0

اشعار شهادت امام جواد (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

  یا أَبَاالهادی...


رسیده جان به لب اطهرت أَبَاالهادی

نشسته پیک اجل در برت أَبَاالهادی

دویاره قصه ی زهر و دوباره نامردی

کبود شد همه ی پیکرت أَبَاالهادی

لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد

چه کرد با دل تو همسرت أَبَاالهادی

شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر

مگر خدای نکرده پرت...أَبَاالهادی

میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و

بریده شد نفس آخرت أَبَاالهادی

مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد

صدای خسته ی بی جوهرت أَبَاالهادی

کنیزها بدنت را کشان کشان بردند

گرفته بر لبه ی در سرت أَبَاالهادی

سه روز بر تن تو آفتاب می تابید

ولی بریده نشد حنجذت أَبَاالهادی

دگر به زیر سم اسب های تازه نفس

ندید جسم تو را دخترت أَبَاالهادی

اگرچه دور و برت خیره سر فراوان بود

ولی نظاره نشد خواهرت أَبَاالهادی

چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید

برای غارت انگشترت أَبَاالهادی

 

علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

رزمنده ی عشقم مرا همسنگرى نیست

مادر نه ، فرزندى نه ، یار و همسرى نیست

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم

بهر نجات از غصه راه بهترى نیست

غربت ببین فریاد من بر آسمان است

اما چه سازم قاتلم را باورى نیست

جان دادم و دست خودى در كار باشد

زهر خودى خوردم كه زهر دیگرى نیست

جز خاكهاى حجره ی در بسته و ، جز

خون جگر از بهر این دل یاورى نیست

هر قطره ی خون دلم این نكته گوید :

یاس سپید عشق كه نیلوفرى نیست

با نیش خند طعنه‏ ها سوراخ شد دل

وا حسرتا گر ضربت میخ درى نیست

من مرغ عشق كوثر از نسل رضایم

كنج قفس از من به جز مشت پرى نیست

تا كه بدامانش بگیرد این سرم را

جان مى دهم اما كنارم مادرى نیست

بالاى جسم نیمه جانم كف زنانند

شادى چرا ؟ این شیوه ی غم پرورى نیست !

با یاد جدّم از عطش مى ‏سوزد این دل

لبها ترك خورده ولى آب آورى نیست

در آفتاب بام ، جسمم را گذارید

بهر سم اسبان مرا گر پیكرى نیست

 

سید محمد میرهاشمی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

گیرم که گلی به زیر پا جا دارد

یا مرغ میان شعله مآوا دارد

از پشت در حجره پراکنده شوید

جان دادن او مگر تماشا دارد ؟

 

محمود قاسمی

 

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

سبزه شد روی تو تا لاله بُستان نرود

چشم من خون شد و از روی تو آسان نرود

زعفران پس ز کجا جانب بغداد آید

شکوه ی سرخت اگر سوی خراسان نرود

وحشت داغ تو رَم داد دلم را ورنه

گفته بودند که آهو به بیابان نرود

فاطمه بهر سرت روغن بادام آورد

گریه کرده است که زلف تو پریشان نرود

عرق آلود به دیدار تو آمد پدرت

زآن که بی غسل، کسی دیدن خوبان نرود

تشت رسوایی این زن ز سر بام افتاد

بر سر بام گرفتم تنت ای جان نرود

رقص تشت است که کم نیست ز رقص شمشیر

یارب اینگونه دگر مرد به میدان نرود

آفتاب لب بامی، تو مگر عمر منی؟!

یارب این عمر من خسته شتابان نرود

غم خود را بده و شافع این امّت باش

تا کسی سوی بهشت از درت ای جان نرود

بال در بال به بالای بلای تو ملول

چند مرغند که با پیکر تو آن نرود

که ز خورشید فروزان به تن شاه شهید

از تنش رنگ برفت و غمش از جان نرود

پس چرا شد قُرُق روضه ی تو روضه ی طوس

گر ز بغداد فغانت به خراسان نرود؟

لب گزیدن به چه معنی است، جگر را بگزید

که ز تن جان شد و جان از پی جانان نرود

 

محمد سهرابی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:39 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

گرچه پیدا سوز غمهایم ز آه من بود

آگه از غم های پنهانم اله من بود

آب شد از آتش زهر جفا جانم چو شمع

سوختم سر تا به پا و حق گواه من بود

از ستم بر گلشن جانم شرر افكنده اند

خود نمیدانم چه تقصیر و گناه من بود

(دشمن از دشمن نبیند آن چه من دیدم ز دوست)

همسر من قاتلم شد حق گواه من بود

گرچه این بیدادگر بیداد  بر من می كند

روز محشرحضرت حق داد خواه من بود

می زند سوسو اگرچه شمع عمر من ،ولی

اختر سُرخ شهادت در نگاه من بود

هاتف غیبی بشارت می دهد بر اهل نور

بعد شام غم ظهوری در پگاه من بود

قتلگاه مادر من گر كه شد در پشت در

حجرۀ در بستۀ من قتلگاه من بود

ای شهادت دیر كردی زودتر از در در آی

چـون ز جنّت فاطمه چشمش به راه من بود

گرچه من سیمرغ قاف عرش بودم از ازل

قبله گاه اهل دین آرامگاه من بود

هركه با اشكش مُزیّن می كند بزم مرا

ای «وفائی» روزمحشر در پناه من بود

 

سید هاشم وفایی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

و در خیال خودم رفته ام امام رضا

نشسته ام دم باب الجواد گریه کنم

به (التماس دعاهای) کوله بار خودم

به رسم معرفت و رسم یاد گریه کنم

مرور می کنم عمرم چقدر زود گذشت

زیاد وقت ندارم زیاد گریه کنم!!

چه خوب اگر بدهد کربلا به من، من هم

چه داد گریه کنم چه نداد گریه کنم!!

نشسته ام که به یاد یتیم این آقا...

و کارِ یک زنِ رقاصِ شاد گریه کنم!!

ابالجواد، جوادت چه بد تنش افتاد

به جان پاک جگر گوشه ات زنش افتاد!!

به خاک تیره چرا آفتاب افتاده

نگاه بی رمقش فکر خواب افتاده

جوان تشنه لبی مثل شمع آب شده

لبش به زمزمۀ (آب آب) افتاده!!

به زحمتی طرف درب بسته آمد و حیف...

صدای محتضرش بی جواب افتاده!!

کنیز ها همه با طشت هلهله کردند

تنش به مرحلۀ پیچ و تاب افتاده!!

به دست و پا زدنش بین حجره خندیدند

که احترام امام از حساب افتاده!!

در آخرین نفسش زائر کبودی شد

ز روی صورت مادر نقاب افتاده!!

رسید فاطمه زد شانه گیسوانش را

نشان نداد ولی زخم استخوانش را

شکسته بال و پرش را به آسمان دادند

کنیزها بدنش را تکان تکان دادند

قرار شد که تنش را کشان کشان بکشند

به هم ، مسافتِ تا بام را نشان دادند!!

برای اینکه برایش نما درست کنند

به تیزی لبۀ پله ها زمان دادند!!

همین که شکل لبش فرق کرده یعنی که:

به اشک ما خبر چوب خیزران دادند!!

و اینکه نیز سرش ضربه خورده یعنی که:

دوباره تا دل گودال راهمان دادند!!

هزار شکر که دیگر تنش نمی سوزد

کبوتران که رسیدند و سایبان دادند!!

چقدر خوب همینکه تنی برایش ماند

چقدر خوب که پیراهنی برایش ماند...

 

حبیب نیازی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

علاقه مند دلداری غریب و با وفا هستم

نماز درد می خوانم بر او در اقتدا هستم

بود عمری که می گریم به یاد دلبری مظلوم

گرفتار غم و درد جواد ابن الرضا هستم

زبان حال می گوید : مرا در بی کسی کشتند

به وقت مرگ تنهاتر ز بابایم رضا هستم

میان خانه و با دست همسر زهر کین خوردم

غریب و بی کس و تنها شبیه مرتضی هستم

گل رخسار ماهم را به زهر کینه خشکاندند

لب تشنه جگر پاره به یاد کربلا هستم

صدای ناله ام گم شد میان شادی دشمن

غریب شهر بغدادم فدایی خدا هستم

به روی خاک می غلطم به یاد مادرم زهرا

جوادم وارث یاس کبود مرتضی هستم

ندارم خواهری یا مادری یا خادم خوبی

گرفتار جفای همسری اهل جفا هستم

 

جواد حیدری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

یا جواد الائمه...

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق جویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

خشکی لبهای حق گویش مشخص میشود

فرد مقتولی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود 

 بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف

بی وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف

 

کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است

ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف

 

إرباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردیش

زهرِ کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف

 

تشنه ای و... طالبِ آبی و ... این ها یک طرف

بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف

 

می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت

می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف

 

خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده اند

داغِ مادر یک طرف، کرب و بلا از یک طرف

 

تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان

بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف

 

پیر مردان آمدند و بهرِ قربت می زدند

با لگد از یک طرف، چوبِ عصا از یک طرف

 

کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت...

...بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف

 

روزی ماه محرم از شما خواهم گرفت

رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف

 

از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم

راهیم کن اربعین کرب و بلا از یک طرف

 

شاعر : محمد جواد شیرازی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

یا جواد الائمه...

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق جویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

خشکی لبهای حق گویش مشخص میشود

فرد مقتولی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود 

 بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

نفس سوخته را مرهم و درمانی نیست

حال و روز تو یقین غیر پریشانی نیست

العطش العطش اینقدر مگو از جگرت

که ازین ظالمه امید به احسانی نیست

اثر زهر همین است بسوزاند و بس

آه در حجره ی در بسته که بارانی نیست

اصلا انگار بنا نیست که آبت بدهند

اصلا انگار دراین غمکده انسانی نیست

این کنیزان به زمین خوردن تو میخندند

غربتت آه دگر غربت پنهانی نیست

رسم اینست به مهمان همه تکریم کنند..

زهر دادن بخدا سنت مهمانی نیست

خواهری نیست بیاید به سر بالینت

خواهری نیست سر تو روی دامانی نیست

اینقدر سعی مکن تا که ز جا برخیزی

به تن سوخته ی تو رمق و جانی نیست

چشم تارت به در حجره چرا خشک شده؟

یار و یاور که دراین معرکه میدانی نیست..

باتن محتضرت بهتر ازین کاری که..

آسمان را به دو خط روضه بگریانی نیست

خواهری روی تل از سوز جگر ناله کشید..

سربریدن زقفا رسم مسلمانی نیست

نیزه را در بدن یوسف زینب نکنید

سنگدل تر ز شما گرگ بیابانی نیست

پیش زینب به تن شاه جسارت کردند

زینت دوش نبی را همه غارت کردند..

شاعر : سید پوریا هاشمی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-مدح و شهادت

 

ای که بر جود تو عیسای نبی رو می زند

روبروی گنبد تو نوح زانو می زند

صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند

شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند

بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است

در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است

ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد

در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد

زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد

زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد

باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت

روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت

زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند

رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند

گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند

قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند

در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد

مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد

مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد

تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد

آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد

ذکر لبهایت"علی این تشنه را دریاب" شد

وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است

آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است

همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا

هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا

در سرای خویش اصلان، می زدی تو دست و پا

بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا

ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند

پیکرت را روی بام خانه ات انداختند

سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر

گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر

سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر

پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر

کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند

داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند

 

امیر عظیمی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:41 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام جواد (ع)

امام جواد(ع)-شهادت

 

رزمنده ی عشقم مرا همسنگرى نیست

مادر نه ، فرزندى نه ، یار و همسرى نیست

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم

بهر نجات از غصه راه بهترى نیست

غربت ببین فریاد من بر آسمان است

اما چه سازم قاتلم را باورى نیست

جان دادم و دست خودى در كار باشد

زهر خودى خوردم كه زهر دیگرى نیست

جز خاكهاى حجره ی در بسته و ، جز

خون جگر از بهر این دل یاورى نیست

هر قطره ی خون دلم این نكته گوید :

یاس سپید عشق كه نیلوفرى نیست

با نیش خند طعنه‏ ها سوراخ شد دل

وا حسرتا گر ضربت میخ درى نیست

من مرغ عشق كوثر از نسل رضایم

كنج قفس از من به جز مشت پرى نیست

تا كه بدامانش بگیرد این سرم را

جان مى دهم اما كنارم مادرى نیست

بالاى جسم نیمه جانم كف زنانند

شادى چرا ؟ این شیوه ی غم پرورى نیست !

با یاد جدّم از عطش مى ‏سوزد این دل

لبها ترك خورده ولى آب آورى نیست

در آفتاب بام ، جسمم را گذارید

بهر سم اسبان مرا گر پیكرى نیست

 

سید محمد میرهاشمی

 
 
جمعه 12 شهریور 1395  10:41 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها