0

پرسمان دخترانه

 
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

پرسمان دخترانه

شبهه

عده اى قبول دارند كه اسلام بزرگ ترين خدمت ها را براى زن انجام داد؛ اما مى گويند اسلام، متعلق به مردمِ گذشته و چهارده قرن پيش است، پس نمى تواند پاسخ گوى نياز زن امروز باشد؛ و اگر پيامبر امروز مبعوث مى شد اين احكام نابرابر را تغيير مى داد و آموزه هاى فمينيستى منطبق با نوانديشى دينى و اسلام پويا است.

جواب

استاد شهيد آيةاللَّه مطهرى در پاسخ به اين پرسش مى فرمايند: دليل عمده كسانى كه مى گويند در حقوق خانوادگى بايد از سيستم هاى غربى پيروى كنيم اين است كه وضع زمان تغيير كرده و مقتضيات دنياى معاصر متفاوت از مقتضيات جوامع و روزگارهاى پيشين است. ولى واقعيت اين است كه دين اسلام يك دين جاودانى است و با هر عصر و زمان و تجدد و پيشرفتى قابل انطباق است.

استاد شهيد آيةاللَّه مطهرى در پاسخ به اين پرسش مى فرمايند: «دليل عمده كسانى كه مى گويند در حقوق خانوادگى بايد از سيستم هاى غربى پيروى كنيم اين است كه وضع زمان تغيير كرده و مقتضيات دنياى معاصر متفاوت از مقتضيات جوامع و روزگارهاى پيشين است. ولى واقعيت اين است كه دين اسلام يك دين جاودانى است و با هر عصر و زمان و تجدد و پيشرفتى قابل انطباق است. اما عده اى در چگونگى اين انطباق ره به خطا برده اند و سرّ اين انطباق را جدايى دين از سياست دانسته اند و در نتيجه گفته اند كه آموزه هاى دينى منحصر است به اصول عقايد و عبادات. و عده اى ديگر، قابليت انطباق اسلام با زمان را، به معناى نسخ و تغيير قوانين مطابق پيشرفت دانش بشرى دانسته اند و گفته اند قوانين اجتماعى اسلام متناسب با عادات و رسوم و فرهنگ عرب جاهليت بود و به مقتضاى اين روزگار، بايد قوانين ديگرى به جاى آنها وضع شود.
تغيير سكولاريستى(1) نخست نغمه بيگانگان است كه در داخل كشورهاى اسلامى تبليغ مى شود و مغاير با هدف بعثت انبيا، يعنى برقرارى قسط و عدالت اجتماعى است. تفسير دوم نيز در حقيقت، نسخ و نابودى قوانين اجتماعى اسلام است و نه انعطاف و انطباق.
سرّ انعطاف پذيرى قوانين دينى اسلام عوامل گوناگونى است:
1. توجه به روح و هدف زندگى و واگذارى شكل و قالب و صورت ها و ابزار زندگى به علم و فن؛
2. در نظر گرفتن قانون ثابت فردى و اجتماعى براى نيازهاى ثابت و قانون متغير براى احتياجات متغير. البته اسلام اوضاغ متغير را با اصول ثابتى مربوط كرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغيرى قانون فرعى خاصى را به وجود مى آورد؛
3. عقلانيت دينى؛ ابتناى احكام اسلامى بر مصالح برتر و ترجيح دادن مصلحت اهم بر مهم به تشخيص كارشناسان واقعى اسلام؛
4. قوانين حاكم كه نقش كنترل و تعديل قوانين ديگر را ايفا مى كنند مانند قاعده «حرج» يا «لاضرر»؛
5. احكام حكومتى بر مبناى اختياراتى كه اسلام به حكومت صالحه اسلامى تفويض كرده است؛
6. خاصيت «اجتهادپذيرى» اسلام كه قوه محركه و پويايى اسلام است.
اين عوامل باعث پويايى و ماندگارى احكام اسلامى و سازگارى آن با پيشرفت و تمدن و تجدد بشرى است.(2)
اسلام درباره حقوق خانوادگى زن و مرد فلسفه خاصى دارد كه همين امر باعث تفاوت هايى بين نوع حقوق و تكاليف و نوع مجازات زن و مردمى شود. اين وضعيت مغاير با جاهليت چهارده قرن پيش و جاهليت مدرن در جهان معاصر و بر مبناى عدالت و تناسب بين حقوق و تكاليف و مجازات با ساختار وجودى هر يك از آنهاست.(3)
زن و مرد از لحاظ حقوق اوليه و طبيعى كه در اجتماع خارج از محيط خانواده نسبت به هم پيدا مى كند، در وضعيت مساوى و مشابه قرار دارند و سپس تدريجاً در حقوق اكتسابى، تفاوت مى يابند. اما درباره حقوق خانوادگى يعنى اجتماعى كه از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان و برادران و خواهران تشكيل مى شود، دو فرض وجود دارد:
الف. فرضيه «تشابه حقوق خانوادگى زن و مرد»: طبق اين فرضيه كه به غلط «تساوى حقوق» نام گرفته است، روابط خانوادگى ميان زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان مانند ساير روابط اجتماعى در مؤسسات ملى يا نهادهاى اجتماعى دولتى است كه تنها مزاياى اكتسابى مثل سطح سواد وضعيت آنها را معين مى كند نه زن يا شوهر بودن، زيرا زن و مرد با استعدادها و نيازهاى مشابه و با سندهاى حقوقى مشابهى كه از طبيعت در دست دارند، در زندگى خانوادگى شركت مى كنند. بنابراين، بايد حقوق خانوادگى بر اساس همانندى و يكسانى تنظيم شود.
ب. فرضيه «عدم تشابه حقوق خانوادگى»: طبق اين فرضيه، روابط خانوادگى متفاوت از روابط مدنى و اجتماعى است و حقوق طبيعى اوليه در تنظيم اين روابط نيز متفاوت است. شوهر بودن از آن جهت كه شوهر بودن است، حقوق و تكاليف خاصى را ايجاب مى كند، همان طور كه زن بودن يا پدر و مادر بودن و فرزند بودن، هر يك مقتضى وظايف و حقوق خاصى است كه با ديگرى متفاوت است. پس در زندگى خانوادگى، زن و مرد با استعدادها و احتياج هاى مشابهى شركت نمى كنند و قانون آفرينش آنها را در وضع نامشابهى قرار داده و براى هر يك از آنها مدار و وضع معينى در نظر گرفته است.
در نگرش اسلامى، فرضيه دوم پذيرفته شده است. فرضيه يا اصل عدم تشابه حقوق خانوادگى مبتنى بر هدفمندى آفرينش، نظام احسن در تكوين و تشريع، طبيعى بودن كانون خانواده و واقع نگرى نظام حقوقى اسلام است.
منشأ پيدايش حقوق طبيعى و فطرى، هدفدارى طبيعت و جهان هستى است. دستگاه آفرينش با هدفدارى خاص، موجودات را به سوى كمالاتى كه استعدادش را در وجود آنها نهفته است سوق مى دهد. پس «استعداد طبيعى» مبناى يك «حق طبيعى» است، و با توجه به هدف، استعدادها و استحقاق هاى متفاوتى به موجودات داده شده است. پس راه تشخيص حقوق طبيعى و كيفيت آنها، مراجعه به آفرينش است. اين همان ارتباط تكوين و تشريع، اعتبار و واقعيت است.
درباره زندگى اجتماعى انسان نظر واحدى وجود ندارد؛ عده اى آن را طبيعى مى دانند و مى گويند انسان مدنى بالطبع است و بعضى آن را كاملاً يك امر قراردادى فرض مى كنند. اما در باب زندگى خانوادگى چنين اختلاف نظرى وجود ندارد و همه معتقدند كه زندگى خانوادگى بشر صددرصد طبيعى است، پس حساب زندگى خانوادگى از زندگى اجتماعى جداست. بنابراين نظام خانواده و در نتيجه حقوق زن و مرد با نظام اجتماعى و حقوق افراد در جامعه متفاوت است. در اجتماع، حقوق بر اساس ميزان كار و فعاليت افراد است كه اكتسابى است، ولى ريشه حقوق خانوادگى را مانند ساير حقوق طبيعى، بايد در طبيعت جست، و براى اين كار بايد به استعدادها و احتياجات زن و مرد نگريسته شود تا تكليف روشن شود.
در آفرينش تدابيرى به كار برده شده كه طبيعت و سرشت انسان و بعضى حيوانات را به سوى تشكيل كانون خانوادگى و داشتن فرزند سوق دهد. قرائن تاريخى، دوره اى را نشان نمى دهند كه انسان فاقد زندگى خانوادگى باشد، يعنى زن و مرد جداى از يكديگر زيست كنند و يا رابطه جنسى ميان افراد صورت اشتراكى و عمومى داشته باشد. زندگى بشر قديم خواه به صورت «مادرشاهى» و خواه به صورت «پدرشاهى» شكل خانوادگى داشته است. در مسئله مالكيت اين حقيقت مورد قبول همگان واقع شده كه ابتدا صورت اشتراكى بوده و مالكيت اجتماعى بعد از آن پديد آمده است، ولى در مسئله جنسيت هرگز چنين مطلبى نيست. برخى موارد خلاف، جنبه استثنايى داشته و انحراف از وضع طبيعى و عمومى به شمار مى رود. بنابراين، در تعيين حقوق و تكاليف خانوادگى بايد به تفاوت هاى زن و مرد از لحاظ طبيعت و ساختار وجودى توجه كرد. و اين امرى نيست كه امروز و فردا داشته باشد، بلكه پايه قانونگذارى است. و همچنان كه در پاسخ به پرسش هاى قبلى بدان اشاره شد، زن و مرد نه تنها از لحاظ جسمانى بلكه از جهت روانى و نيز از نظر احساسات نسبت به يكديگر در متن آفرينش خود تفاوت هايى دارند و همين تفاوت هاى طبيعى كه هدفدار است و اساس نظام احسن منظور شده است، زن و مرد را در وضع نامشابهى قرار داده است و ريشه تفاوت هايى كه مقررات اسلامى بين زن و مرد قائل شده، هماهنگى با قانون آفرينش و ساختار وجودى آنان است.(4)
اسلام امروز نيز دين و آيين پيشرو است، نهايت آن كه بايد منطق آن را درست فهميد براى مثال، يكى از سنن بسيار كهن در روابط خانوادگى بشرى اين است كه پس از ازدواج، در تمام مدت زندگى مشترك، مرد عهده دار مخارج زن و فرزندان خويش بوده است. اسلام با اصلاحاتى مسئله نفقه را پذيرفت و همين مسئله همانند مَهر موجب انتقاداتى به نظام حقوقى زن در اسلام شده است. منتقدان مى گويند اگر زن مانند مرد از نظر اقتصادى، مستقل باشد، نيازى به نفقه ندارد. نفقه باعث مى شود كه زن جيره خوار و بنده مرد باشد و لذا گفته اند نفقه يادگار عهد مملوكيت زن است و بايد به زن استقلال اقتصادى داد و او را از بندگى مرد خارج كرد تا خود عهده دار مسئوليت مالى زندگى خويش شود و در تكفل مخارج فرزندان نيز با مرد به طور متساوى شركت كند. پرداخت نفقه به معناى نفى استقلال اقتصادى زنان و مقدمه احتياج آنان به قيموميت و اجازه و سرپرستى مردان است.
قبلاً يادآور شديم كه در دنياى غرب تا چندى پيش زن مطلقاً از تصرّف در اموال خود محجور و ممنوع بود. در قرن نوزدهم تا حدى محجوريت زن شوهردار، و در قرن حاضر محجوريت همه زن ها برداشته شد كه البته علت آن هم، احساسات انسانى مردان اروپايى نبود، بلكه به قول ويل دورانت: «زن اروپايى براى آزادى و حق مالكيت خود بايد از ماشين تشكر كند نه از آدم. اين آزمندى و حرص صاحبان كارخانه ها بود كه براى كسب سود بيشتر و پرداخت مزد كمتر، قانون استقلال اقتصادى زن را به پارلمان انگلستان بردند.»
اما مى بينيم كه اسلام سيزده قرن پيش از اروپا، قانون استقلال اقتصادى هر يك از زن و مرد را تصويب كرد. به گفته دكتر شايگان: «استقلالى كه زن در دارايى خود دارد و فقه شيعه از ابتدا آن را به رسميت شناخته است، در حقوق يونان و رم و ژاپن و تا چندى پيش هم در حقوق غالب كشورها وجود نداشته، يعنى زن مثل صغير و مجنون و سفيه محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بود.)(5) حق مالكيت و استقلال اقتصادى زنان از امتيازات دين اسلام و به نص صريح قرآن است كه گفت: «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»(6). با اين فرق كه اولاً، انگيزه اسلام در دادن استقلال اقتصادى به زن جنبه هاى الهى و انسانى و عدالت دوستى بوده، نه امورى از قبيل مطامع كارخانه داران و سرمايه داران؛
ثانياً، اگر چه به زن استقلال اقتصادى داد، اما خانمان براندازى نكرد و زنان را بر شوهر، و دختران را بر پدران به تمرد و عصيان وادار نكرد؛
ثالثاً، غرب كه غل و زنجير كار در خانه را از دست زن باز كرد، وى را گرفتار بندگى در كارخانه و مغازه كرد، اما اسلام كه زن را از بندگى مرد در خانه رهانيد، با الزام مرد به تأمين بودجه خانواده، هر نوع اجبار و الزامى را از دوش زن براى تأمين مخارج خود و خانواده برداشت.
حال ما از آن منتقدان مى پرسيم كه اولاً، شما چگونه و از كجاى قانون اسلام استنباط كرديد كه مرد مالك زن است و علت پرداخت نفقه، مملوك بودن زن مى باشد؟ اين چگونه مالكى است كه حق ندارد به مملوكش بگويد: «اين كاسه آب را به من بده» و از طرفى حقى در درآمد وى ندارد و مملوك حتى اگر كارى هم براى مالك بكند، حق مطالبه مزد دارد، اگر چه شير دادن به بچه خودش باشد؟!
ثانياً، مگر هر نفقه خورى مملوك ديگرى است؟ در اسلام سه نوع نفقه وجود دارد: نوع اول نفقه اى كه مالك بايد صرف مملوك خود كند، مثل مخارجى كه مالك حيوانات براى آنها صرف مى كند؛ نوع ديگر، نفقه فرزند است به والدين يا بالعكس كه ملاكش نه مملوكيت، بلكه حقوق متقابل ميان والدين و فرزندان است و شرط آن، ناتوانى شخصى واجب النفقه مى باشد؛ نوع سوم، نفقه زن است بر گردن مرد كه نه حق مالكيت زن است، و نه به دليل عاجز بودن وى. در صورت تخلف از وظيفه، اين نفقه به صورت يك دِيْن قابل مطالبه است؛ يعنى اگر مرد شانه خالى كند، زن حق دارد به صورت يك امر حقوقى اقامه دعوا كند و حق خود را از مرد بگيرد. مى بينيم كه اسلام به شكل بى سابقه اى جانب زن را در مسائل اقتصادى رعايت كرده است. حال ببينيم ملاك اين نوع از نفقه چيست و چرا اسلام هر اجبارى را در امور اقتصادى از عهده زن ساقط كرده است.
حقيقت اين است كه اسلام نخواسته به نفع زن و ضد مرد يا عكس آن قانونى وضع كند. اسلام جانبدار هيچ يك به ضرر ديگرى نيست، بلكه اسلام سعادت مرد و زن و فرزندانى را كه بايد در دامن آنها پرورش يابند و بالاخره سعادت جامعه بشريت را در نظر گرفته است. اسلام اين قاعده خلقت را كه مرد مظهر نياز و زن مظهر بى نيازى است، در نظر گرفته، مى گويد: در وصال و زندگى مشترك، مرد بايد خود را به عنوان بهره گير از وجود زن بشناسد، لذا بايد هزينه اين كار را هم تحمل كند.
علت ديگر لزوم نفقه زن بر مرد اين است كه مسئوليت و زحمات طاقت فرساى توليد نسل از لحاظ طبعيت بر عهده زن گذاشته شده و آنچه از نظر طبيعى بر عهده مرد است، فقط يك عمل لذت بخش آنى مى باشد. اين زن است كه بايد بيمارى ماهانه، سنگينى دوران باردارى، سختى زايمان، شير دادن كودك و... را تحمل كند. همه اينها توانايى زن را در كسب و كار كاهش مى دهد. اگر بنا شود كه زن و مرد از لحاظ تأمين بودجه در وضع مشابهى قرار گيرند، زن وضع رقّت بارى پيدا خواهد كرد، لذا مى بينيم كه در حيوانات هم جنس نر در مدت گرفتارى تولد نسل، در خوراك و آذوقه به جنس ماده كمك مى كند.
مسئله مهم ديگر اين است كه زن و مرد، از لحاظ نيروى كار و فعاليت هاى اقتصادى و توليدى، مشابه آفريده نشده اند و توانايى زن براى تحصيل ثروت كمتر و احتياج او به ثروت افزون تر از مرد است. ميل زن به تجمل، ميل به تفنن و تنوع را به همراه مى آورد كه آن هم مخارج سنگينى دارد كه خود زن قادر به تحصيل آن نيست؛ و از سويى بقاى جمال و نشاط و غرور زن، مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ خاطر زيادترى است و بديهى است زنى كه آسايش خاطر ندارد، فرصتى نخواهد يافت كه به خودش برسد و مايه سرور و بهجت مرد واقع شود. سرّ اينكه مردان حاضرند با جان كندن پول درآورند و دو دستى تقديم زن كنند همين است. در تقسيم كار زندگى آن كه بهتر وارد نبرد زندگى مى شود، مرد؛ و آن كه بهتر آرامش دهنده روح ديگرى است زن است. زن اگر بخواهد با تجمل زندگى كند و به همسر قانونى خود متكى نباشد، به مردان ديگر متكى خواهد شد. به همين علت مردان هوسران و شكارچى عليه نفقه تبليغ مى كنند. البته فكر الغاى نفقه از طرف مردانى كه از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده اند نيز تقويت مى شود.
در اروپاى امروز عده اى طرفدارى از آزادى زن را به آنجا رسانده اند كه از بازگشت به دوره مادرشاهى و طرد كامل پدر از خانواده دم مى زنند! در عين حال همين ها دولت را دعوت مى كنند كه جانشين پدر شود و به مادران ناتوان از تشكيل عائله، پول و مساعده دهد تا از باردارى جلوگيرى نكنند و نسل اجتماع منقرض نشود! يعنى زن كه قبلاً نفقه خور و به قول معترضان، مملوكِ مرد بوده است، از اين به بعد نفقه خور و مملوك دولت باشد. بايد به آنها گفت كه الغاى نفقه از سوى پدر خانواده نه تنها باعث تضعيف احساسات مادر مى شود، بلكه آن را از صورت عاطفى به صورت شغل و كسب و كار درخواهد آورد. در اين شرايط همه چيز حاصل مى شود به جز سعادت و برخوردارى از لذات معنوى مخصوص كانون خانوادگى.
به هر حال خواستيم بگوييم كه حتى طرفداران استقلال كامل زن هم، وظيفه طبيعى زن را در توليد نسل مستلزم حقى مى دانند كه به عقيده آنها دولت بايد آن را پرداخت كند، حتى مى بينيم كه در قوانين كارگرى جهان و اعلاميه حقوق بشر هم حداقل درآمدى كه براى يك مرد قائل مى شوند، شامل زندگى خود، زن و فرزندش مى شود؛ يعنى حق نفقه زن و فرزند را به رسميت مى شناسند، پس نه اسلام و نه اعلاميه حقوق بشر، هيچ يك به زن توهين نكرده اند، بلكه اين را مراعات كرده اند كه زن از نظر مالى نيازمند به مرد آفريده شده و مرد نقطه اتكاى زن شمرده مى شود.(7)

پي نوشت ها 
1) ))Ibid ((.Adjective to describe things that have no connection with religion :Secular .02
.))Dictionary .BBC((.for example in the educational or political system ,is the belief that religion should have no influence on or connection with the running of country :Or .)) Oxford Dictionary((.etc ,education ,The belief that religion should not be involved in the organization of society .))Dictionary .B.B.C(( .the detachment of a state or other politics body from religious foundations :Secularism
2) مرتضى مطهرى؛ مجموعه آثار. ج 19، ص 97 تا 123.
3) همان، ص 127-128.
4) همان، ص 157 تا 169.
5) سيد على شايگان؛ شرح قانون مدنى، ص 362.
6) براى مردان بهره اى است از آنچه كسب مى كنند و براى زنان بهره اى است از آنچه كسب مى كنند. (نساء، آيه 32)
7) همان، صفحات 193 تا 196، 201، 209؛ 213 تا 229.


كتابنامه 
1. قرآن كريم.
2. حميرا مشير زاده، از جنبش تا نظريه اجتماعى، تهران: شيرازه.
3. ساميه منيسى، المرأة فى الإسلام.
4. الكسِس كارل، انسان موجود ناشناخته.
5. جان استوارت ميل، انقياد زنان، ترجمه: علاءالدين طباطبائى، تهران: هرمس، 1379.
6. مراد همتى، با نگاه يك بعدى، زنان را به دين بدبين نكنيم، مجله زنان، ش 66.
7. محمد تقى مصباح يزدى، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5، قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
8. گوستاو لوبون، تاريخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سيد هاشم حسينى، تهران: كتابفروشى اسلاميه، 1347.
9. ويل دورانت، تاريخ تمدن مشرق زمين گاهواره تمدن، ترجمه: احمد آرام و...، تهران: علمى و فرهنگى، چاپ پنجم، 1376.
10. معصومه موسوى، تاريخچه مختصر تكوين نظريه هاى فمينيستى، كتاب توسعه، ش 9.
11. آنتونى گيدنز، جامعه شناسى، ترجمه: منوچهر صبرى، تهران: نشر نى، چاپ ششم، 1379.
12. ملكم هميلتون؛ جامعه شناسى دين، ترجمه، محسن ثلاثى، تهران: مؤسسه فرهنگى انتشاراتى تبيان، 1377.
13. محمدعبدالقادر ابوفارس، حقوق المرأة المدينه السياسيه فى الاسلام، عمان: دارالفرقان: 1420 ق، چاپ اول.
14. محمودعبدالحميدمحمد، حقوق المرأة بين الإسلام و الديانات الأخرى، القاهره: مكتبة مدبولى، 1990.
15. محمدتقى مصباح يزدى، حقوق و سياست در قرآن، قم: انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
16. آندره ميشل، خانواده در گذشته و حال اروپا.
17. عبدالكريم سروش، دانش و ارزش، تهران: انتشارات ياران، چاپ دوم، 1358.
18. مقصود فراستخواه، دين و جامعه، تهران: سهامى انتشار، 1377.
19. اتوكلاين برگ، روان شناسى اجتماعى، ترجمه: على محمد كاروان، تهران: نشر انديشه.
20. مريم معين الاسلام و ناهيد طيبى، روانشناسى زن در نهج البلاغه، قم: انتشارات عطر سعادت.
21. محمد مجتهد شبسترى، زنان، كتاب و سنت؛ مجله زنان، ش 57.
22. ورنر تونسن، زن در جستجوى رهايى، ترجمه: شهلا لاهيجى.
23. مصطفى ملكيان، زن، مرد، كدام تصوير؟ مجله زنان، ش 64.
24. جليل روشندل و رافيك قلى پور؛ سيماى زنان در جهان، به نقل از: رونالد اينگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه پيشرفته صنعتى، ترجمه مريم وتر، تهران: انتشارات كوير، 1373.
25. سيد على شايگان؛ شرح قانون مدنى، بى نا، بى تا.
26. مرتضى مطهرى، عدل الهى، تهران: انتشارات صدرا.
27. جين فريدمن، فمينيسم، ترجمه: فيروزه مهاجر، تهران: انتشارات آشيان، 1381.
28. سوزان آليس واتكينز، فمينيسم، تهران: شيرازه، چاپ دوم، 1381.
29. عبدالرسول هاجرى، فمينيسم جهانى و چالش هاى فرارو، قم: بوستان كتاب، چاپ اول، بى تا.
30. ويك ويلفورد، فمينيسم در: يان مكنزى و ديگران مقدمه اى بر ايدئولوژى هاى سياسى، ترجمه: م. قائد تهران: نشر مركز، 1375.
31. عبدالكريم سروش، قبض و بسط حقوق زنان، مجله زنان، ش 59.
32. ويل دورانت؛ لذات فلسفه، ترجمه: عباس زرياب؛ تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هشتم، 1373.
33. مجله زنان، شماره 31.
34. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، (نظام حقوق زن در اسلام، مسئله حجاب، اخلاق جنسى)، تهران: انتشارات صدرا.
35. محمد منصورنژاد، مسئله زن، اسلام و فمينيسم، تهران: برگ زيتون، 1381.
36. باقر ساروخانى، مقدمه اى بر جامعه شناسى خانواده، تهران: سروش، 1375.
37. جورج ريتزر، نظريه جامعه شناسى در دوران معاصر، ترجمه: محسن ثلاثى، تهران: انتشارات علمى، 1374.
Arguing about Law; , an Introdution to legol Philosophy U.S.A: Wadsworth, 6991.
. Andrew. Altman,; 
Reflections on the Universal Declaration of Human Rights; Netherland; 8991.
. Catharine Macinnom; 
communication; 5th Edition; Belmont, California: wads worth publishing Company.
. Stephen W. Little john; Theories of Human 
Scepticism In: L.Nicholson, ed: Feminism/Postmodernism. )london & New York;
Routledge, 0791(, 2831.. Bordo, Feminism, Postmodernism & Gender 
Gender, Community, and Postmodernism in Contemporary Ethics. )London and New York,
Poutledge, 2991(.. Benhabib, Situating the Self: 
D Raphael; Problems of Political Philosophy; London: Pall Mall Press. 0791.
. D. 

 

جمعه 15 مرداد 1395  2:29 PM
تشکرات از این پست
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

پرسمان دخترانه

شبهه

چرا زن نمى تواند رئيس جمهور و يا رهبر شود؟ چرا بايد در اين گونه امور ميان زن و مرد تفاوت باشد؟

جواب

پاسخ اجمالی
به طور کلی باید گفت ريشه تفاوت زن و مرد در مسئوليت هاى اجتماعى و سياسى در تفاوت قدرت جسمى و توانايى مديريتى است كه به طور معمول در مردان پيش از زنان است. و به همین جهت نه در ایران بلکه در تمامی دنیا حضور زنان در اینگونه امور بسیار کمتر از مردان است.

پاسخ تفصیلی
درباره تفاوت زن و مرد مى توان به دو محور اساسى اشاره كرد:
1. تفاوت هاى جسمانى كه با تجربه حسى قابل درك هستند و در فيزيولوژى و آناتومى مورد مطالعه قرار مى گيرند.
2. تفاوت هاى روحى كه آگاهى به آن از طريق تجربه حسى مقرون به تجزيه و تحليل هاى عقلانى، امكان پذير است و در علم روان شناسى از آن بحث مى شود. مانند برخوردارى زن از عواطف، انفعالات و احساسات بيشتر و... .
تفاوت هاى موجود حكايت مى كند كه هدف مادى و دنيوى از آفرينش زن و مرد يكى نيست، بلكه دو هدف از آفرينش اين دو صنف از انسان لحاظ شده است و اين تفاوت در آفرينش فيزيكى و روانى براى ايجاد زمينه همكارى و هماهنگى براى اداره زندگى به نحو احسن و نهايتاً براى ايجاد نظام احسن است.
همان گونه كه بين زن و مرد به لحاظ طبيعى و اجتماعى تفاوت هايى است، به لحاظ برخى از تكاليف و احكام دينى نيز تفاوت هايى وجود دارد. چنان كه تفاوت هاى طبيعى و اجتماعى منافاتى با ارزش زن و مرد ندارند، بلكه همانند تفاوت هاى موجود در پنج انگشت دست است، تفاوت در پاره اى از مسئوليت ها، مانند رهبرى و رياست جمهورى نيز منافاتى با ارزش اجتماعى و معنوى زن و مرد ندارد. زيرا ملاك ارزش معنوى و كمال انسان ها تقوى و تقرّب به خداوند است و ملاك ارزش اجتماعى و مناصب سياسى از قبيل رهبرى و رياست جمهورى و...، توانايى ها، ظرفيت ها و صلاحيت هايى است كه براى اجتماع و استقرار نظم در جامعه نافع و سودمند است. آن چه در اين ميان هيچ نقشى در كم يا زياد كردن ارزش ندارد، جنسيت است.
اگر اختلاف مردان و زنان در حقوق و تكاليف، كاملاً رعايت شود، هم مصالح زنان و هم مصالح مردان و هم مصالح جامعه تأمين خواهد شد. زيرا خداوند به هر كس به اندازه استحقاقش، قابليت ها و ظرفيت هايى عطا كرده است و در حقيقت اگر هر شخصى از محور عدالت خداوند تجاوز نكند، وظايف و تكاليف فردى و اجتماعى خويش را انجام دهد و نسبت به حقوقى كه خداوند حكيم براى آنان در نظر گرفته است قانع و راضى باشد، عدالت اجتماعى، نظم و هماهنگى، شادابى، نشاط و بالندگى در جامعه حاكم خواهد شد.[1]
قابل توجه است از ميان بيش از 190 كشور موجود در جامعه جهانى، شمار زنانى كه رهبرى يا رياست جمهورى و مقامات مشابه آن را به عهده داشته اند، على رغم ادعاى تساوى و تشابه حقوق زن و مرد و گرايشات فمينيستى يا تظاهر به آن، بسيار اندك است. و اين خود دليل اين امر است كه واقعاً شرايط و استعدادها متفاوت است.
پروفسور جرج كستلين فيلسوف معاصر و استاد علوم سياسى دانشگاه «ميل» مى نويسد: «سياست از فنون بزرگ و فرهنگى است كه راهى بس پيچيده و پرپيچ و خم دارد و از هيچ قانون ثابت و يكنواختى تبعيت نمى كنند. از اين رو، محتاج اعصاب قوى و انديشه نيرومند است، بارها پشت افرادى از نوابغ و قهرمانانى كه گمان داشتم مغز آنان با بزرگى كره زمين برابرى مى كند، به خاك ماليده شده، نه سياست كار ساده اى است نه سياست مدارى كار هر كس»[2]
در سال 1872 بعد از يك سلسله فعاليت ها و فشارها «مادام مارتيسن» به مقام رياست جمهورى آمريكا نائل آمد، اما با پريشانى كه در اوضاع ملت به وجود آورد، بركنار شد. [3]
بنا بر آنچه گفته شد ريشه تفاوت زن و مرد در مسئوليت هاى اجتماعى و سياسى در تفاوت قدرت جسمى و توانايى مديريتى است كه به طور معمول در مردان پيش از زنان است.
نكته مهم و پايانى نيز اهميت كانون خانواده است كه از نگاه آموزه هاى وحيانى، خانه و خانواده تحت الشعاع كارهاى اجرايى قرار نگيرد. بلكه زن به عنوان كانون محبت و تربيت، خانه و خانواده اولويت او باشد.
 
 
پی نوشت ها:
[1]براى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف.حقوق زن در قرآن، مصباح يزدى، صص 1821؛
ب.اصول بنيادين در نگرش اسلامى نسبت به حقوق زن، سيد ابراهيم حسينى؛
ج.كاوشى در مفهوم رجال مذهبى و سياسى، سيد احمد مير (مرتضايى)، مجله معرفت، شماره 82، مهر1383
[2]به نقل از: سيماى زن در آيينه فقه شيعه، زهرا گواهى، بى جا، سازمان تبليغات اسلامى، چاپ اول، 1349، ص 225
[3]همان

جمعه 15 مرداد 1395  2:31 PM
تشکرات از این پست
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

پرسمان دخترانه

سوال

چراهمه دردي مال مادختراست بابامن نميخوام مادرشم چراتاآخرعمربايددردپريودي داشته باشم چرابايدزايمان كنم؟

جواب

دخترها هر بار كه براي پريود به زحمت مي افتند از خود سئوال مي كنند، چرا اين وضعيت دشوار برايشان اتفاق مي افتد؟ غافل از اينكه اين فرايند نشانه اي از سلامت جسماني و عاملي براي بهترين زيبايي هاي خلقت است.
با يك عمل جراحي ساده مي توان رحم را برداشت كه ديگر مجبور نباشيد درد پريود و درد زايمان را تحمل كنيد!!!
ولي اين كار به مراتب سخيف تر از كار آن پسر نازپرورده اي است كه بخاطر سربازي نرفتن دست خود را قطع مي كرد!! يا به خاطر اينكه از زير بار تامين نفقه و مهريه... همسر و فرزندانش شانه خالي كند پاي خود را قطع كند تا مجبور به كار كردن نباشد!! اين كار مثل رفتار بچه گانه دختر بچه نق نقويي است كه به خاطر اينكه مجبور به مسواك زدن نباشد ، دندان هاي خود را از ريشه در بياورد!!
خداوندي كه از مادر به شما مهربان تر و از رگ گردن نزديك تر است مي گويد، عزيزم، تو بهترين و زيباترين مخلوق من هستي كه تو را در بهترين شكل خلق كردم (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم؛ زن و مرد را در بهترين وجه خلقت آفريديم)، بيشترين خير و سعادت را در وجود تو قرار دادم (اكثر الخير في النساء؛ بيشترين خيرها در زنان است)، و تو را مانند گل خوشبويي ، سر سبد بوستان خلقتم كردم (المرئه ريحانه؛ زن گلي خوشبوست). اگر هم گاهي سختي مي بيني مطمئن باش كه اولا براي كمال تو است چون لذت و آرامش بعد از سختي معنا مي يابد (الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِه‏؛ بهشت و آرامش با سختي ها حاصل مي شود)؛ ثانيا، در مقابل آن راحتي مضاعفي برايت مقرر مي كنم (ان مع العسر يسرا، فان مع العسر يسرا). پس ياد بگير نگاهت را به بلاها عوض كني (كن بالمكاره مسرورا؛ با سختي ها مسرور شو) تا فقط زيبايي ببيني. (ما رايت الا جميلا؛ حضرت زينب سلام الله عليها مي فرمايد از همه مصيبت هاي كربلا جز زيباي نديدم).
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
باكي ندارم كه وقتي صبح مي‌كنم فقير شده باشم يا ثروتمند يا مريض يا سالم، چرا كه خداوند متعال مي‌فرمايد: من با مومن جز آنچه كه خير اوست انجام نمي‌دهم.
«پروانه تقلا مي كرد. پروانه نه، پيله، مي خواست تا پروانه شود. و از آن دوردست ها مي آمد دختركي. دخترك رسيد. پيله تكاني خورد، دخترك كنار پيله نشست. پيله تقلا مي كرد. دخترك دلش سوخت؛ ساعت ها گذشت. دخترك نشسته بود و پيله رنج آزادي بر جان مي خريد. دخترك خسته شد، پيله هم. دخترك مي خواست ببيند پرواز پروانه را و پيله نمي دانست در ذهن دخترك چه مي گذرد. دخترك قيچي كوچكي را در آورد و سوراخي در ته پيله ايجاد كرد و مي خنديد براي تماشا، براي پروانه. پيله آهسته سر خورد، از پيله در آمد، و حالا پروانه شد؛ اما ياراي پروازش نبود. جثه اش ضعيف و بالهايش چروكيده بود. دخترك چشم به بال پروانه داشت و پروانه در حسرت پرواز تقلا مي كرد. دخترك انتظار داشت پروانه بپرد ولي نمي دانست كه پروانه بايد تا آخر عمرش روي زمين بخزد.
دخترك نمي دانست چرا؟ پروانه را در دست هايش گرفت؛ اما پروانه ديگر پروانه نبود. پروانه حالا چشم در چشم دخترك دوخت و گفت: كاش مي دانستي تو حلقه اي از تدبير خدا را شكستي؛ خدا تقلا را براي پيله قرار داد تا به وسيله آن مايعي از بدنش ترشح كند تا پس از خروج از پيله به او امكان پرواز بدهد.
دختر براي جهالتش گريست. آنقدر گريست تا عارف شد. ديگر دخترك مي دانست:
كه سختي هايش براي اينست كه او پروانه شدن و پرواز كردن را بياموزد».
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ
شما را به اندكي ترس و گرسنگي و بينوايي و بيماري و نقصان در محصول مي‌آزماييم و شكيبايان را بشارت ده »(بقره155).
اگر خداوند مقرر مي كرد بدون هيچ مشكلي زندگي كنيم، فلج مي شديم، به اندازه ي كافي قوي نمي شديم و هرگز نمي توانستيم پرواز كنيم.
«من نيرو خواستم و خداوند مشكلاتي سر راهم قرار داد تا قوي شوم. من دانش خواستم و خداوند مسايلي براي حل كردن به من داد. من سعادت و ترقي خواستم و خداوند به من قدرت تفكر و زور بازو داد تا كار كنم. من شهامت خواستم و خداوند موانعي سر راهم قرار داد تا آنها را از ميان بردارم. من انگيزه خواستم و خداوند كساني را به من نشان داد كه نيازمند كمك بودند. من محبت خواستم و خداوند به من فرصت داد تا به ديگران محبت كنم». من (مادر) منشوري از عشق و عاطفه ام ، منبع و در برگيرنده بهترين مخلوق خدا، هدف خلقت الهي به واسطه من محقق مي شود و رحم من جايگاه پرورش جانشين خدا بر روي زمين است پس اگر اندكي زحمت دارد چه زيباست و چه لذت بخش است!
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اِذا حَمَلَتِ المَرأَةُ كانَت بِمَنزِلَةِ الصّائِمِ القائِمِ المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ فى سَبيلِ اللّه ، فَاِذا وَضَعَت كانَ لَها مِنَ الأَجرِ ما لا تَدرى ما هُوَ لِعِظَمِهِ، فَاِذا اَرضَعَت كانَ لَها بِكُلِّ مَصَّةٍ كَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ اِسماعيلَ ، فَاِذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَكٌ عَلى جَنبِها وَ قالَ : اِستَأنِفِى العَمَلَ، فَقَد غُفِرَ لَكِ ؛هنگامى كه زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند و هنگامى كه فارق شود ، پاداشى دارد كه نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى كه شير بدهد ، در هر بار مكيدن ، پاداش آزاد كردن يكى از فرزندان اسماعيل عليه السلام براى اوست و آن گاه كه شيردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گويد : عمل را از نو آغاز كن كه بى ترديد ، آمرزيده شدى .امالى صدوق، ص 496، ح 678
در آخر ذکر چند نکته پایانی نیز ضروری به نظر می رسد:
1. از منظر انديشه بنيادين اسلام،‌ زن و مرد در انسانيت همسان اند و براساس يك هدف مشترك آفريده شده اند. با وجود اين، زن و مرد دو صنف مختلف اند كه ويژگيهاي طبيعي آنها را از يكديگر متمايز مي سازد، همين تفاوت هاست كه زمينه ساز درك متقابل، تمايل دو سويه و هماهنگي و همكاري جدي بين اين دو جنس را فراهم مي سازد. طبيعي است كه محدوده اين تفاوت ها منحصر در ويژگيهاي جسمي و فيزيولوژيك نيست بلكه پهنه اي وسيع تر را شامل مي شود. خلاصه، اين دو موجود به حسب كاركرد خاصي كه دارد، مجهز به يك نوع ساختار طبيعي و جهاز تكويني است كه اين ساختارها و تفاوت ها(اعم از جسمي و روحي)، در راستاي همان كاركردها معنا و مفهوم مي يابد.
2. همان گونه كه بين زن و مرد به لحاظ ساختاري تفاوت هايي است، به لحاظ برخي تكاليف و احكام ديني نيز تفاوت هايي وجود دارد، چنانكه تفاوت هاي طبيعي و اجتماعي منافاتي با تساوي ارزش زن و مرد ندارد، تفاوت در پاره اي از احكام فرعي نيز منافاتي با تساوي ارزش معنوي و اجتماعي زن و مرد ندارد، زيرا معيار ارزش معنوي انسان ها تقوا و تقرب به خداوند است و ملاك ارزش اجتماعي يك شخص توانايي ها و صلاحيت هايي است كه براي اجتماع نافع و سودمند است. آنچه در اين ميان هيچ سهمي در تقليل يا تكثير ارزش ندارد، جنسيت است.
3. داشتن عادت ماهيانه يكي از ويژگيهاي جسماني زن و زمينه براي باروري است. دانشمندان علم پزشكي اين فرآيند را جهت آماده شدن زن براي بارداري ضروري مي دانند، دكتر پاك نژاد در اين در اين زمينه مي نويسد، دو نتيجه مهم عادت ماهيانه عبارتند از «آزاد شدن تخمك از تخمدان ها براي به وجود آمدن نسل جديد براي حفظ قانون بقاي نسل و ديگري آماده ساختن «اندومتر» يعني جدار داخلي رحم براي پذيرش مهان تازه واردي كه بايد آن را در خود به نحوي خاص جايگزين سازد.» همو در ادامه به فايده و فلسفه ديگري قاعدگي اشاره كرده مي گويد: «همراه خون و بافت هايي كه در جريان قاعدگي از رحم خارج مي شود،‌ تعداد زيادي «گويچه هاي سفيد» نيز آزاد مي شود، كه وجود اينها و عوامل احتمالي ديگر با وجود برهنه بودن سطح «اندومتر»، رحم را در برابر عفونت ها بسيار مقاوم مي سازد و ارزش حفاظتي زياد است.»(نك: سيدرضا پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر(بهداشت بدن) بي جا، انتشارات ياسر، چاپ اول، 1364، ه.ش، ص118 و 122)
نویسنده: محمد رضا کدخدایی

جمعه 15 مرداد 1395  2:36 PM
تشکرات از این پست
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

پرسمان دخترانه

شبهه

از حضرت زهرا(س) نقل شده است که «بهترين چيز براى زن آن است كه نه مرد نامحرم او را بنگرد و نه او مرد نامحرم را بنگرد.» به نظر می‌رسد که حضرت به نوعی با این کلام به زنان توصیه کرده اند که حضور اجتماعی حداقلی داشته و فقط به امر خانه داری و رسیدگی به امور همسر و فرزندان بپردازند. این درحالیست که مادر ایشان، حضرت خديجه خودشان تاجر بوده اند و فعاليت اقتصادي کرده و دارای ثروت بودند. جمع این تناقضات چگونه است؟ به بیان بهتر وظیفه دختر مسلمان امروز چیست: تحصیل، کار و ایفای نقش مادری و همسری و یا فقط در خانه ماندن و مادر و همسر بودن و به اصطلاح پرده نشینی را برگزیدن؟

جواب

کلامی که از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده، مورد تایید علمای اهل حدیث است اما نمی‌توان به ظاهر کلام بسنده کرد و نتیجه گرفت که حضرت توصیه به پرده نشینی زنان می‌نمایند. آنچه که در مورد زندگی حضرت زهرا(س) نقل شده، حکایت از این دارد که حضرت در یک رابطه متناسب و متعادل با جامعه خود بودند: حضور در جنگ احد به عنوان درمانگر، در زمان حفر خندق در جنگ احزاب، اداره نخلستان فدک، داشتن جلسات پاسخگویی به سوالات دینی زنان، نيز دفاع از اسلام و ولايت در بحراني ترين اوضاع جامعه اسلامی‌ چنان که در مسجد حضور يافته و با سخنراني كوبنده و روشنگر خود توطئه منافقين و بد خواهان را افشا نمودند و دفاع از حق و ولايت، مواردی هستند که می‌توان در زندگانی ایشان به آنها اشاره نمود. در همین راستا روایاتی را می‌آوریم:
- در روایت آورده‌اند كه چون آيه: «ان جهنم لموعدهم اجمعين. لها سبعه ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم»(حجر،43-44)نازل شد، پيامبر سخت گريست و اصحاب با گريستن او به گريه افتادند و نمي‌دانستند كه جبرئيل چه چيز بر او نازل كرده است و هيچ يك از اصحاب در چنين حالتي نمي‌توانست با پيامبر سخن بگويد. فقط ايشان چون فاطمه (س) را مي‌ديد شادمان مي‌شد. اين بود كه يكي از اصحاب (سلمان فارسي) به در خانه فاطمه (س) رفت و او را ديد كه مشغول آسياب كردن جو است و مي‌گويد: «وما عند الله خير و ابقي؛ آنچه نزد خدا است نيكوتر و ماندني‌تر است»(قصص،60) پس بر او سلام كرد و خبر گريستن پيامبر را به او رسانيد. فاطمه (س) برخاست و با چادر كهنه‌اي كه داشت خود را پوشاند كه دوازده جاي آن با ليف خرما وصله شده بود. چون بيرون رفت سلمان فارسي به چادر نگاه كرد و گريست و گفت: وا مصيبتا دختران قيصر و كسري، سندس و حرير برتن دارند و دختر محمد(ص) روپوشي كهنه دارد كه دوازده جاي آن وصله شده است... .( سيد بن طاووس، الدروع الواقية، ص275-276؛ مجلسي، بحار الانوار، ج8 ، ص203؛ ميرزا حسين نوري، نفس الرحمان في فضائل السلمان، ص518-519)
- ابن عبّاس می‌گوید: حضرت فاطمه علیهاالسلام به سلمان گفت: سلمان! این پیراهن مرا بگیر و نزد شمعون یهودی ببر و به او بگو: فاطمه دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌گوید: در مقابل آن، یک من خرما و یک من جو قرض بده... .( محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 43، ص 72)
-سلمان می‌گوید: حضرت فاطمه علیهاالسلام نشسته بود و پیش روی آن حضرت سنگ آسیابی بود که با آن جو آسیا می‌کرد و دسته آسیاب خون‌آلود بود و حسین علیه‌السلام (که در آن زمان کودکی شیرخوار بود) در کناری از خانه، از گرسنگی گریه می‌کرد. من به آن حضرت عرض کردم: ای دختر رسول خدا! این فضّه است، از او در کارهای خانه کمک بگیر! حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: پدرم به من سفارش کرد که کارهای خانه یک روز از من و یک روز از فضّه باشد. دیروز نوبت فضّه بود (و امروز نوبت من است.) سلمان می‌گوید: عرض کردم: من بنده آزاد شما هستم و (برای خدمت آماده‌ام) یا جو را آسیاب کنم یا از حسین علیه‌السلام نگه‌داری کنم. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: من به ساکت کردن حسین شایسته‌ترم، شما به آسیاب کردن جو بپرداز. (محمّدبن جریر طبرى شیعى، دلائل الامامة، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، مؤسسه بعثت، 1413، ص 140 / قطب‌الدین الراوندى، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة الامام‌المهدى، ج 2، ص 530)
این روایات نشان می‌دهد که حضرت زهرا سلام الله علیها خود با نامحرم با رعایت ضوابط، دیدار و گفتگو داشتند و قصد ایشان از بیان آن کلام مذکور، قطع ارتباط با نامحرم و پرده نشینی نیست. در واقع اگر در آيات و روايات اسلا می‌ مطالعه و تعمق داشته باشيم به اين اصل مسلم می‌رسيم كه اسلام احياگر شخصيت زن و حافظ كرامت انسانى اوست، اسلام به زن مانند مرد استقلال اقتصادى داده و برای وی حقوق اجتماعى قايل است. زن نیز مانند مرد مى‏تواند با رعايت قوانين و مقررات اسلامى در فعاليت‏هاى اجتماعى، اقتصادى ، سياسى و فرهنگى شركت كند و شاید در بسيارى از موارد، شركت زنان در جامعه و به عهده گرفتن مسؤوليت‏هاى عمومى مانند مردان واجب باشد مانند تصدى امور بانوان در جامعه و امر به معروف و نهى از منكر. البته شركت در فعاليت‏هاى عمومى و به عهده گرفتن مسؤوليت‏ها در صورتى امر مثبت و سازنده است كه در چارچوب مقررات الهى و دين باشد. زيرا معيار در فعاليت‏هاى فردى و عمومى حفظ ارزش‏هاى اسلامى و تقوا است و در اين فرقى بين زن و مرد وجود ندارد. استاد مطهرى در اين مورد مى‏ فرمايند: «آن چه موجب فلج كردن نيروى زن و حبس استعدادهاى اوست حجاب به صورت زندانى كردن زن و محروم ساختن او از فعاليت‏هاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى است و در اسلام چنين چيزى وجود ندارد. اسلام نه مى ‏گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه مى ‏گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن و مرد دانسته است و نه فعاليت اقتصادى خاصى را براى زن تحريم مى ‏كند. اسلام هرگز نمى ‏خواهد زن بيكار بنشيند و جورى عاطل و باطل درآيد، پوشانيدن بدن به استثناء وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگى و اجتماعى يا اقتصادى نيست. آن چه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذت‏جويى ‏هاى شهوانى است‏».
اگر از فاطمه زهرا(س) نقل شده ويژگى زن مسلمان اين است كه نه مرد نامحرم او را ببيند و نه او مرد نامحرم را ببيند هرگز به معناى انزوا و گوشه ‏نشينى زن مسلمان نيست بلكه يا منظور اين است كه در فعاليت‏هاى اجتماعى بايد آن چنان مقررات اسلامى را رعايت كند كه موجب نگاه حرام نامحرمان نشود و خود نیز در ارتباط با نامحرم، حریم‌ها و حدود را رعایت کند. يا این کلام به آن معناست كه مديريت امور بانوان را خود زنان بايد عهده ‏دار باشند تا نيازى به تماس با مرد نامحرم نباشد. از اين رهگذر است كه فاطمه زهرا(س) مى‏فرمايد: صلاح زنان در اين است كه طورى زندگى نمايند كه نه مردان بيگانه را ببينند و نه چشم بيگانگان به وی بيفتد والا خود فاطمه زهرا(س) در متن مسائل سياسى اجتماعى قرار داشت و ضمن خدمت رسانی به جامعه مسلمین همواره از حق و اسلام و اهل بيت دفاع مى‏ كرد. اگر كمى دقيق ‏تر بينديشيم اين سخن حضرت زهرا(س) بهترين الگو براى دنياى امروز است و چند كاركرد اساسى دارد:
الف) تأمين سلامت و بهداشت معنوى جامعه.
ب) رشد و استقلال و خودكفايى جامعه زنان.
زيرا اگر قرار باشد زن را مردان نامحرم نبينند، لازمه‏ اش اين است كه آنان داراى خودكفايى علمى در امور لازم خود مانند پزشكى باشند و اين بهترين عامل رشد جامعه زنان است. پس دور بودن از نامحرم به معناى گوشه‏ نشينى نيست، بلكه فعاليت و تلاش علمى و عملى و رسيدن به خودكفايى است.
اما در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها و اشتغال زن در اسلام هم، دیدگاه منفی و نهی وجود ندارد. آیات قرآنی به صورت صریح تاکید دارند که اگر زن مالی کسب کند، از آن خود وی است و دیگری، حتی پدر و شوهر وی در آن حقی ندارند. اسلام حق مالکیت و تحصیل را برای زن قایل شده است: «برای مردان بهره ای است از آنچه کسب کرده اند (به دستشان رسیده از راه خصوصیات غیر اختیاری یا امور اختیاری) و برای زنان نیز بهره ای است از آنچه کسب کرده اند و از خداوند از فضل او بخواهید ، که همانا خداوند به همه چیز داناست (طبق مصلحت عطا می‌کند).» (نساء/ 32)
در واقع در امر اشتغال زنان در جامعه اسلامی خود نیز شاهد حضور زنان در مشاغل گوناگون هستیم. اسلام برای حضور اجتماعی زنان، قانون حجاب را وضع کرده است. یعنی زن ضمن رعایت حجاب و عفاف، پوشش تن و رعایت ضوابط در رفتار، می‌تواند حضور اجتماعی داشته باشد. اما از حضور بدون ضرورت، حضور بدون رعایت ضوابط شرعی، اختلاط با نامحرم و موارد این چنینی در اسلام نهی شده است. حتی در برخی موارد می‌توان این نهی را دو طرفه دانست یعنی نسبت به مردان و هم نسبت به زنان. مردان هم از اختلاط بی مورد با زنان نهی شده اند. پس منظور از حضور اجتماعی حداقلی به معنای حضور نداشتن نیست، بلکه منظور این است که به مقدار نیاز و رفع حاجت در اشتغال، سلامت و رفع بیماری، تحصیل، کسب و کار و تجارت در جامعه حضور یافته و از اختلاط بی مورد پرهیز کنند. حضرت خدیجه از تجار بزرگ مکه بودند و از طریق کارگزاران مختلف کارهای تجاری خود را انجام می‌دادند و این کار پس از اسلام آوردن ایشان هم، مورد نهی رسول اکرم (ص) قرار نگرفت. در صدر اسلام زنان به کسب و کارهای مختلفی مشغول بودند و از فعالیت نیز نهی نشدند. در این زمینه می‌توانید در اینترنت مقاله «مشاغل زنان در عصر رسالت» نوشته آقای سید محسن سعیدزاده را جستجو کنید (این مقاله در مجله پیام زن از انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم از شماره 38 تا 40 به چاپ رسیده است.) تا با تنوع مشاغل زنان در این دوران آشنا شوید: صنایع دستی، پارچه بافی و نخ ریسی، فروشندگی مانند فروش عطر، کارهای خدماتی مثل نظافت منزل، نانوایی، کارهای اداری بازاری، چوپانی، ساربانی شتر، خیاطی، مامایی و موارد متعدد دیگر. توجه نمایید که در آن دوران مشاغل مردم به همین امور محدود بود ولی همین مشاغل محدود هم در بین زنان رایج بود و از طرف پیامبر اکرم(ص) زنان شاغل در این امور نهی نمی‌شدند. در نهایت اسلام موافق خانه نشینی زن به معنی یک موجود مصرف کننده صرف نیست، زن حق دارد که برای رشد خود و نیز خدمت به جامعه اسلامی، فعالیت کند اما باید در این مسیر اولویت بندی کند و در درجه اول به وظایف ویژه خود در خانواده که همان همسری و مادری است بپردازد و سپس در حیطه وظایف اجتماعی وارد شود. اما برای تصمیم گیری نهایی خوبست تا فرد علایق، توانمندی‌ها و سلیقه‌های شخصی خود را مشخص و معلوم کند و بنابراین موارد فعالیت‌های اجتماعی و شخصی خود را تدوین نماید. به عنوان مثال خانمی که به رشته پزشکی و کار با بیمار علاقه دارد، می‌تواند در رشته شریف پزشکی یا پرستاری فعالیت کند اما اگر وضعیت خانمی به صورتی باشد که از دیدن خون بدحال می‌شود، نمی‌شود به وی اجبار کرد که در رشته پزشکی فعالیت کند و باید فعالیتی متناسب با توانمندی‌های خود انتخاب نماید.
در همین راستا مطالعه کتاب زن در آیینه جمال و جلال حضرت آیت الله جوادی آملی توصیه می‌شود.

جمعه 15 مرداد 1395  2:39 PM
تشکرات از این پست
bayati0011
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

پرسمان دخترانه

شبهه

ديدگاه اسلام درباره اشتغال زن چيست؟ آيا حجاب اسلامى مانع جدى اشتغال و عامل ركود فعاليت‏هاى اجتماعى زنان نيست؟ اشتغال زنان در جامعه امروزى با نقش مادرى زنان و نيز با توصيه حضرت زهرا عليهاالسلام مبنى بر منع اختلاط چگونه سازگار است؟

جواب

براى بيان پاسخ صحيح براساس اسلام ناب و پرهيز از افراط و تفريط به ديدگاه استاد شهيد آيه‏اللّه‏ مطهرى در تبيين حق حضور زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى و حق اشتغال آنان اشاره مى‏كنيم. عصاره بيان ايشان در كتاب نظام حقوقى زن در اسلام چنين است:

الف. حق اشتغال
اسلام به زن حق اشتغال و حق مالكيت و تحصيل ثروت داده است و به مرد حق نداده در ثروت متعلق به زن تصرف كند. براساس آيات قرآن، زنان همانند مردان در نتايج كار و فعاليت‏هايشان ذى‏حق هستند. (1)

«زن مانند مرد داراى ذوق، فكر، فهم، هوش و استعداد كار است، اين استعدادها را خدا به او داده است و حكيمانه است كه بايد به ثمر برسد. از آنجا كه هر استعداد طبيعى، دليل يك حق طبيعى است، پس اشتغال زن حقى است كه خداى متعال به آنان ارزانى داشته است و محروم ساختن او از اين حق خلاف عدالت است. بازداشتن زن از كوشش‏هايى كه آفرينش به او امكان داده است، نه تنها ستم به زن است، بلكه خيانت به اجتماع نيز مى‏باشد، زيرا هر چيزى كه سبب شود قواى طبيعى و خدادادى انسان معطل و بى‏اثر بماند به زيان اجتماع است.
اسلام هرگز نمى‏خواهد زن، بى‏كار و بى‏عار بنشيند و وجودى بى‏ثمر بارآيد. كار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مايل باشد، كارى كه در خانه به وى واگذار شود مجانا و تبرعا انجام مى‏دهد و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور كند. حتى در شير دادن به طفل با اينكه زن اولويت دارد، اولويت او موجب سقوط حق اجرت او نيست، فقط در صورتى كه زن مبلغ بيشترى مطالبه كند مرد حق دارد طفل را به دايه‏اى كه اجرت كمترى مى‏گيرد بسپارد.
كار زنان اختصاصى به حوزه درون خانه ندارد، بلكه زن مى‏تواند هر نوع كارى كه فاسد كننده خانواده و مزاحم حقوق ناشى از ازدواج نباشد براى خود انتخاب كند و درآمدش هم منحصرا به خود او تعلق دارد.
ناگفته نماند كه موضوع بحث ما اين نيست كه آيا زن در درجه اول بايد به وظايف خانوادگى بپردازد يا نه؟ بدون ترديد ما طرفدار اين هستيم كه وظيفه اول زن، مادرى و خانه‏دارى است؛ بلكه مقصود ما اين است كه لزومى ندارد زن الزاما به درون خانه رانده شود و پرده‏نشين باشد.

پس در اينجا با سه مسئله مواجه هستيم:
1. اصل حضور زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى و اشتغال آنان.
2. حوزه حضور زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى و اشتغال آنان كه بايد متناسب با ويژگى‏هاى جسمى و روحى زنان باشد.
3. نحوه حضور زنان در فعاليت‏هاى اجتماعى و اشتغال كه بايد سالم و بدون آفت باشد. اسلام ساز و كارهايى را براى مسئله انديشيده است و از جمله آنها مى‏توان به پوشش اسلامى بانوان و كسب اجازه از همسران و توصيه به منع اختلاط اشاره كرد.

ب. حجاب اسلامى زن و حق اشتغال

يكى از ايرادهايى كه به حجاب اسلامى مى‏گيرند اين است كه حجاب مانع اشتغال زنان و باعث ركود و تعطيل فعاليت‏هاى زنان مى‏گردد. پاسخ آن است كه مبناى حجاب در اسلام اين است كه التذاذات جنسى بايد به محيط خانوادگى و به همسر مشروع اختصصا يابد و محيط اجتماع، خالص براى كار و فعاليت باشد و به همين دليل به زن اجازه نمى‏دهد كه هنگام خروج از منزل، موجبات تحريك مردان را فراهم كند و به مردم هم اجازه چشم‏چرانى نمى‏دهد. چنين حجابى نه تنها نيروى كار زن را فلج نمى‏كند بلكه موجب تقويت نيروى كار اجتماع نيز مى‏گردد.
اين ايراد بر حجاب نوع هندى يا يهودى يا ايران باستان وارد است؛ در حالى كه حجاب اسلامى هيچ‏گاه حكم به حبس زن در خانه نمى‏دهد تا جامعه را از وجود و استعدادهاى او محروم سازد، بلكه حدودى را تعيين
مى‏كند كه زن با عمل به آن حدود، از چشم چرانى و فساد اخلاق مردان در امان باشد و خود نيز با وقار در عرصه اجتماع ظاهر شود.
نكته عجيب آن است كه مخالفان حجاب به بهانه اينكه حجاب نيمى از افراد جامعه را فلج مى‏كند با ترويج بى‏حجابى و فساد و بى‏بند و بارى نيروى تمام افراد جامعه را فلج مى‏كنند. نتيجه اين مى‏شود كه در جوامع مسلمان متجدد مآب، فقط در روستاها و خانواده‏هاى بسيار متدين، زنان با لباس ساده در اجتماع ظاهر مى‏شوند و به فعاليت اقتصادى مفيد مى‏پردازند وگرنه ساير زنان براى خودآرايى و آرايش، جز استهلاك ثروت و وقت و فاسد كردن اخلاق اجتماعى و خانواده، كار ديگرى نمى‏كنند و عده‏اى جاهل، نام اين را فعاليت اجتماعى و آزادى زن مى‏گذارند.

ج. كسب اجازه زن براى خروج از منزل و حق اشتغال

يكى از ايرادهايى كه بر نظام حقوقى زن در اسلام مى‏گيرند وجود محدوديت‏هايى براى زن در اصل حضور در جامعه و يا نحوه حضور است.
اينكه زن براى خروج از منزل نياز به اجازه شوهر داشته باشد، با آزادى طبيعى و حيثيت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد. مى‏گويند چگونه ممكن است براى زن حق اشتغال و استقلال اقتصادى قايل شد، با وجود آن اين محدوديت‏ها را قابل توجيه دانست؟
پاسخ آن است كه صِرف بيرون رفتن زن از خانه يا خريد و فروش زن در فروشگاه ولو اينكه فروشنده يا خريدار مرد باشد و يا شركت كردن زن در مجالس و اجتماعات، حرام و ممنوع نيست، چنان كه در مساجد و مجالس
مذهبى و پاى‏منبرها شركت مى‏كنند چه كسى گفته كه تحصيل زن، فن و هنرآموزى زن و شكوفايى استعدادهايى كه خداوند در وجود او نهاده، حرام است؟! آنچه كه مهم است دو مسئله است:
1. رعايت پوشش اسلامى به گونه‏اى كه بيرون رفتن به صورت خودنمايى و تحريك‏آميز باشد.
2. رعايت مصلحت خانوادگى كه ايجاب مى‏كند خارج شدن از خانه توأم با جلب رضايت شوهر و مصلحت انديشى او باشد. اين بدان جهت است كه از نظر اسلام مرد رئيس خانواده است و زن عضو اين دايره است. بنابراين در حدودى كه مرد مصالح خانوادگى را در نظر مى‏گيرد حق دارد زن را از كار معينى منع كند. البته مرد هم بايد در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد نه بيشتر.
گاهى ممكن است رفت و آمد زن به خانه اقوام و فاميل حتى خانه مادرش برخلاف مصلحت خانوادگى باشد، براى مثال خواهر يا برادر او فرد مفسد و فتنه‏انگيزى است كه زن را ضد مصالح خانوادگى تحريك مى‏كند و زن پس از برگشت به منزل بهانه‏گيرى مى‏كند و با ايجاد ناراحتى در خانه، زندگى را تلخ و غيرقابل تحمل مى‏سازد. در چنين مواردى شوهر حق دارد كه ازاين معاشرت‏هاى زيانبخش كه زيانش متوجه همه اعضاى خانواده اعم از مرد، زن و فرزندانشان مى‏شود جلوگيرى كند. ولى در مسائلى كه مربوط به مصالح خانواده نيست، دخالت مرد توجيه شرعى ندارد. پيش از اين گفتيم زن مى‏تواند هر نوع شغلى براى خود انتخاب كند مشروط به اينكه مايه فساد براى خانواده و يا مزاحم حقوق همسر نباشد.

در ادامه، يادآورى چند نكته سودمند است:
1. وظيفه اول زن، مادرى و خانه‏دارى است و اشتغال زن نبايد با اين وظيفه مهم مزاحمت داشته باشد؛
2. در اين بحث، منظور ما آن نوع كار اجتماعى نيست كه مستلزم خلوت با فرد بيگانه است و اكثر فقها قائل به حرمت آن شده‏اند.

د. حق فعاليت‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سياسى

اسلام نمى‏خواهد زن به صورت موجود مهملى درآيد كه به جاى شكوفايى استعدادهايش، كارش فقط استهلاك ثروت و فاسد كردن اخلاق اجتماع و تخريب بنيان خانواده باشد. اسلام با فعاليت واقعى اجتماعى و سياسى و فرهنگى زن هرگز مخالف نيست و متون و تاريخ اسلام گواه آن است. اسلام مخالف فلج كردن نيروى زن و حبس استعدادهاى او و محروم ساختن او از فعاليت‏هاى فرهنگى و اجتماعى است. اسلام نه مى‏گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه منكر حق تحصيل علم و دانش او است و نه فعاليت اقتصادى يا اجتماعى و سياسى خاصى را براى زن تحريم مى‏كند.
در مبارزات سياسى و تبليغ فرهنگى، دختر على عليه‏السلام، هم‏دوش برادرش حسين عليه‏السلام در حماسه بزرگ و تاريخى كربلا حضور فعال و بسيار مؤثر دارد و اصلاً فلسفه اينكه اباعبداللّه‏ عليه‏السلاماهل‏بيتش را در آن سفر خطرناك همراه خود برده است، يك اقدام حساب شده و به جهت مأموريت و رسالتى بود كه بايد در آن سفر انجام دهند.

ه . شركت زن در مجامع

اسلام با همه توجهى كه به پاكى روابط جنسى ميان زن و مرد و نيز به خطر شكسته شدن حصار عفاف دارد، به عنوان يك آيين معتدل و متعادل از جنبه‏هاى ديگر غفلت نمى‏ورزد و زنان را تا حدودى كه منجر به فساد نشود، از شركت در اجتماع نهى نمى‏كند. زنان مسلمان مى‏توانند در حج، جهاد دفاعى، نمازجمعه و نماز عيد فطر و قربان، بيعت با ولى امر مسلمين، تشييع جنازه و... شركت نمايند. چنان كه مى‏دانيم جهاد بر زنان واجب نيست مگر وقتى كه شهر و حوزه مسلمانان مورد حمله واقع شود و جنبه صددرصد دفاعى به خود بگيرد. در غير اين صورت واجب نيست. با وجود اين، رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به برخى از زنان اجازه ميداد كه در جنگ‏ها براى كمك به سربازان و مجروحان شركت كنند.
حق مشاركت سياسى در غرب در پايان قرن بيستم و شروع قرن بيست و يكم مطرح شد در حالى كه اسلام بيش از چهارده قرن پيش اين حق را براى زنان به رسميت شناخت. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از زنان بيعت گرفت ولى با آنان مصافحه نكرد، دستور داد ظرف آبى آوردند، دست خود را در آن فرو برد و دستور داد زنان دست خويش در آب فرو برند و همين را بيعت شمرد. فقه اسلامى، تاريخ و همچنين روايات بيانگر نمونه‏هاى مختلف از حضور اجتماعى زنان مسلمان است.
بايد بكوشيم در فعاليت‏هاى فرهنگى، اجتماعى، بهداشتى، واحدهاى اختصاصى براى زنان به وجود آوريم و با فعاليت‏هاى مختلط و واحدهاى مختلط كه تقليد احمقانه‏اى از اروپاييان است مبارزه كنيم. تنها در اين صورت
است كه زنان شخصيت واقعى خود را بازخواهند يافت و به نام آزادى و مساوات، ابزار و بازيچه و احيانا وسيله اطفاى شهوات مردان قرار نخواهند گرفت.

توصيه اخلاقى

روايايت در كتب روايى نقل شده است كه ظهور بدوى آن منع از حضور زن در جامعه و حبس زن در خانه است، اما به دليل ادلّه قطعى ديگر از آيات و روايات و سيره معصومان خلاف ظهور آن روايات، آن دستورات به توصيه‏هاى اخلاقى و اوامر ارشادى حمل شده است. از جمله آن روايات مى‏توان به دو حديث ذيل اشاره كرد:
1. اميرمؤمنان عليه‏السلام به فرزندش امام حسن عليه‏السلام مى‏فرمايد: «تا مى‏توانى كارى كن كه زن تو با مردان بيگانه معاشرت نداشته باشد. هيچ چيز بهتر از خانه، زن را حفظ نمى‏كند... اگر بتوانى كارى كنى كه جز تو مرد ديگرى را نشناسد چنين كن». (1)
2. حديث منقول از حضرت زهرا عليهاالسلام: «روزى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از مردم پرسيدند: چه چيز براى زن از هر چيز بهتر است؟ كسى نتوانست پاسخ بگويد. حسن بن على عليه‏السلام كودك حاضر در مجلس بود. قصه را براى مادرش زهرا عليهاالسلام نقل كرد. زهرا عليهاالسلام فرمودند: «از همه چيز بهتر براى زن اين است كه مرد بيگانه‏اى را نبيند و مرد بيگانه‏اى هم او را نبيند». (2)

اين احاديث توصيه اخلاقى و ارشاد به يك حقيقت روحى و روانى در روابط دو جنس است كه تا حد ممكن، اجتماع مدنى غيرمختلط باشد. چه لزومى دارد كه مانند جامعه امروزى زنان دوش به دوش مردان فعاليت كنند؟!
آيا از راندمان كار آنان كاسته مى‏شود، يا هر يك را به جاى توجه به كار خويش، متوجه «هم‏دوش» و جنس مخالف مى‏كند؟! ترخيص‏هايى كه فقه اسلامى در روابط زن و مرد و در ميزان پوشش مقرر كرده است براى جلوگيرى از حَرَج و مضيقه براى زنان است، ولى از جهت اخلاقى، پوشش، دور بودن زن و مرد، وجود حريم ميان آن دو در حد امكان، قابل انكار نيست و مسئله تقسيم كار ميان على و فاطمه از سوى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مبتنى بر همين توصيه اخلاقى صورت گرفته است. (3)

پیوست ها :

1. نساء 4، آيه 7 و 32.

2. نهج البلاغه، نامه 31.

3. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 3، ص 9.

4. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 133، 412، 439 ـ 454، 509ـ551؛ ج 17، ص 397 ـ 395.

جمعه 15 مرداد 1395  2:41 PM
تشکرات از این پست
mahdi5265
mahdi5265
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 128
محل سکونت : خراسان رضوی

نوشتن احکام بانوان توسط خودشان

چرا احكام ويژه زنان توسط مردان نوشته مى‏شود در حالى كه زنان چه بسا به مسائل خودشان بيشتر از مردان آگاه باشند؟

احكام اسلامى، برگرفته از تشريع و قانون‏گذارى خداوند است كه توسط پيامبر گرامى اسلام و امامان معصوم عليهم‏السلام، به مردم ابلاغ شده است. بنابراين منشأ و مبناى اعتبار احكام و مقرّرات در همه اديان و به طور مشخص در اسلام، اراده و خواست خداى متعال است و همان‏گونه كه ابلاغ آيات و احكام توسط پيامبران و امامان كه همگى مرد بودند هيچ مشكلى را ايجاد نكرده بيان احكام زنان از سوى مراجع تقليد مرد نيز مشكلى را به وجود نخواهد آورد. گرچه به لحاظ فتواى برخى از مراجع بزرگ، زنان مى‏توانند براى ساير زنان مرجع تقليد شوند و زنان از وى پيروى كنند. امّا در اصل استنباط و كشف حُكم تفاوتى ميان زن و مرد نيست و از جهت موضوع‏شناسى، مراجع تقليد نيز، مى‏توانند از زنان درباره امور اختصاصى مشاوره بگيرند و مسايل فقهى را بر اساس آن و مدارك ديگر استنباط كنند. هم‏چنان كه پزشك مرد كه در زمينه بيمارى‏هاى زنان تخصص دارد هرگز مشكلات باردارى، قاعدگى و... را احساس نكرده است؛ اما اين امر دليل نمى‏شود كه وى نتواند در اين زمينه نظر بدهد و به معالجه بپردازد.
بلكه بعضى از فقهاء از جمله مقام معظم رهبرى معتقدند كه امامت جماعت بانوان براى بانوان منعى ندارد.1
گذشته از همه اينها حفظ عفاف و پاكدامنى زن و مرد، و رعايت حريم در نظام اسلامى يك اصل است، چرا كه هر اندازه، روابط بيشتر و تماس‏ها نزديك‏تر باشد، زمينه تحريكات، هيجان‏ها و وسوسه‏ها فراهم‏تر مى‏شود و خطرات احتمالى ديگرى را در پى دارد. اگر زن امام جماعت شود به طور طبيعى اندام زنانه در جلو مردان و شنيدن صداى زنان تحريك كننده است و با روح عبادت و پرستش الهى كه همان ذكر و ياد خداوند و مبارزه با وسوسه شيطان و هواهاى نفسانى باشد، سازگار نيست.
از همين‏رو، رسول گرامى اسلام فرمود: «ميان زنان و مردان نامحرم فاصله قرار دهيد زيرا بر اثر ملاقات و اختلاط، گرفتار دردى مى‏شويد كه درمان ندارد. بر شما باد كه از اختلاط با زنان اجتناب نماييد» .2

بنابراين، آموزه‏هاى دينى توجه ويژه به عفاف و حريم شخصى زنان و مردان دارد و اين مسأله با اختلاط زن و مرد و پيش نماز بودن زن سازگار نيست.

1. رجوع شود به رساله‏هاى عمليه مراجع تقليد و نيز: اجوبة الاستفتاآت، مقام معظم رهبرى، ص 167، مسئله 606.

2 . مرآة النساء، ص 140.

جمعه 15 مرداد 1395  2:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها