0

یا مهدی ادرکنی >>>>>>شاید این جمعه بیاید شاید

 
ghasem8224
ghasem8224
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 1025
محل سکونت : خراسان جنوبی

یا مهدی ادرکنی >>>>>>شاید این جمعه بیاید شاید

یا مهدی ادرکنی >>>>>>شاید این جمعه بیاید شاید

 
 
بسم الله الرحمن الرحیم

"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ

فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً

حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

 

چشم به راه سپیده

 

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.

    «غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده اند

و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند،

آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور»

و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند،

ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را.

وقتی ظاهر می شوی،

همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند

که تو را پیش از این هم دیده اند.

و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی،

جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست

می دهندوقرارازکف می نهند و قافله

دل های بی قرار روی به قبله می کنند

و آمدنت را به انتظار می نشینند...

 

    و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»،

در آستانه آدینه ای دیگر با دلدادگان دیگری از

خیل منتظرانت ندبه خوان و چشم به راهت میمانیم.

 

اَلــلــّهــُم عــَجــِّل لــِوَلــیــِّک الــفــَرَج

http://www.axgig.com/images/46102340277214272922.jpg

دوشنبه 24 خرداد 1395  1:41 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
ghasem8224
ghasem8224
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1393 
تعداد پست ها : 1025
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:یا مهدی ادرکنی >>>>>>شاید این جمعه بیاید شاید

پاسخ به:یا مهدی ادرکنی >>>>>>شاید این جمعه بیاید شاید

 

 

باز هم تسبیح بسم‌الله را گم کرده‌ام

 

شمس من کی می‌رسد؟ من راه را گم کرده‌ام

 

 

 

طره از پیشانی‌ات بردار ای بالا بلند

 

در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده‌ام

 

 

در میان مردمان دنبال آدم گشته‌ام

 

در میان کوه سوزن، کاه را گم کرده‌ام

 

 

زندگی بی‌عشق شطرنجی‌ست در خورد شکست

 

در صف مُشتی پیاده، شاه را گم کرده‌ام

 

 

خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم

 

حال می‌بینم که حتی چاه را گم کرده‌ام

 

 

زندگی آن‌ قدر هم درهم نبود و من فقط

 

سرنخ این رشته‌ی کوتاه را گم کرده ام

 

در ادامه یادی کنیم از این شعر زیبا

 

 

سائلی بی دست و پایم راه را گم کرده ام

 

عبد کوی هل اتایمراه را گم کرده ام

 

بس که دوری جستم از این بارگاه با صفا

آستان صاحب درگاه را گم کرده ام

 

آشنایم، نیستم از فرقه ی بیگانگان

چند روزی دلبر دلخواه را گم کرده ام

 

دردهایم را نگفتم چند گاهی با طبیب

شد دلم بی غمگسار و چاه را گم کرده ام

 

قدر عشقت را ندانستم، شدم مشغول خویش

خیمه ی زیبای ثارالله را گم کرده ام

 

ای یگانه تکسوار پهن دشت انتظار

شرمسارم، حجت الله را گم کرده ام

 

گوش جان نسپرده ام بر یا لثارات الحسین

راه قرب کوی آن خونخواه را گم کرده ام

 

کربلا کوته ترین راه است تا درگاه دوست

با که گویم این ره کوتاه را گم کرده ام

 

 

http://www.axgig.com/images/46102340277214272922.jpg

دوشنبه 24 خرداد 1395  1:42 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها