در جشن پایکوبی تنبورهای مست
در بزم میگساری انگورهای مست
نور خدایی تو چه اعجاز کرده است!
هو می کشند دوروبرت کورهای مست
شیرینی ولای شما چیز دیگری است!
این را شنیدم از لب ِ زنبورهای مست
دارد تمام شهر به دیوار می خورد!
درپیش ِ چشم قاصر مأمورهای مست
ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند
با دیدن جلال تو،منصورهای مست