0

اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار و دلنوشته هایی برای حضرت معصومه (س)

سائل لطف نوشتند بني آدم را

سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را

صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند

يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را

حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط

گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را

در ضريحت شرف آدميت ريخته اند

پس محال است كه آدم نكند آدم را

همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند

نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را

مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند

كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم

هرچه داريم از اين دختر موسي داريم

قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را

تا به معراج ِ بلندت برساني همه را

ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست

چادرت را بتكان تا بتكاني همه را

به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود

چه براني همه را و چه بخواني همه را

تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد

پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را

يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو

وقت آن است بيايي بستاني همه را

بشكند گر سر عشاق فداي سر تو

همه ي ما به فداي نخي از معجر تو

ما گداييم همه وقت نظر داشتنت

خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت

آمدي مردم ايران به نوايي برسند

ورنه جز اين كه بهانه ست سفر داشتنت

علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت

حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت

يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله

بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت

فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي

اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت

در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است

سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است

گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت

چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت

جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود

جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت

دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد

تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت

خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد

هر امامي كه مقامات شما را ميگفت

عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده

بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت

بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است

احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است

مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي

بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي

مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد

از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي

محملت بر روي چشم همگان جا دارد

به خدا مورد آزار مغيلان نشوي

آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند

زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي

زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند

وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي

محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود

حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

خاتون شهر آينه هايي بزرگوار

خاتون شهر آينه هايي بزرگوار 
زهراي شهر يثرب مايي بزرگوار

چشم ملک نديده دمي سايه ي تو را
ناموس بارگاه خدايي بزرگوار

اين قوم را به راه حقيقت کشانده اي 
موساي بي عباوعصايي بزرگوار

بر شانه هاي باد،جحاز تو حمل شد
فرمانرواي ملک صبايي بزرگوار

گم کرده ايم کعبه ي حاجات و آمديم
نزد شما که قبله نمايي بزرگوار

من گريه مي کنم که نگاهي کني مرا
آري هميشه عقده گشايي بزرگوار

باران رحمت ازلي سهم مان شده
بي شک دليل فيض شمايي بزرگوار

بانوي مهربان کدامين قبيله اي ؟
امشب بگو که اهل کجايي بزرگوار

خُلقت شبيه پير کريم عشيره است
الحق ز نسل شير خدايي بزرگوار

فهميدم از شلوغي صحن و سراي تان
هر لحظه مامن فقرايي بزرگوار

فرقي نمي کند چقدر نذر مي کنند!؟
باب المراد شاه و گدايي بزرگوار

اينجا مريض ها همگي خضر مي شوند
سرچشمه ي حيات و بقايي بزرگوار

از لحن گريه کردن زوار واضح است
در قم،بقيع اهل بکايي بزرگوار

يادت نمي رود چه قراري گذاشتيم؟
محشر دم بهشت بيايي بزرگوار

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ماه روز اول ذی القعده کامل می شود

بارها سر در میارد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما

هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود

پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"

چشم ایران چون که مشهدگشت-قم=دل می شود

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست

حضرت معصومه زینب را معادل می شود

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است

هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود

هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد

هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب

شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود

درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند

"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت

پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد

صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست

گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود

تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست

پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن

دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

 
 
چهارشنبه 20 مرداد 1395  6:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها