«به خدا سوگند، معاویه از من زیرك تر نیست؛ لیكن او حیله مى كند و به فجور دست مى زند؛ و اگر نبود زشتىِ حیله، من از زیرك ترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگى، معصیت است ، و هر معصیتى سرپوشى است ، و براى هر نیرنگبازى ، پرچمى است در روز قیامت كه بدان شناخته گردد.»
دین چیزی جز محبت نیست!
اسلام، دین حكومت است. آموزه هاى این آیین الهى، به روشنى بر این مدّعا دلالت دارند؛ امّا بررسى دقیق متون اسلامى در ریشه یابى مبناى حكومت اسلام، نشان مى دهد كه اسلام، بیشتر از آن كه بر «تن»ها حكومت كند و سلطه بر مردمان را با اقتدار سیاسى پیشه سازد، در پى حكومت بر دل هاست. اصول این نوع حكومت و كشوردارى، همان مبانى سیاسى نظام علوى، است.
نقش محبّت در تحقّق حكومت اسلامى و برنامه هایى كه دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده است، به حدّى است كه امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى كند كه: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى است؟»
امام علیه السلام به خوبى مى داند كه چگونه نفس ها را در سینه خفه كند، و چه سان، فریادها را به سكوت بكشاند و با نیرنگ، كسان را فریب دهد و ... امّا او على علیه السلام است و حق مدار و حق باور!!!
از نگاه على علیه السلام، ستون هاى اصلى اسلام و اصول برنامه هاى تكامل آفرین آن، بر پایه محبّت خداوند، استوار است. او در این زمینه مى فرماید:« إنَّ هذَا الإِسلامَ دینُ اللَّهِ الَّذِی اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَینِهِ وأصفاهُ خِیَرَةَ خَلقِهِ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛ اسلام، دین خداوند است كه آن را براى خود برگزید و به دیده عنایت خویش، آن را بپرورید، و بهترین آفریدگان خود را ویژه آن ساخت و ستون هاىِ آن را بر دوستى خود، استوار داشت.»
مکر، راهی به دل ها ندارد!
محبّت، امرى دستورى یا حیله گرانه نیست. چنین نیست كه بتوان انسان را با دروغ، به مهرورزى به كسى یا چیزى وا داشت. انسان، عاشق زیبایى هاست.او به گونه اى فطرى، همه زیبایى هاى مادّى و معنوى را دوست دارد. بدین سان، اگر بینش و منش كسى را زیبا دید، به او عشق مى ورزد، و اگر نازیبا و فریبکارانه دید، از او روى برمى تابد.
امام علی علیه السلام بهره گیری از مکر و دروغ در هر موقعیت خصوصا در حکومت داری را، خلاف تقیّد به قوانین الهى و ارزش هاى اخلاقى و حقوق مردم ، می داند. این كلام او به روشنى، نشان دهنده حقیقت یاد شده است كه فرمود :« لَولا إنَّ المَكرَ وَ الخَدیعَةَ فِی النّارِ لَكُنتُ أمكَرَ النّاسِ. اگر نبود كه نیرنگ و حیله ، جایش در آتش است، من از نیرنگبازترینِ مردم بودم. هَیهاتَ! لَولَا التُّقى لَكُنتُ أدهَى العَرَبِ. هرگز! اگر پارسایى نبود، من زیرك ترینِ مردمانِ عرب بودم.»
و نیز مى فرماید: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرك تر نیست؛ لیكن او حیله مى كند و به فجور دست مى زند؛ و اگر نبود زشتىِ حیله، من از زیرك ترینِ مردمان بودم، امّا هر نیرنگى، معصیت است، و هر معصیتى سرپوشى است ، و براى هر نیرنگبازى ، پرچمى است در روز قیامت كه بدان شناخته گردد.»
اصلاح شما با خراب كردن خودم؟ هرگز!!
امام برای هیچ هدفی حتی حکومت، خود را تباه نمی سازد و ایمان و اخلاق را فانی نمی کند، چنانکه فرمود: «إنّی لَعالِمٌ بِما یُصلِحُكُم و یُصلِحُ أوَدَكُم ولكِنّی لا أرى إصلاحَكُم بِإِفسادِ نَفسی . به خدا سوگند كه دانایم به چیزى كه شما را رام گرداند و كجى تان را راست كند ؛ ولیكن نمى خواهم با رام كردن شما خود را تباه سازم .»
نقش محبّت در تحقّق حكومت اسلامى و برنامه هایى كه دین الهى براى پیشرفت جامعه انسانى رقم زده است، به حدّى است كه امام باقرعلیه السلام، دین اسلام را جز محبّت نمى داند و تصریح مى كند كه: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبُّ؟. آیا دیندارى، جز دوستى و مهرورزى است؟»
بدین سان، امام به خوبى مى داند كه چگونه نفس ها را در سینه خفه كند، و چه سان، فریادها را به سكوت بكشاند و با نیرنگ، كسان را فریب دهد و با زورمدارى، در دل ها هراس افكنَد، و با تطمیع، آزمندانِ سركش را رام كند، و مخالفت ها و شورش هاىِ داخلى را از بیخ و بُن بركَنَد؛ امّا او على علیه السلام است و حق مدار و حق باور، كه تقیّدش به حق و پایبندى اش به ارزش هاىِ اخلاقى و تأكیدش بر آموزه هاى الهى، او را از این كه به سیاست هاى نامشروعْ دست یازد، باز مى دارد. او حاکم دل هاست.
سخن آخر
كردار على علیه السلام در روزگار كوتاه حكومتش، زیباترین چهره انسانىِ حكومت مبتنى بر ارزش هاى انسانى را به نمایش گذاشت. مگر مى توان جمالِ جمیل على علیه السلام و جلوه آن جمال را در حكومت او نگریست و بدان عشق نورزید؟!
امید كه مسئولان نظام جمهورى اسلامی، در هر چه بیشتر شناختن، شناساندن و نزدیك شدن به این زیبایى ها تلاش كنند و در نزدیك كردن واقعِ زندگانى سیاسى و ادارى و مسئولیت گذراى خویش به او بكوشند، و بدین سان، دورنمایى از چهره زیباىِ حكومت علوى را براى ارائه به جهانیان، رقم زنند.
منابع:
- نهج البلاغة ، خطبه ٦٩ ، 198
- اصول كافى ،ج ٢ ص ٣٣٦ ؛ ج ٤ ص ٤ ح ١٣٥٠ ؛ ج ٤ ص ٦ ح ١٣٥٢
- دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج1 ص71
- دوستى در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، 259 و 309
حامد رفیعی - تبیان