وقتی که ما حرم بودیم با مادرم یه صبح زود
صدای نقاره اومد دادارا دو دود 2
یه خادم از حرم اومد به ما گل و شیرینی داد
یعنی تولد کی بود همه بودند خوشحال و شاد
بوی گلاب از تو هوا پر می زدند کبوترا
از تو بلندگو می اومد .... مولا علی موسی الرضا
از راه دوری اومدیم اقا غریب الغربا
ضامن اهو تو شدی دستی بکش بر سر ما
یه بطری اب تبرکی مادر به نیت شفا
پر آب سقا خونه کرد برای قلب حاج بابا
من می ونم شفا می ده اق بابامو امام رضا
روز تولد خودش یه روز از این روزا خدا.