره ديده‏اى
حنجرى را پاره پاره ديده‏اى
ناظر آن دستهاى بسته‏اى
شاهد آن كودكان خسته‏اى

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

ای نور چشم مصطفی یا امام باقر 

مسموم از زهر جفا یا امام باقر

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

از کودکی بر دوش خود کوه غم کشیدی

در آفتاب کربلا تشنگی چشیدی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

سوز درون خویش را با کسی نگفتی

با عمۀ سه‌ساله‌ات در خرابه خفتی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

هردم رسید از دشمنان ظلم بی‌امانت 

تا زهر بیداد هشام شعله زد به جانت

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

اشک پدر را دم‌به‌دم روی ناقه دیدی

 

پای سر بریده آه از جگر کشیدی

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

****

 

در حرم غریب تو اشک ما گلاب است 

زائر تربتت فقط نور آفتاب است

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

هم داشتی بر قلب خود داغ بی‌شماره

هم دیده‌ای در قتلگاه جسم پاره‌پاره

 

یا سیدی یا امام باقر

یا سیدی یا امام باقر

 

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

بار دگر مدینه غمی تازه دیده است

داغی دگر به جان و دل او رسیده است

تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است

ماتم نشین و غم زده هر آفریده است

از بس به خاک اوست نهان چل چراغ نور

شام مدینه آینه دار سپیده است

بر محنت و غریبی گل های باغ عشق

گریان شده است دیدهٔ هر کس شنیده است

از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند

خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است

گلچین روزگار که دستش شکسته باد

از باغ اهل بیت گلی تازه چیده است

سوزد دلم ز داغ غم باقر العلوم

آن کس که کشته ره عشق و عقیده است

از غربت و مصیبت آن حجت خدا

نخل بلند قامت هستی خمیده است

آن نازنین که در سفر کربلا و شام

خونین جگر به سینه صحرا دویده است

همراه کاروان اسیران دشت خون

بر جان بلا و محنت جانان خریده است

ای تربت بقیع به عرش افتخار کن

این جا سرور قلب نبی آرمیده است

از سوز سینه گفت «وفائی» به اهل دل

خار غمش به پای دل ما خلیده است

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

باید گریست با همه ناله دارها

بر کربلا و غافله یادگارها

تنهاترین امام که مانده بی کربلا

رنجی کشیده از همه روزگارها

می گفت با هزار گِرِه از گلوی زخم

با هر بهانه ای سخن از بی قرارها

می گفت با کنایه که من دیده ام به چشم

آتش به خیمه ها و شروع فرارها

من دیده ام که راه به اطفال بسته بود

سر بود و سنگ و سیلی سخت سوارها

دیدم به چشم خویش که دستان اجنبی

معجر کشید از سر عصمت مدارها

دیدم که رحم در دل بی رحمشان نبود

مزدورها در طمع گوشواره ها

دیدم شرارِ دامن آتش گرفته را

آن شب که شد ستاره هم آغوش خارها

از چشمهای هیز چه گویم در این مسیر

از کوفه تا به شام امان از شکارها

با شعر و طنز و طعنه به ما لطمه می زدند

چون تیر کینه بود تمام شعارها

با اینکه زخم نیزه جگرهای ما درید

آه از هجوم زخم زبان و نثارها

من در تمام عمر که یادم نمی رود

آن راسهای نیزه سوار نگارها

ما را چنین خرابه نشینی روا نبود

با جامه های پاره و تحقیر بارها

هفتاد و دو شهید متاع قلیل ماست

آن کشته های بانی این اقتدارها

ما ارث غم ز فاطمه داریم یادگار

این ارث های بماند و این یادگارها

زهر جفا به پیکر من مرحم است و بس

زخم جگر دوای تمامی کارها

خاک بقیع مدفن زهراییِ من است

کرب و بلای ماست به گوشه کنارها

تا روز انتقام خدایم گواه من

یاری کنند اشک مرا خیل یارها

شاعر : مهدی میری

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

شيعه كند مرا صدا كه حجت خدا منم
آنكه شده به كودكى شاهد كربلا منم
ز بعد مرتضى على پس از حسين و مجتبى
از پس زين العابدين ولىّ كربلا منم
وارث علم و دين همه كنز خفىّ فاطمه
شاهد كوى علقمه وصىّ مصطفى منم
آنكه ز بين خاك و خون باغم و غربتى فزون
سر بريده ديده است به روى نيزه‏ها منم
همدم شير خواره‏ام محرم گاهواره‏ام
همسفر رقيه‏ام محرم بچه‏ها منم
همره كاروانيان اسير دست دشمنان
بزير تازيانه‏ها به شام و نينوا منم
آنكه به روضه بانى است عاشق روضه خوانى است
چه در بقيع چه كربلا چه بين خانه‏ها منم
قسم به اين حقيقتم بخاطر مصيبتم
آنكه بود به دست او برات كربلا منم

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر

كه گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا

كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده

سلاطین جهان یكسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز

كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان یكسر بود او هادى و رهبر

كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو كسب فضیلت كن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یكتا

بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

عاقبت آه کشیـدم نفس آخر را

نفس سوخته از خاطره ای پرپر را

 

روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب

روضه ی آنهمه گل، آنهمه نیلوفر را

 

آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم

شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را

 

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است

باورم نیست تماشای تنی بی سر را

 

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود

دیـدن ســوختن چارقـد دختر  را

 

غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک

غـارت پیرهـن و غـارت انگشتر را

 

ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت

نیـزه هایی که ربـودند سر اصـغر را

 

آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم

تا که همبازی من زد نفس آخر را

 

کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم

بیـن زنجیر نهـان کرد تنی لاغــر را

 

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم

سرخ دیدم بدنش... تکّه ای از معجر را

 

حسن لطفی

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

اشعار شهادت امام باقر(ع) - یوسف رحیمی

  

امشب از آسمان چشمانت

دسته دسته ستاره مي چينم

در غزل گريه‌ي زلالت آه

سرخي چارپاره مي بينم

 **

زخمهاي دل غريبت را

مرهم و التيام آوردم

باز از محضر رسول الله

به حضورت سلام آوردم

 **

در شب تار تيره فهمي ها

روشني را دوباره آوردي

آسمان را کسي نمي فهميد

تا که با خود ستاره آوردي

 **

ساحت مستجاب سجاده!

بندگي را تو يادمان دادي

دل ما شد اسير چشمانت

دلمان را به آسمان دادي

 **

آيه آيه پيام عاشورا

در احاديث روشنت گل کرد

امتداد قيام عاشورا

در تب اشک و شيونت گل کرد

 **

دم به دم در فرات چشمانت

ماتم کربلا مجسم بود

چشمه تو لحظه اي نمي آسود

همه‌ي عمر تو محرم بود

 **

چلچراغي ز گريه روشن کرد

در دلم اشک بي امان تو

تا هميشه مناي چشمانم

وقف اندوه بي کران تو

 **

در غروب غريب دلتنگي

ناگهان حال تو مشوش شد

جان من! روي زين زهرآلود

پيکرت سوخت غرق آتش شد

 **

گرچه از شعله هاي کينه شان

پيکر تو سه روز مي سوزد

ولي از داغهاي روز دهم

جگر تو هنوز مي سوزد

 **

آه آتشفشان چشمانت

دير ساليست بي گدازه نبود

همه‌ي عمر خون دل خوردي

داغهاي دل تو تازه نبود

 **

ديده بودي سه روز در گودال

پيکر آسمان رها مانده

سر سالار قافله بر ني

کاروان بي امان رها مانده

 **

چه کشيدي در آن غروبي که

نيزه ها ازدحام مي کردند

سنگها بر لبي ترک خورده

بوسه بوسه سلام مي کردند

 **

دل تو روي نيزه ها مي رفت

دستهايت اسير سلسله بود

قاتلت زهر کينه ها، نه نه!

قاتلت خنده هاي حرمله بود

 **

جان سپردي همان غروبي که

عشق بر روي نيزه معنا شد

دل تو در هجوم مرکب ها

بين گودال ارباً اربا شد

 

یوسف رحیمی

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

کسی که کودکی اش راس ساعت سر بود

رسیده بود به حرفی که حرف آخر بود

 

تمام خاطره ی کودکی این آقا

پراز حضور غریب گلو وخنجر بود

 

ز کودکی خودش تا خودِ همین حالا

همیشه منتظر مردِ آب آور بود

 

تمام غصه اش این بود که گلوش چرا

بزرگ تر ز گلوی علی اصغر بود؟

 

تو یک طرف همه ی علم یک طرف اما

چگونه بود که این کفّه ها برابر بود؟؟؟

 

همین که زهر اثر کرد مرد با خود گفت

هشام هرچه که بود از یزید بهتر بود!!!

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

غلامرضا سازگار

امام باقر(ع)-مدح و ولادت و شهادت

 

ای انس و جان محصّل دانش‌سرای تو

وی نُه سپهر گوشۀ دارالولای تو

پنجم وصی ختم رسل باقرالعلوم

کلّ علوم در نفس جان‌فزای تو

جابر شفا گرفت ز دست خدایی‌ات

جبریل فیض می‌برد از خاک پای تو

پیش از شب ولادت تو ختم‌الانبیا

از جان و دل سلام فرستد برای تو

می‌جوشد از کلام خوشت معجز مسیح

نبْوَد عجب به مُرده دهد جان دعای تو

نام تو، خلق و خوی تو، یکسر محمّد است

وجهِ خداست روی محمّد نمای تو

ما را چه زهره تا که ز مدح تو دم زنیم؟

گوید خدا برای رسولش ثنای تو

اهل سخن هنوز ز دلدادگان حق

دل می‌برند با سخنِ دل‌ربای تو

با آنکه می‌برد دل ما را مدینه‌ات

پیوسته در بقیع دل ماست جای تو

باشد کجا به نزد تو قابل، درود ما؟

ای بر تو لحظه لحظه سلام خدای تو

قبرت خراب و قدر تو باشد بسی بلند

ای عرش کبریا حرم با صفای تو  

ویرانۀ بقیع تو باشد بهشت ما

ای خازن بهشت گدای گدای تو

قبر تو در مدینه غریب است و روز و شب

باشد مدینۀ دل ما کربلای تو

دشنام خصم را که دهد با دعا جواب

غیر از تو، ای حلاوت جان در صدای تو

حاشا که حقِ یک سخنت را ادا کنم

گر صدهزار بار کنم جان فدای تو

چون نور آفتاب که تابیده بر زمین

پیچیده در سپهر معارف، ندای تو

ما ظرف کوچکیم و عنایات تو، بزرگ

ای وسعت جهان همه ظرف عطای تو!

تو در چار بحری و دریای هفت نور

نورند نور جمله تبار و نیای تو

طاق است طاق، مؤمن طاق تو در جهان

بوحمزه و هشام که آرد سوای تو؟

یاد آورم ز خاطرۀ چارسالگیت

از کربلا و کوفه و شامِ بلای تو

عالم سیاه در نظرت گشت همچو شب

وقتی کبود شد بدن عمه‌های تو

بزم یزید ریخت به هم، رنگ او پرید

وقتی بلند گشت صدای رسای تو

گفتی که حاجیان همه ده‌سال در منا

گیرند دور هم همه با هم عزای تو

ای پنجمین معلم عالم بگو، بگو

زهر هشام با چه گنه شد جزای تو؟

تقدیم توست سوز دل صبح و شام ما

در قلب ما بوَد غم بی‌انتهای تو

نفرین بر آن گروه که در روضة البقیع

نگذاشتند گریه کنم از برای تو

تا هست روح در تن و سوزش درون جان

«میثم» بوَد هماره قصیده سرای تو

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

میلاد یعقوبی

امام باقر(ع)-مدح و مصیبت

 

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود

مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود

بال و پری زدم به بلندای آسمان

از لطف خود خدای کریمان دری گشود

احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان

دیدم که روبروم در اخضری گشود

در آن طرف تمامی عالم بهشت بود

یک لحظه نور پرده زیباتری گشود

بر روی دیدگان پر از التماس من

باری تعال چهره یک سروری گشود

به به چه سروری که ملک مست بوی او

جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او

 نامش محمد و به لقب باقر العلوم

عالم ترین رجال عرب باقر العلوم

در روز اولش که قدم در جهان گذاشت

باعث شده به فخر رجب باقر العلوم

تا اینکه می برم به زبان نام اطهرش

شیرین شود دهان چو رطب باقر العلوم

تابنده تر ز او نبود کس میان روز

زیباترین ستاره شب باقر العلوم

روح عبادت از پدرش زین العابدین

از عم خود گرفته ادب باقرالعلوم

 جابر کمی ز علم شما ارث برده است

یک قطره ای ز آب دهان تو خورده است  

 قامت قیامت و رختان محشری بود

زور میان بازویتان حیدری بود

احساستان ز برگ گلی هم لطیف تر

احسان و لطفتان به خدا مادری بود

داروی دردهای بشر خاک پایتان

آب دهان اطهرتان کوثری بود

دوم محمدی و علی عاشقت شده

جانم فدای نام تو پیغمبری بود

ایمان و زهد و عبادت به یک طرف

علم خدای ات طرف دیگری بود

باشی حسینی و حسنی باقرالعلوم

خوانم فقط تو عشق منی باقرالعلوم

  مولا نفس زدی و دو عالم درست شد

از آن گل وجود تو آدم درست شد

بس که شما میان منا ناله کرده ای

از گریه تو چشمه زمزم درست شد

از تار و پود و رشته شال عزایتان

بالای هر حسینیه پرچم درست شد

در ماجرای پر غم وادی کربلا

اشکت چکید و قطره شبنم درست شد

بانی روضه های عطش با حمایتت

سینه زنی ماه محرم درست شد

هرکس که روضه ای ز شما گوش می کند

یک جرعه می ز دست شما نوش می کند

آقا عنایتی بده بر سینه ناله را

پر کن ز داغ کرببلا این پیاله را

ای باغبان ساقه شکسته به ما بگو

داری به باغ سینه غم چند لاله را

یا حضرت غریب بمیرم برای تو

طی کرده ای چگونه تو این چند ساله را؟

دیدی که راس جد غریبت به نیزه شد

دیدی به چشم خود شب غسل سه ساله را

دارم به سر زیارت قبر بقیع اتان

امضا بزن به دست خودت این قباله را

یا رب تو دیده را ز غمش پر ز آب کن

مارا غلام حضرت باقر حساب کن

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:52 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها