0

اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم

گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفر دارم

همه ز مرگ پدر ارث می برند ومن

بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم

هشام! زخم دلم که برای حالا نیست

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

زمانه دست ز قلب شکسته ام بردار

من از بریدن رأسش خودم خبر دارم

به یاد ساقی لب تشنه امام شهید

میان قاب دلم عکسی از قمر دارم

اگرچه قصه من مال سال ها پیش است

همیشه یک سر بر نیزه در نظر دارم

غروب کرببلا زخمهای سختی داشت

ولی ز شام بلا زخم بیشتر دارم!

از اینکه بودم و اصغر ز نیزه می افتاد

غرور له شده و آه شعله ور دارم

دلم گرفته از اینکه نشد درآن ایام

ز روی دست رقیه طناب بردارم

 

مهدی نظری

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

بین نماز، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی

در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی

هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
امّا به یاد کرب و بلا گریه می کنی

اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی

آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی

با یاد روزهای اسارت چه می کشی؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی

با یاد زلفِ خونی مردان نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی

هم پای نیزه ها همه جا گریه کرده ای
هم با تمام مرثیه ها گریه می کنی

دیگر بس است « چشم ترت درد می کند »
از بس که غرق اشک عزا گریه می کنی

یوسف رحیمی

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:14 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

پنجمین شمس فروزنده عالم هستم

آخرین حلقه شبهای محرم هستم

شود از تربت بی شمع و چراغم معلوم

سند غربت ذریه آدم هستم

منکه در کودکی ام غُصه فراوان دیدم

از همان روز عزادار و پر از غم هستم

اولین گریه کن روضه گودالم من

روضه خوانِ حرم حضرت خاتم هستم

دست و پای پدرم را به طنابی بستند

باز با یاد رخش چشمه زمزم هستم

شاعر : رضا باقریان

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

تو که بر چشم خلق جا داری

نوری و جلوه ی خدا داری

نور چشمان حضرت سجاد

ریشه در باغ هل اتی داری

ثمر نخل احمدی که نسب

ز حسین و ز مجتبی داری

پسر سیّد البُکاء هستی

سرگذشتی پر از بلا داری

یادگاری ز لاله های عطش

بر دلت داغ کربلا داری

تو غروب سپیده را دیدی

عمّه ی قد خمیده را دیدی

همه جا گرد غصه پاشیدند

با سر تیغ و نیزه گل چیدند

دست های سیاه بر سر تو

سنگ های کبود باریدند

چشم هایی که گریه می کردند

سیلی و تازیانه می دیدند

مردم کوچه ی یهودی ها

دور سرها مدام رقصیدند

بی ابالفضل، کودکان یتیم

روی خشت خرابه خوابیدند

این همه غم که بر سرت آمدند

کودکیِ تو را رقم می زد

شاعر : علی صالحی

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

خاطراتش قشنگ و زيبا بود
عطر سيب و اقاقيا می داد
روزهای خوشش دگرگون شد
گذرش تا به کربلا افتاد
**
داغ هفتاد و دوشقایق را 
بر سرشانه های خود حس کرد
رنج زنجیر و درد سلسله را
برمچ دست و پای خود حس کرد
**
روی آییـنه ي غروردلش 
زیر باران سنگ چین افتاد
دید خورشید را که چندین بار
از سر نیزه بر زمین افتاد
**
گریه های رقیه را می دید 
کوه فریاد در گلویش بود 
محمل بازعمـه پشتِ سرش 
سرعباس روبـرویش بود 
**
دید از زیر نیزه ي جدش
بر زمین، قطره قطره خون می ریخت
دید در کوفه دشمن نامرد
سر او را به شاخه ای آویخت
**
کودکان چموش سنگ بدست
پای ناقه به جانش افتادند
مردمان حرامزاده شام 
خارجی زاده اش لقب دادند
**
از سربام خاک و خاکـستر
نقل سر بود و فرش راهش بود
چشم ناپاک شهر را می دیـد
غم نـاموس در نگاهش بـود
**
غیرتش را به جوش آوردند  
نیزه داران مستِ سکه پرست
چهره ي سرخ عمه را تا دید 
مثـل عباس چـشم خـود را بست 
 
شاعر : وحید قاسمی

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

باز روزی ما غم است آقا

اشک با دیده محرم است آقا

فرصت گریه با امام زمان

باز امشب فراهم است آقا

پای آن غصه ها که خوردی تو

من اگر جان دهم کم است آقا

تو عزادار کربلا هستی

تا که این عالم ،عالم است آقا

آری آری شب عزای شما

پیشواز محرم است آقا

تا قیامت به پیش چشمانت

رأس بر نی مجسم است آقا

چشم تو یاد کربلا دریاست

همه روزهایت عاشوراست

می روی یاد کودکی از حال

پیر کرده تو را غم گودال

یاد آن خاطرات بارانی

کربلایی شده منا ده سال

با غرورت چه کرده مرد صبور ؟

غارت گوشواره و خلخال

داشت در بین خیمه ها می سوخت

پدرت از خجالت اطفال

باتو گفته چه قدر اسرار از

دفن آن پیکری که شد پامال

وای از این اتفاق ، هم بازیت

پیش چشمان تو شده بی بال

کربلا ،کوفه ،شام در دل توست

روضه های رقیه قاتل توست

شاعر : محمد حسین رحیمیان

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

امتداد غم امام شهید
 
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب های مناست
 
مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
 
مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
 
هم سفر با ستاره ی غم هاست
«کربلا زاده ی» محرّم هاست
 
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
 
راه طی کرده ی بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
 
یاد خون طپنده ی گودال
خنده های زننده ی گودال

***
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
 
بغض غمگین عصر عاشورا
گریه پشت پای معجرها
 
غیرت دست بسته محمل
شاهد التماس دخترها
 
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها

***
برگ سبزی ست با نشانه ی سرخ
کودک زیر تازیانه ی سرخ
 
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته، چیده برگشته
 
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
 
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
 
او که آئینه ی محرّم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
 
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
 
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند

علی اکبر لطیفیان

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام

آن هفت نور، روشنی چشم هفت اب
آن چار امام خود پدر این چهار امام

وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
نام تو را نبرده نبی جز به احترام

هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
هم طایران سدره به دستت همیشه رام

حکم خدا به همّت تو گشته پایدار
دین نبی به دانش تو مانده مستدام

با آن همه جلال و مقامی که داشتی
دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام

گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام

گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام

خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال
بردند در خرابه ی شامت بدان مقام

گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام

راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
آندم که گشت عمر تو از زهر کین تمام

داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام

«میثم» هماره وصف شما خاندان کند
ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام

حاج غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

خـــاطراتش قشــنگ و زيبا بود

 عطر سيب و اقاقيا می داد

 روزهای خوشش دگرگون شد

 گـــذرش تــا بـه کـــربلا افتــاد

 

داغ هفــتــاد و دوشقایق را 

 بر سرشانه های خود حس کرد

 رنج زنجیر و درد سـلسله را

 برمچ دست وپای خود حس کرد

 

روی آییـنه ي غــروردلش 

 زیر بــاران سنگ چین افتاد

 دید خورشید را که چنـدین بـار

 از سـر نیــزه بر زمین افتـاد

 

 گـریه های رقیه را می دید 

 کــوه فریـاد درگلویش بود 

 محمل بازعمـه پشتِ سرش 

 ســرعبــاس روبـرویش بود 

 

دید از زیــر نیــزه ي جدش

 برزمین، قطره قطره خون می ریخت

 دیــد در کــوفه دشمن نــامرد

 سر او را به شاخه ای آویخت

 

کودکان چموش سنگ بدست

 پـای ناقه به جــانش افتادند

 مردمان حرامـزاده شام

 خـارجی زاده اش لقب دادند

 

از سـربام خـاک و خاکـستر

 نقل سر بود و؛ فرش راهش بود

 چشم ناپاک شهر را می دیـد

 غــم نـاموس در نگاهش بـود

 

غیـــرتش را بــه جـوش آوردند  

 نیزه داران مستِ سکه پرست

 چــهره ي ســرخ عمـــه را تا دید 

 مثـل عباس چـشم خـود را بست

 

شاعر: وحيد قاسمي

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

دلی شکسته وچشمی زگریه،تردارم

گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفردارم

همه زمرگ پدر ارث می برند ومن

بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم

هشام!زخم دلم که برای حالا نیست

من از غروب دهم زخم بر جگر دارم

زمانه دست زقلب شکسته ام بردار

من از بریدن رأسش خودم خبر دارم

به یاد ساقی لب تشنه امام شهید

میان قاب دلم عکسی از قمر دارم

اگرچه قصه من مال سالها پیش است

همیشه یک سر برنیزه در نظر دارم

غروب کرببلا زخمهای سختی داشت

ولی زشام بلا زخم بیشتر دارم!

از اینکه بودم واصغر زنیزه می افتاد

غرور له شده و آه شعله ور دارم

دلم گرفته از اینکه نشد درآن ایام

زروی دست رقیه طناب بردارم

شاعر : مهدی نظری

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است
آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است
 
به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد
از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است
 
وسط حجره تنش روی زمین افتاده
بین گرداب بلا فرض خطر معلوم است
 
باقر آل پیمبر بدنش می لرزد
در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است
 
کمرش زخمی زنجیر و غم شلاق است
اشک می بارد و داغی شرر معلوم است
 
یاد آن کوچه و بازار و غم ناموسش
خون رگ های عمو بین گذر معلوم است
 
سنگ های سر کوچه چه شتابی دارد
از سر نی به زمین خوردن سر معلوم است
 
به روی پیرهنی که کفنش شد آخر
حال جای قدم چند نفر معلوم است
 
زیر لب گفت که تشنه ست ؛سرش را نبرید
در نگاهش چه غمی باز مگر معلوم است

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم

هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله

وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند

گهی به خانه‌اش از كینه خصم برد هجوم

بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش

همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم

به غربت علی و خاندان او سوگند

امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم

هماره قصۀ مظلومی‌اش به خاك بقیع

بُود ز غربت قبرش برای ما معلوم

ز دردهای نهانی كه بود در دل او

كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم

حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت

كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش

نه قدرت است قلم را كه تا كند مرقوم

بگو به امت اسلام، این سخن «میثم«

به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم

 

غلام رضا سازگار

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

منم که دل به غم و درد آشنا دارم

به دیده جام می ناب نینوا دارم

به سینه وسعت صحرای کربلا دارم

همیشه در همه جا روضه ی منا دارم

منم که بانی این روضه های پر شورم

تمام عمر، سروری نکرد مسرورم

کسی که باطن هر روضه را خبر دارد

کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد

کسی که خاطره ی وادی خطر دارد

ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد

منم که سجده ی سجّاد دیده در شعله

حرارت غم جانان چشیده در شعله

منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم

شهادت همه ی آل مصطفی دیدم

به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم

به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم

به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم

بلا کشیده ی نسوات بارزات منم

کسی که دید امام زمان در آتش بود

کسی که عمّه ی او باعث نجاتش بود

کسی که تشنه و صد چشمه ی فراتش بود

کسی که کرب و بلا قلّه ی حیاتش بود

به چار ساله غمم برتر از چهل ساله

که دیده؟ گریه ی پنجاه ساله بی ناله

منم که هجمه ی سیلی به کاروان دیدم

هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم

به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم

ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم

جواهرات زنان بود و دست نامحرم

فرار کودک و فریاد پست نامحرم

 

محمود ژولیده

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

باز روزی ما غم است آقا

اشک با دیده محرم است آقا

فرصت گریه با امام زمان

باز امشب فراهم است آقا

پای آن غصه ها که خوردی تو

من اگر جان دهم کم است آقا

تو عزادار کربلا هستی

تا که این عالم، عالم است آقا

آری آری شب عزای شما

پیشواز محرم است آقا

تا قیامت به پیش چشمانت

رأس بر نی مجسم است آقا

چشم تو یاد کربلا دریاست

همۀ روزهایت عاشوراست

می روی یاد کودکی از حال

پیر کرده تو را غم گودال

یاد آن خاطرات بارانی

شده کرببلا منا، ده سال

با غرورت چه کرده مرد صبور ؟

غارت گوشواره و خلخال

داشت در بین خیمه ها می سوخت

پدرت از خجالت اطفال

با تو گفته چه قدر اسرار از

دفن آن پیکری که شد پامال

وای از این اتفاق، هم بازیت

پیش چشمان تو شده بی بال

کربلا، کوفه، شام در دل توست

روضه های رقیه قاتل توست

 

محمد حسین رحیمیان

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:22 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام محمد باقر (ع)

در خون نشاند اشکِ یتیمانش     خورشیدِ سرنهاده به زانو را
خیمه به خیمه،داغ،  سرایت کرد    آتش زدند معجر و گیسو را
 
بر خاک،اشکِ شعله وری افتاد   مَشکی کنارِ بال و پری افتاد
نیزه قیام کرد و سَری افتاد    برهم زدند طاقِ دو ابرو را
 
ویران شده ست کوفه که برپا کرد      آیینِ خیزران زدنِ لب را
آباد شد خرابه که بر سَر زد      تکرار  تازیانه و بازو را
 
میخواست "طرحِ تازه دراندازد"...     با ذوالفقارِ حیدری اش،زینب
با دومین خطابه، بخواباند    گرد و غبارهای هیاهو را
 
پیدا در او،جمال خداوندش    جاری شد اشک از تبِ لبخندش
وقتی برای شکرِ مصیبت ها    بالا گرفت دستِ دعاگو را
 
 
او خطبه خواند و آینه شاعر شد      تا  نوبتِ محمدِ باقر شد
نِی نامه اش شکفت و طراوت داد     راه حسین  و قافله ی او را
 
گرچه که عالم العلما باشی     ایّوبِ ورطه های بلا باشی
سخت است که بمانی و در چشمت       پرپر کنند هرچه پرستو را
 
ای مردِ پنج ساله بگو از عشق  ایپنجمین سلاله بگو از عشق
تفسیرِ کربلاست به لب هایت    ای خطبه خوانِ پنجمِ عاشورا

 
 
جمعه 19 شهریور 1395  10:23 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها