روزنامه هنرمند: پریا سریالی است که در این بیرونقی چند وقت اخیر تلویزیون توانسته مخاطبان خوبی را جذب خود کند. سریالی که چند چالش روز جامعه را هم زمان به تصویر میکشد؛ از دلایل آن میگوید و از نحوه درست و غلط برخورد جامعه با این مسائل صحبت میکند. بیماری خاموشی که حتی ناقلان هم از حضورش بیخبراند. سریالهایی از این دست میتواند کمک شایانی در به راه افتادن جریان آگاهسازی جامعه و شکستن تابوهایی کند که سالهاست در برابرشان سکوت میشود. شبکه سوم سیما به همراهی جشنواره فیلم سلامت موفق به ساخت سریالی شدهاند که از زبان دردمند اقشار دیده نشده جامعه میگوید.
در این سریال هنرنمایی محمود پاکنیت را داریم که همیشه شاهد درخشش او در فیلمها و سریالهایی که بازی کرده است بودیم در سریال پریا هم نقش پدر دلسوز و نگران را عدهدار است. او به تازگی بازی در سریال شهرزاد را تجربه کرده است که میتوان آن را جزو سریالهای ماندگار دهه اخیر به حساب آورد.
پاکنیت از قدیم تا به امروز نقشهایی داشته که همیشه محوریت داستان بر دوش او بوده و ثابت کرده بالا رفتن سن بر بازیاش تاثیری نخواهد گذاشت و همچنان نقشهای اصلی را بر عهده دارد و با موفقیت به سرانجام میرساند. او خود را پدری میداند که نگران فرزندان خویش و تمام این سرزمین است، به این خاطر بازی در این نقش را پذیرفته که شاید راهگشای کوچکی باشد برای خانوادههایی که با این مشکلات درست و پنجه نرم میکنند.
سریال پریا تا به این جا به دلیل موضوع جدید و همذات پنداریهایی که مخاطبان با این سریال داشتند از بازخوردهای خوبی برخواردار شده شما چه واکنشهایی از اطرافیان دیدهاید؟
مسئله اعتیاد مسئله تازهای نیست مشکلی است که جوانان و بزرگترها هر روز با آن درگیر هستند. اما مسئلهای است که متاسفانه پنهان مانده و پنهان نگه داشتهاند. در این سریال اولین بار است که در مورد ایدز به این صورت بحث و گفتگو میشود. همانطور که گفتید بسیاری از مردم با این سریال همذاتپنداری میکنند. چون شاید یکی از مسائلی که در این سریال مطرح میشود به نوعی در خانوادههای ایشان وجود داشته باشد. مثل مسئلهی سادهای که یک پدر و یا یک مادر همسرشان را از دست دادند و تصمیم دارند به نوعی از این تنهایی بیرون بیاین اما جامعهی ما هنوز به آن سطح از فرهنگ نرسیده که این مسئله را بپذیرد و این اتفاق از خود خانوادهها شروع میشود که این کار نباید بشود… مردم چه میگویند… و این دست صحبتها، هنوز به آن فرهنگ نرسیدهایم که بدانیم یک پدر یا مادرِ تنها بیشتر از یک جوان نیاز به همراه دارند. جوان در موقعیتی در اجتماع و خانواده است که سرگرمیهای زیادی برای خود ایجاد میکند، اما والدین بعد از رفتن فرزندان کاملا تنها هستند و موقعیت اجتماعی سابق را هم ندارند.
این موضوع به پرداخت زیادی نیاز دارد که فقط به همین سریال نمیشود بسنده کرد. نیاز به داستانهای زیادی است تا این موضوع بین مردم جا بیافتد. مسئله دیگر، جوانان هستند که با بیاحتیاطی به میهمانی میروند با دوستانی که برایشان ضرر دارد معاشرت میکنند و زمانی که با برخورد خانواده روبرو میشوند فکر میکنند که آنها به فکرشان نیستند. اما نمیداند که در واقع این سختگیریها به نفع آنهاست در فرهنگ ما به همین صورت است که باید این نظارت و مراقبت بر فرزندان وجود داشته باشد در کشورهای خارجی والدین فرزندان را رها میکنند تا به زندگی مستقل خود بپردازند برای همین اصلا نباید با فرهنگ ما مقایسه شوند. ولی جوانان این موضوع را نمیپذیرند و در برابر آن مقاومت میکنند و والدین را در برابر خود میبینند که این مسئله کاملا اشتباه است.
این سبک داستانها بسیار کم است ،تنها یک سریال که شاید برمیگردد به بیست سال قبل «آخرین ستاره شب»که روشنگری خوبی برای جامعه در مورد بیماری ایدز داشت اما بعد از آن دوباره همه چیز مسکوت ماند.
درست است، این سکوت نه تنها از طرف جامعه بلکه از طرف خود فرد بیمار هم هست آن هم از ترس جامعه. از ترس طرد شدن از طرف دوستان، خانواده، نزدیکان و جامعه. این اتفاقی است که ناخواسته برای فرد پیش میآید و هیچ کس خودش نمیخواد به همیچین گرفتاری دچار شود. همچنین پنهان کاری از طرف فرد بعد از طرف خانواده و بعد طرد کردن اجتماع؛ که این معضل را تبدیل به یک بحران کرده است.
در سریالهایی از این دست داریم جوانانی که همیشه به شکلی جسورانه و گستاخانه رفتار میکنند و والدین همیشه مظلوم هستند و حق با آنهاست هر چند که در خیلی از موارد هم چنین است، اما هیچ گاه پرداخت نشده که قبل این، خانواده با جوان چه کرده که به این روز رسیدند، آیا سهل انگاریهای خانواده بوده و یا از اول جوانان مقصر هستند؟
بحث بر سر مقصر نیست بحث بر سر این است که جوانان با مسائل احساسی برخورد میکنند. والدین از بیرون میبینند که آنها با خودشان چه میکنند. همیشه هم این عقلانی برخود کردن از طرف والدین نیست در فیلم نشان دادیم بین جوانی که عاقلانه برخورد کرد و وارد میهمانی که احساس خطر میکرد نشد و دیگری جوانی که احساسی برخود کرد و رفت. جوانان حتی نصایح همسنهای خود را هم گوش نمیدهند. و یا برخورد احساسی نسبت به ازدواج که با مخالفت پدر مواجه میشود پسر کم سنی که تازه از خدمت آمده با زنی که دو فرزند دارد و از اوبزرگتر است و حتی کارنامه خوبی هم در زندگی قبلی نداشته پافشاری برای این وصلت میکند. این بد بودن پدر را نشان نمیدهد بلکه نگرانیها و آیندنگری او را نسبت به فرزندش نشان میدهد. به گفته پدر آن زن برای تو نیست برای فرزندانش است و آن فرزندان هم برای تو نیستند.
گویا علاوه بر داستان اجتماعی و خوب سریال پریا، همراهی تیم بازیگری خوب هم در جذب مخاطب تاثیرگذار بوده است.
زمانی که متن خوبی نوشته میشود بازیگرانی هم باید انتخاب شوند که از عهده نقش بربیایند. گریم، دوربین صدابرداری، کارگردانی خوب همه اینها باعث میشود که چیزهای خوبی به سریال اضافه شود. به عنوان مثال تصویر برداری آقای عطاری که سومین همکاری من با ایشان است و همیشه شاهد کارهای قوی از او بودم. ایشان با تجربهای که دارند زمانی که وارد کار میشوند به تیم ایده میدهند باعث جلوتر رفتن سریال میشوند. بازیگر خوب هم همین کمک را به سریال میکند. باید پربار وارد صحنه شود و فقط دیالوگ حفظ نکند که این موضوع به فیلم آسیب میرساند.
در مورد کار با آقای سهیلی زاده هم بفرمایید که اولین همکاریتان را با ایشان داشتید.
من ایشان را از سال ۷۳ میشناسم در آن زمان فیلم سینمایی کار میکردند چندین بار برای کار تماس گرفتند که تا آن زمان متاسفانه میسر نشد با ایشان همکاری کنم چون سرکارهای دیگر بودم. تا سر این سریال که تماس گرفتند و من پذیرفتم. فیلمنامه را که خواندم، بسیار خوشم آمد چون موضوعی نبود که تنها برای سرگرمی مخاطب باشد بلکه مسئله و دغدغه خیلی از مردم است. من هم مثل بقیه پدرها نگران فرزندانم هستم برای همین تمام تلاشم را کردم که این سریال دیده شود شاید راهگشایی برای برخی از خانوادهها باشد.
برخی دوستان در نقدهایشان بیانصافی کردند و پدر کیوان را با پدر شهرزاد مقایسه کردند و اذعان داشتند تفاوتی بینشان دیده نمیشود. اما حقیقتی که ما در تصویر میبینیم شباهتی بین این دو نقش شاهد نیستیم!
در سریال شهرزاد پدری داریم که فرزند خود را فدا میکند و بخاطر دینی که خودش به دیگری دارد از دخترش میگذرد و او را از عشقش جدا میکند هر چند که در ادامه پشیمان میشود و همین موضوع باعث مرگش میشود اما سختگیریهای خودش را هم دارد. در اصل پدر؛ پدر است و رسالت خود را دارد مانند یک معلم که نقش او مشخص است اما با ریزکاریها و شخصیت متفاوت. پدر کیوان هم سختگیریهای خود را دارد اما با یک کاراکتر کاملا متفاوت. به هرصورت من پذیرای هر نقدی که سازنده و باعث پیشرفت کاریم بشود از همه عزیزان هستم.
تلویزیون ثابت کرده اگر بخواهد توانایی ساخت سریالهای پرمخاطب را دارد، اما چرا با این رویکرد کار نمیکند و به تلویزیونی ضعیف تبدیل شده که مخاطبان را فراری میدهد.
تلویزیون کارهای زیادی انجام میدهد اما کارهایی هستند که متنشان کشش جذب مخاطب ندارد. اولین دلیل این است که کار خوب هزینه خوب هم میخواهد! نویسندهای که وقت برای فیلمنامه میگذارد، کارگردان قوی که برای بازی گرفتن از بازیگر تلاش میکند انتظار دستمزد خوب دارد. تلویزیون ما در مضیقه است نمیتواند هزینه کار و لوکیشن مناسب را برای کارهای قوی پرداخت کند. بحث دیگر مسئله زمان است مناسبتهایی مانند دهه فجر، ماه رمضان، عید نوروز، اتفاقاتی است که سریالهای مناسبتی برای آنها ساخته میشود و ما متاسفانه ملت دقیقه نود هستیم!
فیلمسازان میگذارند برای آخرین زمانهایی که به پخش نزدیک است شروع به ساخت سریال میکنند سی شب سریال ماه رمضان را برای دوماه انجام میدهند که بسیار سخت است و به همان اندازه کیفیت کار پایین میآید که صد البته از بودجه پایینی هم برخوردار است. نویسنده وقتی زمان کافی ندارد مجبور میشود هر آنچه از خوب و بد که به ذهنش رسید بنویسد کارگردان و بازیگر زمان تمرین برای بازی با کیفیت را ندارند و یا متن را به یاد نمیآورد بداههگویی میکنند. تهیه کنند فرصت آماده سازی و پیش تولید ندارد. تست گریم و تست لباس همه و همه موکول میشود به خود ماه رمضان و دیگر مناسبها هم به این شکل انجام میشود که کارها کارهای ضعیف و بیمخاطب میشود از لحاظ کیفی هیچ چیزی ندارند اما از نظر کمی زمان تلویزون را پر میکنند. مخاطب هم وقتی این مسائل و بیکیفیتیها را میبیند فراری میشوند و وقتشان را برای جایی که نباید میگذارند.
با توجه به اینکه شما در تلویزیون و شبکه خانگی فعالیت داشتهاید و کیفیت هردو را دیدهاید اولویت کاریتان با کدام است؟
برای منه بازیگر فرقی ندارد دقیقا کجا بازی کند. مهم کیفیت کار است اینکه گریم و لباسها با هم فرق داشته باشند مشکل ما حل نمیشود. بلکه مشکل ما یک متن خوب است.
کارگردانی خوب است. تهیه کنندگی که درست پول خرج کن و حاضر باشد برای کیفیت هزینه کند! نه اینکه بخواهند در کمترین زمان کاری را ببندد. در کار ما باید همه با دلشان کار کنند نه برای پول نه برای شهرت. هر چه لازم است انجام شود کم فروشی نشود تا مخاطب را درگیر خود کند. حتی بازتر بودن فضا در سینما و شبکه خانگی هم دلیل بر کیفیت نیست چون همین الان هستند فیلم هایی در این عرصه که ارزش وقت گذاشتن را ندارند. برخی افتخار میداند در زمان کم و با هزینه کم کاری تولید میکنند این افتخار ندارد! باید پرسید آیا کسی هم این کار را دید؟ بازخوردی داشتید؟ این مسائل است که باعث افتخار میشود نه فیلم سازی در مدت زمان فشرده.
به غیر از پریا که درحال حاضر مشغول بازی آن هستید کار دیگری در دست نداردید؟
مشغول خواندن چند متن هستم تا در آینده چه پیش آید.