در پهنهی سرزمین ایران، ویرانههایی وجود دارند که در نگاه اول بیارزش و پوچ انگاشته میشوند، اما با اطلاع از گذشتهی آنها، بهایی بیشتر از آبادیهای موجود پیدا میکنند. این ویرانهها در زمان آبادی خود ویژگیهایی داشتند که امروزه بسیاری از آبادیهای مشابه آنها از آن ویژگیها بیبهره هستند. یکی از این آبادیهای ارزشمند که امروزه جز بقایای مختصری از خرابههای آن اثری باقی نمانده است، شهر گندیشاپور است که در زمان خود بزرگترین مرکز علمی و پزشکی جهان به شمار میرفته است. بقایای این شهر در سال ۱۳۱۰ و به شمارهی ۴۶ جزء آثار ملی ایران ثبت شدهاند.
موقعیت جغرافیایی
ویرانههای شهر گندیشاپور در نزدیکی رود کارون در استان خوزستان و در محل روستای شاهآباد واقع شدهاند. در واقع این روستا به دستور فتحعلی خان، حکمران خوزستان در زمان صفویان (۱۰۵۰ هجری قمری) بر ویرانههای گندیشاپور بنا شده است. منطقهای که این شهر در آن بنا شده بوده، ناحیهای مسکونی به نام نیلاب یا بر اساس زبان خوزی (زبان قدیمی خوزستان) نیلاط بوده است که بر اساس نقشههای امروزی در شرق شوش، جنوبشرقی دزفول و شمالغربی شوشتر واقع است.
احداث و نامگذاری شهر
شهر گندیشاپور با داشتن دیوارهای محکم برای حفاظت در اطراف خود و نزدیکی به کشورهای مهم آن زمان از حیث جغرافیایی یکی از مهمترین شهرهای دورهی ساسانی بوده است که به دستور شاپور یکم پادشاه قدرتمند ساسانی در قرن سوم میلادی بنا شده است.
در اواخر سال ۲۵۹ میلادی، شاپور یکم، در نبردی به نام ادسا که در ناحیهای در جنوب ترکیهی فعلی به همین نام رخ داد، موفق شد بر لشکر رومیان به فرماندهی والریانوس، امپراتور روم، غلبه کند. در این نبرد به شهر انطاکیه که یکی از شهرهای مهم امپراتوری روم در آن زمان بود، خسارات فراوانی وارد شد و والریانوس به همراه سربازان بسیاری به اسارت ایرانیان درآمدند.
پس از موفقیت در این نبرد، شاپور یکم که زیباییهای شهر انطاکیه مورد توجهش قرار گرفته بود، تصمیم به ساخت شهری همانند آن در ایران گرفت و در این راه از اسرای رومی که بر معماری رومی تسلط داشتند، بهره جست. برای احداث شهر، منطقهای که محل جمعآوری لشکریان شاپور بود (نیلاط) انتخاب و شهری بر اساس سبک معماری هیپوداموس (دانشمند یونانی قرن ۵ قبل از میلاد) ساخته شد.

در سبک هیپوداموس که از سدهی پنجم پیش از میلاد در روم و یونان اجرا میشده، شهر دارای پلانی مستطیل است که خیابانهای وسیع و مستقیم آن به صورت خیابانهای طولی و عرضی در موازات یکدیگر قرار دارند و تقاطعهای منظمی را به وجود میآورند. در واقع، شهر همچون صفحهی شطرنج طراحی میشود.
نام باستانی شهر، «وه اندیوشاپور» بوده است. «اندیو» معادل پهلوی ساسانی کلمهی انطاکیه و «وه» به معنای بهتر است. در مورد زمان و علت گذاشتن نام گندیشاپور بر این شهر اطلاع دقیقی در دست نیست و نظرات موجود هم همگی بنابر دلایل تاریخی محل اشکال هستند، لذا پرداختن به آنها نتیجهای در بر ندارد.
رونق شهر و علتهای آن
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد در شهر گندیشاپور، احداث دانشگاه همزمان با احداث شهر بوده است. به گفتهی مورخان، دانشگاه گندیشاپور با بیش از هفده سده قدمت، باستانیترین دانشگاه خاور میانه بوده که به دستور شاپور یکم احداث شده است.
به دستور شاپور یکم از یک سو عالمان رشتههای گوناگون به ویژه طبیبان را به شهر گندیشاپور آوردند و از سوی دیگر تعداد زیادی از کتب طب یونانی را به زبان پهلوی ترجمه کردند. این اقدامات تا آنجا پیش رفت که کتابخانهی این دانشگاه بهترین مرکز تحقیقاتی در زمان خود بود.

دانشگاه گندی شاپور
توجه ویژهی شاپور یکم به این شهر باعث شد تا در زمانی کمتر از ده سال به منطقهی ویژهی تجاری و اقتصادی تبدیل شود. بیرون شهر، مزارع نیشکر، گندم و جو را ایجاد کردند و سطح زیر کشت این محصولات را به حدی گسترش دادند که بازرگانان، محصول تولیدی این مزارع را به سراسر ایران ارسال میکردند.
آوازهی رونق تجاری گندیشاپور علاوه بر مناطق مختلف ایران به تمدنهای اطراف از قبیل میانرودان هم رسیده بود و طولی نکشید که مهاجرت کارگرها، سرمایهگذاران و اقشار مختلف مردم، موجب افزایش جمعیت این شهر شد.
اما رونق این شهر در دوران حکومت خسرو انوشیروان ساسانی (قرن ششم میلادی) از هر زمان دیگری بیشتر به چشم میآید. به دستور انوشیروان علاوه بر توسعهی دانشکدهی پزشکی، بیمارستانی را در این شهر احداث کردند که در زمان خود کمنظیر بود. همچنین به دستور انوشیروان، پزشکانی را از هندوستان و یونان استخدام کردند تا هم به معالجهی بیماران بپردازند و هم در بحث آموزش پزشکی مشارکت کنند.
از دیگر اقدامات انوشیروان که رونق بیشتر شهر را به همراه داشت، گسترش کار ترجمهی آثار علمی و ادبی به زبان پهلوی بود. کتابهای متعددی از زبانهای هندی، یونانی و سریانی (گویشهای زبان عبرانی) به پهلوی ترجمه کردند. ترجمهی کتابهایی نظیر کلیله و دمنه، ویس و رامین و سندبادنامه مربوط به همین دوره است. همچنین آثار افلاطون و ارسطو بنابر دستور انوشیروان و برای تدریس در دانشگاه گندیشاپور به پهلوی ترجمه شدند.
البته برخی از حوادث تاریخی هم بر رشد علمی گندیشاپور تأثیرگذار بودند.

در سال ۴۸۹ میلادی، امپراتور زنون (ششمین امپراتور روم شرقی) به دنبال صدور حکم تکفیر در مورد نسطوریان توسط پاپ، مرکز دینی و پزشکی آنها در شهر ادسا را تعطیل کرد و به دنبال این تعطیلی، پزشکان نسطوری به گندیشاپور آمدند.
در سال ۵۲۹ میلادی در نتیجهی سختگیریهای نیانوس بر نو افلاطونیان، فرهنگستان آتن بسته شد و هفت حکیم نوافلاطونی آن به دربار انوشیروان روی آوردند. نیانوس امپراتور روم و مسیحی متعصبی بود.
لازم به ذکر است که رونق اقتصادی گندیشاپور تا آنجا پیش رفت که در دورهی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی (قرن هفتم میلادی) ضرابخانهی بزرگ این شهر در کنار ضرابخانهی ناحیهی سیستان، تمامی سکههای مورد نیاز بازار کشور را تامین میکرد.

رویدادهای مهم تاریخی در شهر گندیشاپور
ماجرای مانی پیامبر ایرانی در این شهر اتفاق افتاده است. در زمان بهرام یکم (چهارمین پادشاه ساسانی) که از فرزندان شاپور یکم بود مانی مورد خشم موبدان زرتشتی قرار گرفت و به دستور بهرام یکم اعدام شد. پیکر مانی را بر یکی از دروازههای شهر آویختند که آن دروازه تا ادوار اسلامی به دروازهی مانی مشهور بود.
در زمان شاپور دوم، دهمین پادشاه ساسانی (قرن چهارم میلادی) شهر توسط رومیها محاصره شد و قسمتی از حصار شهر نیز تخریب شد. شاپور دوم پس از غلبه بر رومیان قیصر روم را اسیر و او را وادار کرد از سرزمین خود خاک آورده و حصار شهر را تعمیر کند. همچنین قیصر روم باید برای جبران خساراتی که به نخلها وارد شده بود، به جای هر نخل از بین رفته درخت زیتون میکاشت. بنابر نظر مورخان، ظاهرا این اولین باری بوده که در ایران درخت زیتون کاشته میشده است.
در زمان انوشیروان فرزندش انوشکزاد بر علیه او قیام کرد. انوشکزاد از مادری مسیحی بود. با پشتیبانی بازرگانان، سپاهی از مسیحیان و برخی نیروهای نظامی مخالف انوشیروان فراهم کرد و علیه انوشیروان به پا خواست که قیامش به شدت سرکوب شد.
از دیگر رویدادهای مهم تاریخی ورود بدون جنگ و خونریزی اسلام به این شهر است. در زمان فتح خوزستان توسط سپاه بصره (حدود سال ۱۸ هجری قمری) که والیش در آن زمان ابوموسی اشعری بود، شهر گندیشاپور توسط سپاه اسلام محاصره میشود، ولی مردم مقاومت کرده و اجازهی ورود به شهر را نمیدهند. یکی از اسرای ایرانی، اماننامهای تهیه کرده، آن را به تیر بسته و به داخل شهر پرتاب میکند. اهالی شهر به زعم اینکه این اماننامه از سوی اعراب است دروازهها را باز میکنند. سپاه اعراب بعد از اینکه وارد شهر میشوند و پس از کسب تکلیف از عمر بن خطاب، خلیفهی آن زمان به این اماننامه احترام گذاشته و مردم گندیشاپور هم پرداخت جزیه را میپذیرند و به این ترتیب اسلام بدون جنگ و خونریزی وارد گندیشاپور میشود.

زوال عظمت در گندیشاپور
این شهر تا اوایل دوران خلفای عباسی به ویژه هارونالرشید (قرن سوم هجری) موقعیت خود را از هر جهت حفظ کرد.
خاندان بختیشوع از پزشکان و دانشمندان نسطوری بودند و به طور مستمر تا این زمان در گندیشاپور حضور داشتند. مقدمهی انحطاط و فروپاشی گندیشاپور دستور هارونالرشید به جبریل ابن بختیشوع مبنی بر ساخت بیمارستانی در بغداد شبیه به بیمارستان گندیشاپور بود. به مرور زمان، پزشکان و امکانات از دانشگاه و بیمارستان گندیشاپور به بغداد منتقل شدند. در زمان خلفای عباسی، هر چقدر بغداد مشهورتر شد، از رونق گندیشاپور کاسته شد و در واقع از قرن چهارم هجری زوال این شهر شروع شد.
گندیشاپور از نگاه دیگران
ابتدا به نقل نظراتی پیرامون گندیشاپور میپردازیم که مربوط به قبل از زوال شهر است.
در کتاب حدودالعالم که نخستین کتاب جغرافیا به زبان فارسی و مربوط به قرن چهارم هجری قمری است، گندیشاپور شهری آباد با نعمتهای فراوان معرفی شده است.
مقدسی، جغرافیدان مسلمان قرن چهارم هجری قمری، گندیشاپور را قصبهای با هوای دلگشا، جایگاه سلطان و مرکز خوزستان نامیده، اهالی آن را اهل تسنن اعلام میکند و از کارگاههای بافندگی بسیار آن و تولید شکر فراوان در آن که حتی به خراسان صادر میشده گزارش میدهد.
اصطخری، جغرافیدان برجستهی ایرانی و مربوط به قرن ۴ هجری قمری به ویژه از کشاورزی پررونق و نخلستانهای بسیار گندیشاپور سخن گفته است.
گندیشاپور پس از دوران عظمت و شکوه
در کتاب مجمل التواریخ و القصص که تألیف آن را مربوط به اوایل قرن ششم هجری قمری میدانند، گندیشاپور شهری خراب با چند دِه پراکنده معرفی شده است.
یاقوت حموی، جفرافیدان و مرخ مشهور قرن هفتم میگوید:
من با خرابههای گندیشاپور برخورد کردم.
امروز نیز ما جز با خرابههای ناچیزی از گندیشاپور برخورد نمیکنیم، اما باید به داشتن چنین گنجینههایی در دل تاریخمان ببالیم و تلاش کنیم تا جایگاه امروزمان بیشباهت به آن دوران نشود.