آیا معرفت الهی ممکن هست یا نیست یا اصلاً ما باید دنبال این بحث باشیم یا نباشیم نظرهای مختلفی وجود دارد که سه نظر بیشتر برجسته و مدنظر هست:
عده ای معتقد هستند که انسان هر چه باشد محدود است ، فکرش و عقلش محدود است در حالی که ذات باریتعالی و صفات خداوند که عین ذاتش هست نامحدود است و محدود نمی تواند درباره نامحدود فکر بکند.
تا حدی می شود خدا را شناخت منتها بر حسب آنچه که براهین عقلی همراهی می کند. اصل شناخت خدا باید باشه اما نه به آن شکلی که مجسمه گفتند.
بنابراین هر نوع ورود به اینگونه بحث ها ممنوع است و جایز نیست و نباید وارد این بحث ها شد. افرادی که چنین اعتقادی دارند اصطلاحاً به آنها معطّله گفته می شود . طبیعی است که این دیدگاه، دیدگاه درستی نیست چون به هر حال ما مکلف به عبادت خدا هستیم. نمی شود که خدا را نشناسیم وعبادت کنیم ، به میزان فهم خودمان، به اندازه ای که خداوند متعال اجازه داده، عقل اجازه می دهد باید خدا را بشناسیم تا بتوانیم عبادت بکنیم.
دیدگاه دوم درست نقطه مقابل این دیدگاه هست که معتقد هستند که خداوند متعال هم مثل سایر موجودات نه تنها قابل شناسایی بلکه قابل تشبیه و تمثیل و تجسیم هست. مثلاً خدا را تشبیه می کنند به انسان که دست دارد ، سر دارد و ....
می گویند چون قرآن می فرماید یدالله فوق أیدیهم پس خداوند دست دارد. این گروه را مجسمه می گویند . این فکر هم قطعاً باطل است زیرا خدا محدود می شود و چنین خدایی دیگر خدا نیست.
معتقد هستند که خداوند متعال هم مثل سایر موجودات نه تنها قابل شناسایی بلکه قابل تشبیه و تمثیل و تجسیم هست. مثلاً خدا را تشبیه می کنند به انسان که دست دارد ، سر دارد و ....
گروه اول دچار تفریط و گروه دوم دچار افراط شده اند. فکر معتدل که می گوید باید خدا را بشناسیم منتها طبیعی است که هر کس به اندازه ظرفیت خودش می تواند معرفت الهی داشته باشد حتی پیامبر عظیم الشأن اسلام هم با همه عظمتش می فرماید : " ما عرفت حقّ معرفتک " و " ما عرفتک حقّ معرفتک و ما عبدتک حقّ عبادتک " ، خدایا من تو را آن مقدار که حق شناخت تو هست نشناختم " .
ولی به هر حال به هر میزانی که انسان توان داشته باشه باید خدا را بشناسد که هم این فکر درست است و هم این نظر درست است. ما هم بر اساس همین نظر تلاش می کنیم که در حدی که براهین عقلی و نقلی اجازه می دهد معرفت الهی را در حد فشرده در نوشتارهای بعدی مطرح بکنیم.
خلاصه:
در زمینه امکان معرفت خدا یا لزوم معرفت خدا سه نظریه وجود داشت. یک نظریه این بود که امکان ندارد بنابراین نباید وارد شد و باید این بحث را تعطیل کرد. یک نظریه هم جنبه افراط داشت یعنی ما خدا را همان گونه می توانیم بشناسیم که انسان را می توانیم بشناسیم. این دو نظریه را قبول نکردیم. نظر سوم این بود که تا حدی می شود خدا را شناخت منتها بر حسب آنچه که براهین عقلی همراهی می کند. اصل شناخت خدا باید باشه اما نه به آن شکلی که مجسمه گفتند.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
دکتر جعفری – تبیان