نوروز صیادی بر خلاف تمام آیینهای دیگر ریشه در مراسم کشاورزی و دامداری ندارد. این آیین در آخرین روز تیرماه برگزار میشود.
صیادان جزیره قشم آخرین روز تیرماه هر سال را نوروز یا نوروز صیاد مینامند كه اولین روز از فصل گرمای واقعی است. در نوروز صیاد، هیچیک از صیادان قشمی هیچ ماهی و موجود آبزی دیگری را صید نمیكنند و از خوردن هر گونه آبزی امتناع میكنند.
اسطورهشناسان و محققانی كه در حوزههای فرهنگ مردم پژوهش و مطالعه میكنند، منشا تمامی فرهنگها را برآمده از اصول فرهنگی كشاورزی و چوپانی و در نهایت مدنی یا یكجانشینی میدانند كه به شهرنشینی ختم میشود. البته این باور كاملا قابل قبول است، زیرا انسان برای تهیه غذا نیازمند كشاورزی و دامداری بوده و هست و در طول تاریخ تمام رفتارهای بشری پیرامون همین قضایا شكل گرفته است. اما از آنجایی كه باورها و اندیشههای انسانی هیچگاه مطلق نبوده است نمیتوان تنها به دو اصل كشاورزی و دامداری در زیرساختهای زندگی انسان بسنده كرد. بهعنوان مثال میتوان به جشن یا آیین «نوروز صیاد» اشاره كرد؛ جشنی كه توانسته خود را از سالیانی بس دور به دروازههای هزاره سوم از تاریخ بشر برساند.
بیشک هر كسی كه برای یکبار در این آیین شگفت شركت كند به این نتیجه میرسد «نوروز صیاد» هیچ تاثیری از باورهای چوپانی و كشاورزی نگرفته است.
پیش از ورود به مبحث جشن «نوروز صیاد» باید به این موضوع توجه داشت كه هر جشن و آیینی مبانی تقویمی و گاهشماری دارد و تمامی كشاورزان و دامداران بر مبنای آن گاهشماری جشنها و مراسم خود را برگزار میكنند.
صیادان منطقه جنوب كشور نیز مانند سایر اقوام ایرانی دارای تقویم و گاهشماری مخصوص به خود هستند؛ تقویمی كه آغاز سال نو صیادی در آخرین روز ماه تیر اتفاق میافتد. سال صیادان هم مانند سال دامداران و كشاورزان چهار فصل دارد و این جشن هم همه ساله در آخرین روز تیرماه یعنی شروع فصل جدید صید توسط روستاییان جزیره قشم برگزار میشود.
صیادان جزیره قشم آخرین روز تیرماه هر سال را نوروز یا نوروز صیاد مینامند كه اولین روز از فصل گرمای واقعی است. سال پس از یک گردش كامل به جای اولش بازگشته كه این اتفاق مصادف با به پایان رسیدن فصل صید ماهی «حور» و «كوسه» است. در نوروز صیاد، هیچیك از صیادان قشمی هیچ ماهی و موجود آبزی دیگری را صید نمیكنند و از خوردن هر گونه آبزی امتناع میكنند. آنها باور دارند در این روز باید همه ماهیها باشند تا نسل خود را در هر كجای دریا خواستند بپراكنند و این را امری حیاتی برای تداوم و تكثیر هر چه بیشتر ماهیها میدانند. در ستارهشناسی ایران باستان باورهای فراوانی وجود دارد؛ یكی از این باورها گذاشتن نام ماهی روی آخرین ماه سال است كه امروزه به «حوت» در صور فلكی از آن یاد میشود. آنها بر این باور بودند كه خورشید در آخرین روز از ماه سال مانند ماهی در آب فرو میرود و در آغازین روز از سال جدید مانند بزی روی قله كوهها نمایان میشود. گمان میرود كه این باور تحت تاثیر نوروز صیاد باشد. به هر حال از فردای نوروز صیاد، صید «گرگور» شروع میشود و بر اساس گاهشماری صیادی تا «دهی گرما» (ده روز اول گرما)، بیستی گرما، سیای گرما، چهلی گرما، پنجاهی گرما، شصتی گرما و نیم در شصتی است كه گرما ادامه پیدا میكند. در آغاز فصل بعدی، صیادان با قلاب به صید ماهیهای بومی میپردازند. ماهیهای غیربومی مهاجر، مثل حور در دو فصل پاییز و بهار به صیدگاههای ساحلنشینان جنوب میآیند.
ساكنان بومی قشم بر این باورند كه در نوروز صیاد تمامی چشمهها به دریا میریزند و بر همین اساس این روز را جشن میگیرند و تن به آبهای متلاطم دریا میسپارند تا همه بیماری و بلایا را از تن خود دور كنند. این رسم بیشك باید ریشه در غسل داشته باشد و یادآور غسل آتش در پایان سال ایرانی است. در این روز فرزندان، پدر و مادر سالخورده خود را در دریا مینشانند و به نیت شفابخشی بر سر و لباس آنها آب میریزند كه این رسم هم به نوعی «آب نیسان» و «آب پاشان» را در ذهن تداعی میكند .از دیگر رسمهای این روز میتوان به «به آب سپردن لباسهای كهنه»، «پوشیدن لباسهای رنگی و نو و رفتن به دریا»، «رنگآمیزی درهای چوبی خانهها - به باور آنها درهای چوبی روح دارد و رنگآمیزی درختان و احشام با خاک سرخ سواحل هرمز» اشاره كرد. خواندن دعای «لوبن» برای سلامت احشام نیز از دیگر رسمهای نوروز صیاد است. ساكنانی كه در كنار صید به پرورش دام نیز مشغولند در این روز نزد یكی از چند دعاخوان نوروزی میروند تا برای آنها «لوبن» بخوانند. «لوبن» دعایی است كه ضمن افزایش بركت دامها، آنها را از گزند بلایا در امان نگه میدارد. به باور آنها این دعا فقط تا شش ساعت پس از تحویل سال صیادی تاثیر دارد و پس از تمام شدن زمان معین دعا تاثیر خود را از دست خواهد داد. كسی كه برای هر دامی «لوبن» میخواند نخ سبزرنگی گره میزند. در پایان، نخ گره زدهشده كه به تعداد دامهاست به صاحب دامها داده میشود تا آن را در سوراخ دیواری پنهان كند و روی آن را بپوشاند تا كسی نتواند آن را پیدا كند یا گرهی از آن باز كند. در هر روستا فقط دو یا سه نفر میتوانند این دعا را بخوانند و هر گاه یكی از دعاخوانان تصمیم بگیرد آن را به شخص دیگری كه معمولا از خودش جوانتر است بیاموزد، بعد از یاد دادن دعا خودش دیگر دعا نمیخواند، زیرا بر اساس باورهایشان دیگر دعاهای او تاثیری نخواهد داشت.