0

اشعار شهادت امام جواد (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

تكان گريه ي سختي به شانه ها دادي

بهانه دست جگرهاي چشم ما دادي

اجازه داد نگاهت كه عاشقت باشم

جواز نوكري امشب مرا دادي

 حسین « گفتنت آقا؛ دليل تشنگي است »

به لب ز اشكِ غمش كوثر بقا دادي

شکستنی شده ای ! پشتِ بام جاي تو نيست

دوباره گوش به دردِ دل ِ خدا دادی !؟

اگر چه مقتلتان واژه ي «کلوخ» نداشت

شبيه شيشه زمين خوردي و صدا دادي

غريبي تو، تصاوير اشك رهگذران

بدون حجله به اين كوچه ها نما دادي

!سه روز پيكرتان را كفن نكرد كسي

عجب مجال گريزي به كربلا دادي

 

شاعر: وحيد قاسمي

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را

طوری که حتی تار دیدی این و آن را

وقت زمین افتادنت احساس کردی

در باغ سرسبز تنت رنگ خزان را

در گوشه ی حجره به خود پیچیدی از درد

یعنی چشیدی درد تلخ استخوان را

مثل عمو جانت حسن آزار دیدی

از بس شنیدی از خودی زخم زبان را

این زن که دست جعده را از پشت بسته

جاری نمود اشک زمین و آسمان را

از او تقاضای دو قطره آب کردی

وقتی تماشا کرد خشکی دهان را ...

... در پیش چشمت آب ها را بر زمین ریخت

سوزاند قلب مادری قامت کمان را

با هلهله ... با کف زدن ... با پای کوبی

مانند عاشورا ورق زد داستان را

هر چند که لب تشنه جان دادی ولیکن

دیگر ندیدی رنگ و روی خیزران را

شکر خدا بالای بام آماده کردند

بال کبوترها برایت سایه بان را

دور و بر تو جز کبوترها نبودند

دیگر ندیدی خولی و شمر و سنان را

با نعل اسب از تو پذیرایی نکردند

دیگر نخوردی ضربه های ناگهان را

 

محمد فردوسی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

در راه رسیدن به تو دل از نفس افتاد

آهویِ فراری شده از پنجه ی صیاد

گفتی که بگیر از دل دریای جوادم

برخیز بیا قرعه به اقبال تو افتاد

اینجایِ حرم مختص شاهنشهی اوست

در بند کسی باش که از غم کند آزاد

می بخشد از آنجا که جواد است، از اینجا-

راضی بروی دستِ پُر اما نبر از یاد

لطف پسرم را که پس از چله نشینی

با نیم نگاهی بدهد درد تو بر باد

با عرض ادب، جز کَرمت هیچ ندارم

محتاج تو، مدیون توام، دست مریزاد!
 
شاعر : مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

قدمش ناگهان شتاب گرفت

طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت

در همان لحظه قلب زهرا ریخت

روضه کوتاه نکته سر بسته

حجره تاریک حجره در بسته

جگری رفته رفته سم می خورد

قصۀ تازه ای رقم می خورد

عرش را ناله ای تکان می داد

تشنه ای روی خاک جان می داد

زهر بی تاب کردش از داخل

سوخت تا آب کردش از داخل

مثل اکبر شده ولی بهتر

ظاهر جسمش از علی بهتر

این جوان آن جوان تفاوت داشت

زخم زهر و سنان تفاوت داشت

این جوان پیکرش که سالم بود

جگرش نه سرش که سالم بود

موقع دفن لااقل سر داشت

بدنش می شد از زمین برداشت

به تنش پای نیزه باز نشد

در نهایت عبا نیاز نشد

بگذرم؟ نگذرم؟ نمی دانم

وسط چند روضه حیرانم

تا بفهمم گریز آخر را

می روم بیت های دیگر را

تشنه در آفتاب بنویسم

از زبان رباب بنویسم

آدم تشنه تار می بیند

همه جا را بخار می بیند

بدتر اینکه غبار هم باشد

یک بیابان سوار هم باشد

تازه حالا حساب کن دورش

چند تا نیزه دار هم باشد

در میان هجوم نامردان

خواهری بی قرار هم باشد

وببیند که تیر با لبخند

باز کرده هزار و نهصد و چند...

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

تشنه ی آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می ریزد

از صدایِ گرفته ات پیداست

عطش از ناله هات می ریزد

 

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه های عزا تن ما کرد

 

تشنگی سویِ چشم تان را بُرد

سینه ی پر شراره ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره ای داری

 

چقدر چهره ات شکسته شده!

تا بهاری، چرا خزان باشی ؟

به تو اصلاً نمی خورد آقا

که امام جوان مان باشی!!!

 

گیسوانت چرا سپید شده ؟

سن و سالی نداری آقا جان!

درد پهلو گرفته ای نکند !؟

که چنین بی قراری آقاجان

 

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه ها هستی

همسرت هم تو را نمی خواهد

دومین مجتبی شما هستی

 

تک و تنها چه کار خواهی کرد !؟

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

 

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

 

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

 

جای شکرش همیشه می ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! در شهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

غزل مرثیه امام جواد(ع)

سیه پوش غم تو جان و تن شد

زداغت هر دلی غرق محن شد

بمیرم قاتلت شد همسر تو


غریبی توهم مثل حسن شد


زبیداد و جفای همسر تو


دل اهل ولا بیت الحزن شد


اگر چه سوختی از آتش زهر


کجا جسمت بدون پیرهن شد؟


اگر چه جسم پاکت روی بام است


ولیکن پیکرت آقا کفن شد


فدای آن امام تشنه کامی


که جسمش زخمی و عریان بدن شد


رضارسولی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

باز هم غیرت کبوترها

تشنه ی آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می ریزد

از صدای ِ گرفته ات پیداست

عطش از ناله هات می ریزد

 

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه های عزا تن ما کرد

 

تشنگی سوی ِ چشم تان را بُرد

سینه ی پر شراره ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره ای داری

 

!چقدر چهره ات شکسته شده

تا بهاری، چرا خزان باشی ؟

به تو اصلاً نمی خورد آقا

!!!که امام جوان مان باشی

 

گیسوانت چرا سپید شده ؟

!سن و سالی نداری آقا جان

درد پهلو گرفته ای نکند !؟

که چنین بی قراری آقاجان

 

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه ها هستی

همسرت هم تو را نمی خواهد

دومین مجتبی شما هستی

 

تک و تنها چه کار خواهی کرد !؟

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

 

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

 

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

 

جای شکرش همیشه می ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! درشهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

 

شاعر: وحيد قاسمي

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

قدمش ناگهان شتاب گرفت

طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت

در همان لحظه قلب زهرا ریخت

روضه کوتاه نکته سر بسته

حجره تاریک حجره در بسته

جگری رفته رفته سم می خورد

قصۀ تازه ای رقم می خورد

عرش را ناله ای تکان می داد

تشنه ای روی خاک جان می داد

زهر بی تاب کردش از داخل

سوخت تا آب کردش از داخل

مثل اکبر شده ولی بهتر

ظاهر جسمش از علی بهتر

این جوان آن جوان تفاوت داشت

زخم زهر و سنان تفاوت داشت

این جوان پیکرش که سالم بود

جگرش نه سرش که سالم بود

موقع دفن لااقل سر داشت

بدنش می شد از زمین برداشت

به تنش پای نیزه باز نشد

در نهایت عبا نیاز نشد

بگذرم؟ نگذرم؟ نمی دانم

وسط چند روضه حیرانم

تا بفهمم گریز آخر را

می روم بیت های دیگر را

تشنه در آفتاب بنویسم

از زبان رباب بنویسم

آدم تشنه تار می بیند

همه جا را بخار می بیند

بدتر اینکه غبار هم باشد

یک بیابان سوار هم باشد

تازه حالا حساب کن دورش

چند تا نیزه دار هم باشد

در میان هجوم نامردان

خواهری بی قرار هم باشد

وببیند که تیر با لبخند

باز کرده هزار و نهصد و چند...

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

شب نشینان فلک چشم ترش را دیدند

همه شب راز و نیاز سحرش را دیدند

تاخدا سیر و سفر داشت همه شب وز اشک

غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند

هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس

او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند

جلوه اش جلوه ای از نور خدا بود و ز عرش

همچو خورشید به سر تاج زرش را دیدند

همه سیراب از آن چشمۀ رحمت گشتند

سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیند

روز پرسیدن هر مسئله از علم و کمال

پایۀ دانش  و حُسن نظرش را دیدند

عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود

در جوانی همه شوق سفرش را دیدند

دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم

شعله های جگر شعله ورش را دیدند

هرکه پروانۀ شمع غم او شد هر شب

عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند

چون که شد سایه فکن نخل شهادت آن روز

همه با اشک «وفائی» ثمرش را دیدند

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند

مادر نداشتم که مرا یاری ام کند

این بی كسی خلاصه به بی مادری نشد

بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

تنها جفای همسر من قاتلم نشد

اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد

نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند

همراه دست و پا زدنم هلهله کنان

با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند

در خانه ام محاصرۀ دشمنان شدم

یک یار نیست تا که علمداری ام کند

دیگر کسی به داد دل من نمی رسد

باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند

سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد

هادی کجاست چارۀ بیماری ام کند

جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود

یاد حسین وقت بلا یاری ام کند

رأسم جدا نشد که میان اسیرها

بالای نیزه شاهد بازاری ام کند

با سُّم اسب، پیکر من آشنا نشد

خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند

نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد

یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند

طاغوت از مبارزۀ من امان نداشت

عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند

مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه

با قامت خمیده عزاداری ام کند

 

حاج محمود ژولیده

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:49 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

در این قبیله که سن کم و زیاد یکی ست

مقام ما و غلامان خانه زاد یکی ست
به چشم لیلی اگرچه مُرید بسیار است
به چشم این همه مجنون ولی مراد یکی ست
سوال کردی و دیدند بی سوادند وُ
جواب دادی و دیدند با سواد یکی ست
همه کریم و همه مهربان و دست به خیر
ولی برای گدایان فقط جواد یکی ست
***
همیشه خانه ی ارباب خانه ی فُقَراست
کریم بودنتان هم بهانه ی فُقَراست
کبوتران حرم سمت آن کسی رفتند
که فکر نان شب و آب و دانه ی فُقَراست
همیشه رسم بر این بوده که قسم بدهند
"تورا به جان جوادت" ترانه ی فُقَراست
به نور چهره ی ارباب و نان و عشق خُوشیم
عجب شبی ست! شب شاعرانه ی فُقَراست
چقدر خوب هزار و چهارصد سال است
که کوله بار غمت روی شانه ی فُقَراست
***
نماز خواندن تو پای سرو دیدنی است
وَ میوه ای که پس از آن رسیده چیدنی است
خدا به سنّ ِ کَمَت علمِ صد برابر داد
قضیّه ی تو و آن توطئه شنیدنی است
تو یوسفانه از این در عبور خواهی کرد
کبوتر از قفس بسته هم پریدنی است
" چو یار ناز نماید شما نیاز کنید "
که ناز اهل سخاوت فقط خریدنی است
به یاد مادر پهلو شکسته افتادی
صبور باش که آن منتقم رسیدنی است

 

شاعر : حمیدرضا کامرانی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

تشنه ی آب و عاطفه هستی

از نگاهت فرات می ریزد

از صدایِ گرفته ات پیداست

عطش از ناله هات می ریزد

 

نفست بند آمده؛ ای وای

عاقبت زهر کار خود را کرد

عاقبت زهر، زهر خود را ریخت

جامه های عزا تن ما کرد

 

تشنگی سویِ چشم تان را بُرد

سینه ی پر شراره ای داری

کاش طشتی بیاورند اینجا

جگر پاره پاره ای داری

 

چقدر چهره ات شکسته شده!

تا بهاری، چرا خزان باشی ؟

به تو اصلاً نمی خورد آقا

که امام جوان مان باشی!!!

 

گیسوانت چرا سپید شده ؟

سن و سالی نداری آقا جان!

درد پهلو گرفته ای نکند !؟

که چنین بی قراری آقاجان

 

شهر با تو سرِ لج افتاده

مرد تنهای کوچه ها هستی

همسرت هم تو را نمی خواهد

دومین مجتبی شما هستی

 

تک و تنها چه کار خواهی کرد !؟

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

 

باز هم غیرت کبوترها

سایه بانت شدند ای مظلوم

بال در بال هم، سه روز تمام

روضه خوانت شدند ای مظلوم

 

کاظمین تو هر چه باشد، باز

آفتابش به کربلا نرسد

آخر روضه ات کفن داری

کارت آقا به بوریا نرسد

 

جای شکرش همیشه می ماند

حرفی از خیزران و سلسله نیست

شکر! در شهر کاظمین شما

خیره چشمی به نام حرمله نیست

وحیدقاسمی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:50 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند
این بي كسي خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند
تنها جفای همسر من قاتلم نشد
اصلاً کسی نبود که دلداری ام کند

جود مرا به زهر جفایش جواب داد
نیّت نداشت اینکه وفاداری ام کند
همراه دست و پا زدنم هلهله کنان
با پای کوبی اَش طلبِ خاری ام کند
در خانه ام محاصرة دشمنان شدم
یک یار نيست تا که علمداری ام کند
دیگر کسی به داد دل من نمی رسد
باید اَجل بیاید و غمخواری ام کند
سوز عطش مرا به دل قتلگاه برد
هادی کجاست چارة بیماری ام کند
جان دادم و کسی به روی سینه ام نبود
یاد حسین وقت بلا یاری ام کند
رأسم جدا نشد که میان اسیرها
بالای نیزه شاهد بازاری ام کند
با سُّم اسب ، پیکر من آشنا نشد
خونم نریخت تا همه جا جاری ام کند
نعش مرا به مکر و اهانت به بام بُرد
یک لحظه هم نخواست نگهداری ام کند
طاغوت از مبارزة من امان نداشت
عمری ز کینه خواست دل آزاری ام کند
مهدی بیا که تازه شده داغ فاطمه
با قامت خمیده عزاداری ام کند
شاعر : محمود ژولیده

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق گویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

حرکت چشمان و ابرویش مشخص میشود

فرد مضروبی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود

شاعر :علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:53 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

ای چشم هایت مرهم دلها ، پیش تو باید خون جگر آمد

شد درد هایش کمتر از پیشش ، هرکس که پیشت بیشتر آمد

ای صورت ماه تو گندم گون ، ای مژه های چشم تو پر خون

ای عاشقت مجنون تر از مجنون ، صبر من بیچاره سر آمد

نه! درد من این نیست اینجا تو ، خیلی غریبی –درد من این است

در روضه های مجلس ما نیز ، نام تو خیلی مختصر آمد

از غربت این شهر دلگیرم ، در کاظمین بی تو می میرم

شکر خدا بوی خوش مشهد ، با کفتران نامه بر آمد

حس میکنم که سر در آورده ، باب الجواد مشهد از اینجا

با چشم تر هرکس از آن در رفت ، در این حرم با چشم تر آمد

وقتی به بالین پدر رفتی ، هی روضه ی مکشوفه میدیدی

هی روضه از روز دهم وقتی ، بابا به بالین پسر آمد

شد کربلایی شعر من حالا ، اصلاً نمیدانم چرا اما

من شک ندارم کربلایی شد ، هرکس به عشقت مفتخر آمد...


شاعر : محسن کاویانی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:53 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها