چند تا اصطلاح با Hand در انگلیسی یاد بگیریم 🇬🇧🇺🇸
.
Wash hand:
دستت رو بشویی و از جریانی کنار/دست بکشی
مثال:
The manager washed his hands of the whole situation and told us to solve the problem ourselves.
مدیر به طور کلی دست از ماجرا کشید و بهمون گفت که مشکل رو خودمون حل کنیم
.
get out of hand
خارج از کنترل شدن
مثال:
My friend's drinking problem got out of hand, and eventually he became an alcoholic.
مشکل نوشیدن رفیقم از کنترل خارج شد و در نهایت یک الکلی شد.
.
hands are tied
دست و بالم بسته است/ کاری نیمتونم بکنم
مثال:
I’m sorry, there’s nothing I can do. My hands are tied.
متاسفم، کاری نمیتونم بکنم، دست و بالم بسته ست.
.
know like the back of your hand
مثل کف دست شناختن
مثال:
Mori lived in New York for 20 years – he knows the city like the back of her hand.
موری 20سال در نیویورک زندگی کرده، او شهر رو مثل کف دستش میشناسه
.
second hand
دست دوم: غیر مستقیم
مثال:
I wasn’t at the party – I only heard about it second hand
من در میهمانی نبودم، فقط غیر مستقیم شنیدم
.
have a hand in
دستی بر آتش داشتن/ نقشی در ماجرا داشتن
.
مثال:
He scored a goal, and had a hand in two other goals.
او یک گل زد و در دو گل دیگر نقش داشت
.
on the one hand… on the other hand
از یک سو...از سوی دیگه
.
مثال:
On the one hand, my job pays well, but on the other hand, it’s very stressful.
از سویی کار من حقوق خوبی داره، از سویی دیگه خیلی استرس دار است.