0

اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

کنار درب حرم، بین زائران گم شد

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

به یاد مسجد و باب الجواد افتادم

سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد

به محض بردن نام امام آینه ها

لبان آینه هایت پر از تبسّم شد

به استحاله کشاندی مرا به لبخندی

دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

از آب شور حرم، شوق و شور می گیرم

وضو برای تشرّف به طور می گیرم

ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی

از آفتاب حضور تو نور می گیرم

چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام

ضریح مرقدتان را به زور می گیرم

چه افتخار عظیمی ست آمدی این جا

عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم

برای رد شدنم از پل صراط جزا

ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت  

نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت

بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت

رواق های حریمت بهشت نور و بلور

بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت

مدام روز قیامت پی تو می گردم

نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت

شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب

بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت

منم مدیحه سرایی که آرزو دارم

جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 


وحید قاسمی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حروف فاطمه پنج است ای دل

حروف فاطمه پنج است ای دل

اصول الدین بود زین پنج کامل

ف اول همان فرمان توحید

الف دارد نشان از عدل و توحید

ز طای فاطمه طاهرشوی تو

همی راه نبوت را روی تو

به میم فاطمه مهر امام است

نبوت بی امامت ناتمام است

ه آخر هدایت در معاد است

معاد ما همان اخذ مراد است

نوشتم پنج اصل دینمان را

بنام فاطمه بشمردم آن را

به هر جا که نشان از در و گنج است

کلید رمز آن گنجینه ، پنج است

قلوب خلق ،شکل پنج دارد

دلی که پنج دارد گنج دارد

درخت و میوه و باغ وطبیعت

همه زیبایی آثار خلقت

میان سیب ، ان نقش ستاره

تورا از پنج تن دارد اشاره

دو گونه پنج تن داریم ای دل

نخست اهل کسا انوار کامل

سپس آن پنج خاتون ، هاشمیات

جلال آل هاشم،  فاطمیات

بلی این فاطمیات ثنا خوان

به هر عصریشدند الگوی نسوان

یکی ز آنها جلال هر دو جمع است

جهان پروانه و زهرا چون شمع است

همانی که نبی را نور عین است

امیر عشق ف فرزند حسین است

بگو یا فاطمه با نیت او

بلند است از همه شخصیت او

فقط یک فاطمه آورده ایزد

به پایشمصطفی از جای خیزد

فقط یک فاطمه بین زنان است

زند پیغمبر او را بوسه بر دست

دهد زهرا پیام فاطمیات

فدای او تمام فاطمیات

ز دیگر فاطمیات آرم نام

دهد هر یک مرا از لطفش الهام

نخستین فاطمه پاک و موقر

بود بنت الاسد مادر به حیدر

همانی که خدا گل کاشت بر او

شبی کعبه ترک برداشت بر او

حریم حق نیایشگاه او شد

چه گویم ، کعبه زایشگاه او شد

کنم با رخصت رب السماوات

سلامی به دیگر فاطمیات

به جز بنت الرسول و ام حیدر

بود سه فاطمه ، هر سه مطهر

یکی ز آنها که ماه برج دین است

گل آل کلاب ام البنین است

همان مادر که فخر الناس دارد

خوشا بر دولتش ، عباس دارد

چه عباسی دهد جان را نتایج

چه عباسی همان باب الحوائج

پدر او را امیرالمومنین است

عزیز فاطمه ام البنین است

اجازه خواهم از اهل تولا

قلم کامل کند این مثنوی را

ز جام فاطمیاتم همی مست

چهارم فاطمه بنت الحسین است

بفرموده حسین ان شاه مطلق

دهد صدها مرافرزند دیگر

پسرها را علی خوانم در ایام

به دخترها نهم هم فاطمه نام

شمردم چار نور فاطمی را

زنان با وقار هاشمی را

یکی مانده که او آرام جان است

امید و ملجا ایرانیان است

پناه امت مرحومه باشد

که پنجم فاطمه ، معصومه باشد

از او ایران ما تا حشر بیمه است

که بین فاطمیات او کریمه است

تعال الله کریمه منصبش را

به شهر قم ضریح اطیبش را

همی گویند مرئی با مباهات

موقر مرجعی از نسل سادات

همیشه در دلش این بود نجوا

چرا قبری ندارد مادر ما

چرا انکه جلال عرشیان است

مزارش در مدینه بی نشان است

چرا آن مادر پهلو شکسته

در رحمت به روی خلق بسته

چرا از بهر مادر مرقدی نیست

چرا صحن و رواق و گنبدی نیست

غرض آن سید دانا و بینا

به رویا دید یک شب مادرش را

سلامی کرد گویا از ارادت

که ای مادر فدای عز و جاهت

چرا اهل حجاز اینگونه پستند

چرا بیت تو را با قفل بستند

چرا تو قبر و ایوانی نداری

چرا شمع و شبستانی نداری

به او فرمود آن بانوی دو عالم

که ای فرزند زار و خسته حالم

مگو ، مادر چرا فبرت نهان است

که زهرا در قلوب شیعیان است

نیازی نیست ما را صحن و ایوان

به دست اهلبیت است عرش رحمان

مگو زهرا چرا مرقد ندارد

چرا گلدسته و مرقد ندارد

مرا عهدی است با حی یگانه

که در دنیا بمانم بی نشانه

اگر خواهی ببینی شوکتم را

مزار و زائران تربتم را

ببین در قم چه آثاری نهادم

که من خودهدیه بر معصومه دادم

بداند امت مرحومه ما

که نورالله بود معصومه ما

اگر من بی نشانم او با نشان است

جلالش تا قیامت جاودان است

رود هرکس به قبر آن حزینه

مرا کرده زیارت در مدینه

قم و مشهد به ایران سنگر ماست

برادر خواهری مهمان آنجاست

ستوده حق ، حقایق بانیان را

امانتداری ایرانیان را

سپرده حضرت موسی بن جعفر

به دست ملت ایران دو گوهر

رضا در مشهد و معصومه در قم

کنار خواهرش معصوم دهم

قم ومشهد پر از زوار باشد

بلی ایران دیار ، یار باشد

حجازیون که حیران در مسیرند

ز ما مهمان نوازی یاد گیرند

که ما ایرانیان در عز ونازیم

قسم بر فاطمه مهمان نوازیم

کس ار بر قولمان تردید دارد

بگو پا بر قم و مشهد گذارد

بلی قم جایگاه اهلبیت است

خراسان پایگاه اهلبیت است

خدا را معرفت اندیشه ماست

تولا و تبرا پیشه ماست

خدا لعنت کند وهابیان را

منافق مسلکان بی امان را

خدا لعنت کند بر اولین کس

که زدشعله به باب مقدس

لگد بر پهلوی مادر زد آن قوم

به قلب فاطمه خنجر زد این قوم

مگو خیر النسا پشت در آمد

بگو زهرا به داد حیدر آمد

صدا زد یار دین اطهرم من

جماعت پیشمرگ حیدرم من

رود گر سر ، علی می گویم امروز

به پشت در علی می گویم امروز

دلی دارد که پر درد است حیدر

الا نامردمان مرد است حیدر

بس است این فتنه و بیداد و تحقیر

علی شیر است علی شیر است علی شیر

قسم بر اقتدارش بر وقارش

قسم بر شعله های ذوالفقارش

قسم بر سطوت و اجلال و فرش

قسم بر حمله های مستمرش

قسم بر غرش و برق نگاهش

قسم بر کعبه ، یعنی زادگاهش

حق و باطل همیشه در ستیزند

ولیکن یا علی گویان عزیزند

موحد ناقض پیمان نگردد

علی تسلیم نامردان نگردد

قسم بر زخمهای از نود بیش

که در جنگ احد زند قوم بد کیش

قسم بر قهرمان آزموده

که با دستی در خیبر گشوده

قسم بر ضربتش در یوم خندق

که زان شد عمر ، در میدان معلق

علی کنز ادب در سینه دارد

که با حق الفت دیرینه دارد

جبون آنکه به دستش ریسمان بست

مگر دست خدا را می توان بست

حدیث عشق با صوت جلی گو

((کلامی)) یاعلی گو یا علی گو

استاد کلامی زنجانی(تکیه گاه)

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:09 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

شکر بر منّت خدا داریم

باز هم شوق ربّنا داریم

ما ز یمن حضور سبز شما

دلی از عشق با صفا داریم

امشب از لطف یک نگاه شما

حال زیبای یک گدا داریم

ما گدا و تویی کریمه ی عشق

چشم امید بر شما داریم

با حساب دو شهر قم – مشهد

ما در ایران دو کربلا داریم

گرچه از خاک کربلا دوریم

لا اقل مشهدالرضا داریم

ما درون حرم کنار ضریح

از تو امید اعتنا داریم

قبر مخفی فاطمه اینجاست

باز حس مدینه را داریم

تا نگاه تو را به خود بخریم

روی لب ذکر یا رضا داریم

ای دل آرام حضرت سلطان

خواهر با کرامت سلطان

 

دست خالی ما و رحمت تو

چشم داریم بر عنایت تو

سالها بوده ایم مهمانِ

چشمه ی فیض با کرامت تو

قدر تو بی حساب چون شب قدر

بی حساب است قدر و قیمت تو

بر دلت ماند حسرت دیدار

ای فدای نگاه حسرت تو

آسمان با همه بزرگی اش

خیره مانده است بر جلالت تو

غصّه ها از دل رضا می رفت

تا که می دید قد و قامت تو

در تو می دید روح زهرا را

بس که چون فاطمه است هیبت تو

به زنان درس بندگی داده است

چادر تو ، شکوه و عفّت تو

پیش مردم بدم نکن بی بی

دست خالی ردم نکن بی بی

 

بی شمار و عدد گدا داری

به غم عشق مبتلا داری

اینکه ما را کشانده ای یعنی

نظر دیگری به ما داری

درد دوری چه درد جانکاهیست

حسرت دیدن رضا داری

پیر کرده تو را غم دوری

از زمانه گلایه ها داری

عمّه ی دوم امام زمان(عج)

صبری از جنس کربلا داری

بی بی از عمّه ات بخوان امشب

ای امان از غم دل زینب

 

پیش چشمت برادر تو نرفت

سایه اش بود و از سر تو نرفت

از کنارت به کهنه پیراهن

آه امّید آخر تو نرفت

دست کم محرمی کنارت بود

بر سرت بود و معجر تو نرفت

بدنی زیر سمّ مرکب ها

روی نی رأس دلبر تو نرفت

جرعه آبی کنارتان بود و

طفل شش ماهه از بر تو نرفت

آخرین لحظه ها رضا آمد

به سرت بود و از سر تو نرفت

تازیانه به پیکرت نزدند

طعنه بر داغ مادرت نزدند

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

چشم دلم به سمت حرم باز می شود

چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام، صبح من آغاز می شود

پر می کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه، لحظه ی پرواز می شود

قفل دلم شکسته کنار درِ حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه

این جا دل شکسته سبب ساز می شود

کو چشم روشنی که ببیند در این حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز می شود

اعجاز توست این که دلم یا کریم توست

قلب تپنده ی حرم قم، حریم توست

این جا بهشت دختر موسی بن جعفر است

از نفحه ی شهود و تجلّی معطر است

بر پا شده است مکتب قرآن و اهل بیت

دارالعلومِ مریم آل پیمبر است

این جا کلید علم و فقاهت ارادت است

خاک در حریم تو علامه پرور است

چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست

این جا چقدر چشمه ی جوشان کوثر است

تنها پناهگاه دلم صحن آینه ست

وقتی دلم از آه زمانه مکدر است

هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل

دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است

صحن تو غرق بوی گل یاس می شود

این جا حضور فاطمه احساس می شود  

با آن که هست هر دو جهان مال فاطمه

این جا دمیده کوکب اقبال فاطمه

بی اختیار پای ضریحت رسیده است

هر زائری که آمده دنبال فاطمه

دارد تمام مرقد تو بوی آسمان

این جاست سایه سار پر و بال فاطمه

فرمود آشیانه ی‌ امن الهی است

صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه

خورشید آل فاطمه از راه می رسد

هر سال ما اگر که شود سال فاطمه

ای عمه ی امام زمان! کاش در حرم

یک صبح جمعه لایق دیدار می شدم

خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا!

محبوبه ی حبیب خدا إشفعی لنا!

آرامش و قرار دل ثامن الحجج

ای زینب امام رضا إشفعی لنا!

عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت

ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا!

در هر سحر به سوی ضریح اجابتت

می آورم دو دست دعا إشفعی لنا!

روی سیاه و بار گناهان ما کجا؟!

لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا!

مهر و ولایتت شده حبل المتین ما

در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا!

یوم الحساب تو همه امید شیعه ای

تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه ای

با حبّ تو کسی که دلش را محک زده

طعنه به پارسایی حور و ملک زده

سرشار از زلالی نور یقین شود

در مرقد منور تو قلب شک‌زده

از چشمه های فیض تو سیراب می شود

هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده

تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست

بر گنبد تو دست توسل فلک زده

شب های جمعه طوف حرم می‌ کنم ولی

گویا کسی به زخم دل من نمک زده

دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا

قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده

امشب گره گشاست دم یا رضا رضا

در دست توست تذکره ی کربلای ما

 


یوسف رحیمی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

و به همراه همان ابر که باران آورد

مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باد یک نامهء بی واژه به کنعان آورد

بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد

دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید

دشت هم از نفس چادر او گل می چید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید

من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است

شاعرانه غزلی راهی "بیت النور" است

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید

عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید

عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید

ماند تا آینهء مادر دنیا باشد

حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد

صبح شب می شد و شب نیز سحر هفده روز

چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده ، ولی چشم به در هفده روز

چشم در راه برادر شد اگر هفده روز

روز و شب  پلک ترش روضه مرتب می خواند

شک ندارم که فقط روضهء زینب می خواند.

سید حمیدرضا برقعی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

دل من باز گرفته به حرم می آید

درد دلهاست که از چشم ترم می آید

باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک

لطف تو باز فقط در نظرم می آید

در همه زندگی از بی تو شدن می ترسم

که اگر دست نگیری به سرم می آید

کاش آن لحظه ی پر غصه به دادم برسی

آه آن لحظه که وقت سفرم می آید...

زائری بود که هر روز حرم می آمد

چقدر پیش تو بوی پدرم می آید

می روم از حرمت حس من این است انگار

که کسی تا دم در پشت سرم می آید

شعر می خواند و می گرید و می گریاند

طبع من باز هم از سمت حرم می آید

 


 سیدمحمدرضا شرافت

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

سفره دار قدیمی دنیا

ای كریم شفیعه ی فردا

گنبدت را نگاه می كرم

خوش به حال پرِ كبوترها

پیش تو بی اراده می گویم

السلام علیك یا زهرا

طعم سوهان شهر تو برده است

تلخی كام روزه دار مرا

كار خورشید می كند آری

ذره ای را كه می بری بالا

با همین شور و حال و تاب و تبم

راهی جاده ی سه شنبه شبم

سجده ها و قیام های منی

‌هدف احترام های منی

السلام علیك یا بانو

تو علیك السلام های منی

زینب دومی و بعد رضا

عمه جان امام های منی

لحظه های خوش حرم رفتن

استواری گام های منی

در دلم با تو درد و دل كردم

یكی از هم كلام های منی

انعكاس جمالی زهرا

حضرت زینب امام رضا

 


مسعود اصلانی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ای سورۀ نامت تفسیر اعطینا

ای سورۀ نامت تفسیر اعطینا

زهرا ترین زینب، زینب ترین زهرا

خیر کثیر تو، آئینه کوثر

نامت سرآغاز تکثیر خوبی ها

روشن تر از نوری، در نور مستوری

پیدا ترین پنهان، پنهان ترین پیدا پیدا

ماه مقیم قم، خورشید «بیت النور»

در سایه سار توست سرتاسر دنیا

وقتی که معصومان، معصومه ات خواندند

در وصف تو لال است، شعر و شعور ما

فهم زمین عاجز، از درک اوصافت

والا مقامی تو، در عالم بالا

از آه لبریزم، از اشک سرشارم

این قطره را دریاب، دریاب ای دریا

 


جواد شرافت

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:10 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مرغ دلم راهی قم می شود

مرغ دلم راهی قم می شود

در حرم امن تو گم می شود

***

عمه سادات سلام علیک

روح عبادات سلام علیک

***

كوثر نوری به كویر قمی

آب حیات دل این مردمی

***

عمه سادات بگو كیستی؟

فاطمه یا زینب ثانیستی؟

***

از سفر كرب و بلا آمدی؟

یا كه به دنبال رضا آمدی؟

***

من چه كنم شعله داغ تو را

درد و غم شاهچراغ تو را

***

کاش شبی مست حضورم كنی

با خبر از وقت ظهورم كنی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

تا کی به تو از دور سلامی برسانم

از تو خبری نیست برادر نگرانم

در می زند اینبار کسی...از  هیجانم...

شاید که تو برگشته ای ، ای پاره جانم

یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده

حالا به من از سوی رضا  نامه رسیده...

ای کاش که از تو خبری داشته باشم

در آتش عشق تو پری داشته باشم

باید به خراسان سفری داشته باشم

در راه به قم هم نظری داشته باشم

با خاطر آسوده بمان چشم به راهم

یک قافله محرم به خدا هست سپاهم!

این جادّه ها چشم به راه قدم ماست

این که نرسد قافله تا طوس، غم ماست

انگار که این خاک عراق عجم ماست

حالا که به قول پدرم، قم حرم ماست...

شاید که فراموش کنم دلبر خود را

باید که بسازم حرم مادر خود را

باید نرسیدن به رضا را بپذیرم

حالا به شهادت برسم یا که بمیرم

وقتی که پریشانم و بیمار و اسیرم

خوب است که در حجره ی خود روضه بگیرم

با یاد غم فاطمه هق هق بنویسم

بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسم...

با گریه ی من هیچ کسی کار ندارد

قم کار به مهمان عزادار ندارد

در کوچه دری هست که مسمار ندارد

معصومه ی تو دست به دیوار ندارد

اینجا به عیادت همگی آمده باشند

آنجا به شکایت همه زخمی زده باشند

بین نظر آن همه با این همه فرق است

بین همه در پشت در و همهمه فرق است

بین اثر هلهله با زمزمه فرق است

مابین غم فاطمه با فاطمه فرق است

نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست

اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

میوه شاخسار توحید

ای دختر عقل و خواهر دین

وی گوهر دُرج عزّ و تمکین

عصمت شده پای بند مویت

عصمت شده پای بند مویت

ای میوه ی شاخسار توحید

همشیره ی ماه و دخت خورشید

شاعر: آیت الله وحیدی

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

ظهور نور خدا

نور خدا در رسول اکرم پیدا

کرد تجلی زوی به حیدر صفدر

وز وی تابان شده به حضرت زهرا

اینک ظاهر ز دختر موسی جعفر

شاعر: امام خمینی(ره)

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

ای کوثرِ کوثر محمّد

ای دخترِ دختر محمّد

معصومه ی دودمان عصمت

روح ادب و روان عصمت

سر تا قدمت همه معانی

مانند کتاب آسمانی

پاکی زتو اعتبار دارد

عصمت به تو افتخار دارد

قم مکّه تو مسجدالحرامش

خورشید، ستاره ای به بامش

مهر تو به حشر دست آویز

فیضیه، ز فیض توست لبریز

ای مصحف دامن ائمّه

ای پاره ای از تن ائمّه

یک نخله ز هفت قلّه ی طور

یک فاطمه از دو فاطمه نور

صحن تو پناه خلق عالم

ایوان طلات قلب مریم

مهر تو به سینه داغ خورشید

شمع حرمت چراغ خورشید

روی تو گُل بهارِ زهراست

قبر تو همان مزار زهراست

مهر تو چو جان درون سینه است

زوّار تو زائر مدینه ست

جود و کرم ائمّه داری

جا در حرم ائمّه داری

ای زینب دوّم ولایت

ثاراللّهیان همه فدایت

ای آل رسول را کریمه

معصومه، محدثه، علیمه

ایران حرم مطهّر توست

مرهون تو و برادر توست

چون باب تو بود طفل نوزاد

صادق ز ولادتت خبر داد

پیش از شب دل فروز میلاد

از آمدنت به قم خبر داد

بر زائرت ای فرشته حاجب

در حشر بود بهشت واجب

ذکر تو چراغ محفل ماست

قبر تو مدینه ی دل ماست

یک کعبه بود به دیده ی ما

قبر تو و زینبین و زهرا

قم شد حرم محمّد و آل

کردی تو در آن نزول اجلال

بر دوش خود آن فقیه کامل

می برد تو را زمام محمل

در نزد تو ای بزرگ بانو

پیران خرد زدند زانو

بستند همه لب از تکلّم

کردند به محضرت تعلّم

افسوس که بعد هیفده شب

جانت زالم رسید بر لب

تو فاطمه، شهر قم مدینه

داغت شرری درون سینه

در سوگ تو چشم مردم قم

بر دامن خاک ریخت انجم

هر گام هزار بار مردند

تابوت تو را به دوش بردند

هر چند که شد مکان به خاکت

شب دفن نگشت جسم پاکت

شد بسته دو چشم اشکبارت

سیلی نزدند بر عذارت

پوشیده ز خاک شد روی تو

دیگر نشکست پهلوی تو

بگذار کنم به چشم خون بار

این بیت از آن قصیده تکرار

آن قبر که در مدینه شد گم

پیدا شده در مدینه ی قم

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

ای سایه ی بالا سرِ خواهر برادر

ای جانِ از جانِ خودم بهتر برادر

خواهر همان احساس مادر بر برادر

دارم برایت می شوم مادر برادر

ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز

یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز

یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز

بر خواهرانش سایه دارد هر برادر

چیزی به غیر از چشم تر دارم ندارم

از گوشه ی زندان خبر دارم ندارم

اصلاً نمی دانم پدر دارم ندارم

دیدم كمالاتِ پدر را در برادر

از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟

با التماس من دعایی می فرستی؟

دارالشِفای من دوایی می فرستی؟

افتاده ام در گوشه ی بستر برادر!

اینجا مسیرِ كوچه ها خوب است خوب است

وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است

حالا كه احوالِ رضا  خوب است خوب است

از بس فنا گردیده ام من در برادر

در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند

وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند

این معجری را كه سرم دارم نبردند

اینجا چه شأنی دارد این معجر برادر

ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند

جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند

هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند

افتاده روی تلِ خاكستر برادر

نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت

نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت

نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت

پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر

با نیزه ای تا شاه را از حال بردند

یك یك تماماً رو سوی اموال بردند

هر آنچه را كه بود در گودال بردند

تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر برادر

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

سلام بر تو که اسطوره ی حجاب شدی

جواب های سؤالات بی جواب شدی

سلام بر تو که در آسمان علم و ادب

شعاع نور شدی مثل یک شهاب شدی

به خاک کشور ایران دو نور تابان شد

رضا چو شمس شموس و تو آفتاب شدی

برای یاری دین و امام عصر خودت

شبیه عمه ی خود پای در رکاب شدی

ز بس که دست کریمت گره گشایی کرد

برای نام کریمه تو انتخاب شدی

برای شأن تو این واژه تا ابد کافی ست

رضا حسین شد و زینبش حساب شدی

خدا کند بنویسی مرا به نوکری ات

تو دختری ولی عالم فدای مادری ات

نگاه مرحمتی کن به این گدا بی بی

بده به حق رضا حاجت مرا بی بی

میان صحن تو جارو به دست میگیرد

برای خادمی ات صاحب عصا بی بی

قسم به جان خودم جبرئیل می میرد

اگر که پر نزند دور این سرا بی بی

پی زیارت زهرا به قم سفر نکنم

بگو کجا بروم من بگو کجا بی بی

مراجع و علما حلقه دور تو بستند

برای اینکه تویی باب علم ها بی بی

غمی نمانده برای اهالی ایران

دمشق ما توئی و کربلا رضا بی بی

غمی که سوخت دلت را شرار زهر نبود

تو از دیار خود افتاده ای جدا بی بی

تو آمدی که انیس دل رضا بشوی

تو آمدی که در ایران بزرگ ما بشوی

مرا خدات نوشته برای نوکری ات

برای بال زدن در هوای زائری ات

از آن زمان که به موسی بن جعفرت دادند

رضا همیشه بنازد به مهر خواهری ات

تو آمدی که سپاه برادرت باشی

رواست اینکه بنازد به این دلاوری ات

زبس مقام تو بالاست آفریننده ت

نیافت هیچ کسی را برای همسری ات

گل همیشه بهار امام هفتم ما

دلم شکسته برای خزان پرپری ات

اگرچه درد فراق آتش است و میسوزد

ولی نسوخت تمام دل کبوتری ات

مرا ببخش ولیکن در این مسیر خطیر

نرفت دست پلیدی به سمت روسری ات

ولی امان ز دل کوثر امام حسین

ز پنجه ها و سر دختر امام حسین

 

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها