امانت به پيامبر صلي الله عليه و آله و قريش
چون رسول اكرم صلي الله عليه و آله از مكه به مدينه هجرت كردند، اميرالمؤ منين عليه السلام را در مكه گذاشت و فرمود: ودايع و امانت مرا به صاحبانش بده.
((حنظله پسر ابوسفيان)) به ((عمير بن وائل)) گفت: ((به علي عليه السلام بگو من صد مثقال طلاي سرخ در نزد پيامبر به امانت گذاشتم، چون به مدينه فرار كرده و تو كفيل او هستي، امانت مرا بده، و اگر از تو شاهدي طلب كرد، ما جماعت قريش بر ين امانت گواهي مي دهيم.))
عمير نمي خواست اين كار را كند، اما حنظله با دادن مقداري طلا و گردن بند هند زن ابوسفيان به عمير، او را وادار كرد اين طلب را از علي عليه السلام بكند!
عمير نزد امام آمد و ادعاي امانت كرد و گفت: بر ادعايم ابوجهل و اكرمه و عقبه و ابوسفيان و حنظله گواهي مي دهند.
امام فرمود: اين مكر و حيله به خودشان بازگردد، برو گواهان خود را در كعبه حاضر كن، و او آنها را حاضر كرد؛ و امام جداگانه از هر يك علائم امانت را پرسيد امام فرمود: عمير، چه وقت امانت را به محمد صلي الله عليه و آله دادي ؟ گفت: صبح، محمد صلي الله عليه و آله به بنده خود داد.
فرمود: ابوجهل چه وقت امانت را عمير به محمد صلي الله عليه و آله داد؟ گفت: نمي دانم.
از ابوسفيان سؤ ال كرد؟ گفت: هنگام غروب شمس بود و امانت را در آستين خود نهاد.
بعد از حنظله سؤ ال كرد؟ گفت: هنگام ظهر امانت را گرفت و در پيش روي خودش نهاد.
بعد از عقبه پرسيد؟ گفت: هنگام عصر بود كه بدست خودش گرفت و به خانه برد.
از عكرمه سؤ ال كرد؟ او گفت: روز روشن شده بود كه امانت را محمد صلي الله عليه و آله گرفت و به خانه فاطمه عليه السلام فرستاد.
امام اختلاف در امانت را برايشان بازگو نمود و مكر ايشان ظاهر شد. و بعد روي به عمير كرد و گفت: چرا موقع دروغ بستن حالت دگرگون و رنگت زرد گشت.
عرض كرد: همانا مرد حيله گر رنگش سرخ نگردد: به خداي كعبه كه من هيچ امانت نزد محمد صلي الله عليه و آله ندارم، و اين خديعت را حنظله به رشوه دادن به من آموخت، و اين گردنبند هند همسر ابوسفيان است كه نام خود را بر آن نوشته است، كه از جمله آن رشوه است. |
يكصد موضوع 500 داستان |
سيد على اكبر صداقت |
|
برای ِ زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستاش بدارند
قلبی که هدیه کند، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای ِ من، قلبی برای ِ انسانی که من میخواهم
تا انسان را در کنار ِ خود حس کنم.
یک شنبه 12 دی 1389 1:34 PM
تشکرات از این پست