0

سجده های طولانی امام موسی کاظم علیه السلام

 
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان

سجده های طولانی امام موسی کاظم علیه السلام

عبد اللَّه قروى از پدر خود نقل كرد كه گفت: پیش فضل ابن ربیع رفتم روى پشت بام نشسته بود گفت جلو بیا، نزدیك رفتم تا روبرویش قرار گرفتم گفت از پنجره آن خانه نگاه كن. نگاه كردم پرسید چه مى‏بینى؟ گفتم جامه‏اى روى زمین افتاده. گفت: خوب نگاه كن. خوب كه دقت كردم فهمیدم!

گفتم مردى در حال سجده است. گفت او را می شناسى؟ گفتم نه. گفت: این مولاى تو است.

گفتم مولایم كیست؟ گفت: خود را به نادانى می زنى؟ گفتم: نه، من مولا ندارم گفت: این شخص موسى بن جعفر(ع) است كه در تمام شبانه‏روز متوجه او هستیم همیشه در همین حال است. نماز صبح را كه می خواند یك ساعت پس از نماز تعقیب می كند تا خورشید طلوع می نماید بعد به سجده می رود پیوسته در سجده است تا زوال ظهر، یك مأمور گذاشته‏ام كه هنگام ظهر را باو اطلاع دهد نمی دانم غلام چه وقت به او اطلاع می دهد بمحض اطلاع از جاى حركت می كند و مشغول نماز مى‏شود بدون اینكه وضوى خود را تجدید نماید می فهمیم كه او در سجده به خواب نرفته.

پیوسته در همین حال هست تا نماز عصر بعد از نماز عصر باز به سجده می رود تا خورشید غروب كند، پس از غروب خورشید سر از سجده بر می دارد و نماز مغرب را میخواند بدون اینكه احتیاج به وضو داشته باشد، همین طور در نماز و تعقیب است تا نماز عشا را می خواند پس از نماز شب برایش مقدارى گوشت بریان می بریم افطار مى‏كند باز دو مرتبه وضوى خود را تجدید می كند، بعد به سجده می رود پس از سجده سر بر می دارد و مختصر خوابى می كند باز حركت می نماید و وضو را تجدید می كند آن گاه شب‏ زنده‏دارى می كند و در دل شب به نماز مشغول مى‏شود تا سپیده دم، نمی دانم غلام چه وقت باو اطلاع می دهد كه اذان صبح شده مى‏بینیم بنماز ایستاده از وقتى كه به زندان من تحویل داده شده پیوسته همین طور است.

سجده های طولانی امام موسی کاظم علیه السلام

گفتم: از خدا بترس مبادا در مورد این آقا كارى از تو سر بزند كه موجب زوال نعمت شود می دانى كه هر كس نسبت به دیگرى كار بدى بكند نعمتش زائل مى‏شود. گفت: چندین مرتبه بمن دستور داده‏اند كه او را بكشم. من این كار را نپذیرفته‏ام و گفته‏ام این كار از من ساخته نیست اگر مرا هم بكشند چنین كارى را نمی كنم.

 متن عربی:‏

  حدثنا أبی رضی الله عنه قال حدثنا علی بن أبی إبراهیم بن هاشم عن محمد بن عیسى الیقطینی عن أحمد بن عبد الله الغروی عن أبیه قال دخلت على الفضل بن الربیع و هو جالس على سطح فقال لی‏ ادن فدنوت حتى حاذیته ثم قال لی أشرف إلى بیت فی الدار فأشرفت فقال ما ترى فی البیت فقلت ثوبا مطروحا فقال انظر حسنا فتأملت و نظرت فتیقنت فقلت رجل ساجد فقال لی تعرفه قلت لا قال هذا مولاك قلت و من مولای فقال تتجاهل علی فقلت ما أتجاهل و لكنی لا أعرف لی مولى فقال هذا أبو الحسن موسى بن جعفر ع إنی أتفقده اللیل و النهار فلا أجده فی وقت من الأوقات إلا على الحال التی أخبرك بها أنه یصلی الفجر فیعقب ساعة فی دبر الصلاة إلى أن تطلع الشمس ثم یسجد سجدة فلا یزال ساجدا حتى تزول الشمس و قد وكل من یترصد له الزوال فلست أدری متى یقول الغلام قد زالت الشمس إذ یثب فیبتدئ الصلاة من غیر أن یحدث فأعلم أنه لم ینم فی سجوده و لا أغفى و لا یزال إلى أن یفرغ من صلاة العصر فإذا صلى سجد سجدة فلا یزال ساجدا إلى أن تغیب الشمس فإذا غابت الشمس وثب من سجدته فصلى المغرب من غیر أن یحدث حدثا و لا یزال فی صلاته و تعقیبه إلى أن یصلی العتمة فإذا صلى العتمة أفطر على شوى یؤتى به ثم یجدد الوضوء ثم یسجد ثم یرفع رأسه فینام نومته خفیفة ثم یقوم فیجدد الوضوء ثم یقوم فلا یزال یصلی فی جوف اللیل حتى یطلع الفجر فلست أدری متى یقول الغلام إن الفجر قد طلع إذ قد وثب هو لصلاة الفجر فهذا دأبه منذ حول إلی فقلت اتق الله و لا تحدثن فی أمره حدثا یكون فیه زوال النعمة فقد تعلم أنه لم یفعل أحد بأحد منهم سوءا إلا كانت نعمته زائلة فقال قد أرسلوا إلی غیر مرة یأمرونی بقتله فلم أجبهم إلى ذلك و أعلمتهم أنی لا أفعل ذلك و لو قتلونی ما أجبتهم إلى ما سألونی‏.

                                                                             عیون ‏أخبار الرضا(ع) ج : 1 ص : 107

یک شنبه 30 خرداد 1395  6:49 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها