خبرگزاری شبستان، در نوشته پیشین، به نگاه منفی برخی صاحب نظران مذهبی مسیحی - به ویژه از مذهب پروتستان- به دین اسلام در آخرالزمان اشاره شد. این نظرات تا پیش از تشکیل کشور آمریکا و قدرت یافتن مذهب پروتستان بیشتر معطوف به زوال قدرت اسلام پیش از ظهور مسیح بودند.
شکل گیری نگاه افراطی و تقدیرگرایانه در میان مذهب پروتستان، باعث رشد شدید تفسیر پیشگویی های کتاب مقدس می شود. طی این روند، باب جدیدی در نگاه به اسلام در نزد محافظه کاران پروتستان گشوده می گردد که گرچه در ابتدا نگاه ایشان به شوروی سابق به عنوان نماد شر در آخرالزمان معطوف می شود، ولی به تدریج و به خصوص در چند دهه اخیر، این نگاه و تبلیغات منفی، رنگی ضداسلامی به خود می گیرد.
در ادامه به صورتی دقیق تر تاریخ شکل گیری این نگاه جدید را به قلم «توماس اس کید» مرور می کنیم:
اسلام در منظر آخرالزمانی
دوره انقلاب آمریکا و جمهوری ابتدایی آن، به طور کلی شاهد یک چشم انداز عمدتاً صعودی در نوشتههای پیش گویی بود و بسیاری از آنها انعکاس دهنده ظهور و سقوط اسلام بود. تیموتی دوایت (Timothy Dwight) رییس کالج ییل، در سخنرانی خود در چهارم جوئیه 1798، مرگ قریب الوقوع اسلام را پیش بینی کرد. او به طور خاص بر این باور بود که قدرت سیاسی اسلام به زودی در ترکیه و ایران – که از نظر او «حامیان اصلی مکر و فریب» بودند- پایان خواهد پذیرفت.
این مصیبت ها برای اسلام در کنار اعتقاد دوایت در مورد «ظهور دردناک پادشاه پادشاهان» قرار می گرفت که به نظر او در همین نزدیکی بود.[1]
علاقه وافر به پیشگویی های کتاب مقدس در ابتدای جمهوریت آمریکا، با نوشته های ویلیام میلر[2] – که شغل کشاورزی داشت و فردی باپتیست ولی غیرروحانی بود- به اوج خود رسید. او به واسطه پیش بینی مشهور خود در مورد بازگشت مسیح در سال 1843 یا 1844 معروف شد. عدم ظهور مسیح در زمان مقرر با عنوان « ناامیدی بزرگ میلر» شناخته می شود.
روش زمان بندی میلر، جسورانه و غیرمعمول بود اگرچه دیدگاه های پیشگویانه او در زمان خودش نسبتا عادی بود. او و پیروانش، ارجاع عبارات 9: 2-3 و 16:12 مکاشفات را به ظهور و سقوط اسلام پذیرفته بودند.
در دهه های بعدی قرن نوزدهم به خاطر فضای خجلت حاصل از شکست پیشبینی های میلر، روش تاریخینگرانه تاحدودی در تفسیر پیشگویی ها محبوبیت خود را از دست داد.
در همان زمان تفسیر تقدیری کتاب مقدس در میان مسیحیان انگلیس و آمریکا فزونی یافت. تقدیرگرایان تاکید شدیدی بر پیشگویی ها داشتند ولی آنها معتقد بودند بیشتر پیشگویی ها به ویژه پیشگویی های کتاب مکاشفات هنوز محقق نشده اند. بر این اساس تقدیرگرایان معمولا عباراتی همچون 9: 2-3 مکاشفات را به حوادث آینده ارجاع می دادند نه ظهور ابتدایی اسلام.
انجیل مرجع اسکوفیلد (1909) که محبوب ترین منبع تقدیرگرایان به حساب می آید، تصدیق می کرد که عبارات 9: 2-3 مکاشفات نشاندهنده موج فعالیت های شیطانی در زمان سلطنت ضدمسیحی است که در آینده می آید.
الهیات تقدیرگرایان، تحولات سیاسی در مورد تشکیل کشور اسرائیل را محور نگاه آخرالزمانی خود قرار می داد. تعدادی از عبارات کتاب مقدس حاکی از نوعی آزادسازی و ترمیم اسرائیل است و مسیحیان تقدیرگرا (در پیروی از مسیحیان پیشین همچون جاناتان ادواردز) این عبارات را به زمانه پیش از بازگشت مسیح معنا می کردند که یهودیان جهان در آن زمان، عیسی مسیح را به عنوان منجی خود خواهند پذیرفت.
تقدیرگرایان علاوه بر تاکید به برداشت تحت اللفظی عبارات کتاب مقدس مبنی بر بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین به عنوان یکی از علائم پیشگام و ضروری در رخدادهای کلیدی آخرالزمانی، موارد زیر را نیز اضافه می کردند:
بازسازی معبد یهودی،
ظهور ضدمسیح،
نبرد آرماگدون و بازگشت جسمانی عیسی به زمین.
پیش بینی این تحولات باعث تمرکز ایشان به مردم فلسطین به ویژه اعراب مسلمانی شد که در آنجا زندگی می کردند.
در طول جنگ جهانی اول حدس و گمان پیشگویانه در مورد بازگشت یهودیان به فلسطین، رنگ واقعیت به خود گرفت. در نوامبر 1917، آرتور بالفور[3] وزیر خارجه انگلس رسماً اعلام کرد دولت بریتانیا به موضوع ایجاد یک سرزمین یهودی در فلسطین متعهد است.
پس از آن و در ماه بعد، اشغال اورشلیم توسط انگلستان صورت گرفت؛ شهری که پیش از آن در درست ترکان عثمانی بود. به این ترتیب به نظر می رسید نگاه تقدیر گرایان در مورد روند بازگشت یهودیان به سرزمین آبا و اجدادی شان در حال تحقق بود. کشیش ای بی سیمپسون (A. B. Simpson) مسئول موسسه اتحاد مسیحیان و تبلیغ Christian and Missionary Alliance) وقتی اعلامیه بالفور را برای جماعت هوادار خود می خواند، گریست و به آنها گفت این حوادث «نشانه ای از آسمان و علامتی مهم از برهه ای تاریخی در عرصه پیشگویی ها»ست.[4]
تصرف اورشلیم توسط انگلیس، افکار بسیاری پروتستان های محافظه کار را به عبارات 12:24 انجیل لوقا معطوف ساخت؛ عبارتی آخرالزمانی که در آن عیسی پیشبینی می کند اورشلیم پایمال امت ها خواهد شد تا زمانی که «زمان های امت ها» به پایان برسد.[5]
بسیاری ناظران آنگلوآمریکایی تلاش کرده اند این عبارات را به حواشی تنازعات انگلیسی/عربی/اسرائیلی برای کنترل شهر داوود (اورشلیم) مرتبط سازند.
جنبش روبه رشد صهیونیستی در طی دهههای 1920 و 1930، مهاجرت یهودیان به فلسطین را ترویج نمود و همین امر منجر به رشد تنش و خشونت میان اعراب محلی و یهودیان {مهاجر} گردید.
بهرهبرداری جریان صهیونسیم از حرکت بی سابقه ای که به واسطه انتشار اطلاعات و جزئیات مربوط به هولوکاست نازی ایجاد شد، موجب تحریک احساسات جهانی برای تشکیل یک پناهگاه یهودی در خاورمیانه گردید.
در نهایت در سال 1948 مهاجران یهودی، تشکیل اسرائیل مستقل را اعلام کردند که این امر موجب جنگ سالهای 1948-1949 اعراب و اسرائیل و آوارگی صدها هزار نفر از اعراب فلسطینی گردید.
نویسنده زهیر دهقانی، پژوهشگر غرب و مهدویت