0

نامه یک پیرمرد سبزواری به پسرش

 
SABOORI
SABOORI
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1393 
تعداد پست ها : 4222
محل سکونت : خراسان رضوی

نامه یک پیرمرد سبزواری به پسرش

نامه یک پیرمرد سبزواری به پسرش که در زندان بود:
پسروم؛ اِمسال نمتِنوم زمینارِ شخم بِزنُم!
چون تو نیستی و موم توانِش رِ ندِروم!! 

پسر در جواب نامه پدرش نوشت:
باباجان، حتی فکر شخم زیَن زیمین رِم نکو!
چون مو پولایه که بدوزدوندوم رِ دِ هِمونجه دِ زِر خاک کردِیوم!!

پلیس ها که نامه پسر رو خوندند چندین روز تمام زمین رو برای پیدا کردن پولها کندند اما چیزی پیدا نکردند ...
.
.

.
.
.
پسر نامه دیگری برای پدرش نوشت و گفت:
باباجان؛ ای تِنها کارِ بی که تِنِستوم بُرات بِگنوم... زیمینت آمادس! بار هرچی میخی بِکِر 😊😊😆😆
 

جمعه 29 مرداد 1395  8:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها