0

درباره ماه رمضان

 
reza1020
reza1020
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1394 
تعداد پست ها : 85
محل سکونت : اردبیل

درباره ماه رمضان

 

ماه رمضان

 

 

در باره ی ماه مبارک رمضان

رمضان اسمى از اسماء الهى می ‏باشد و نبايست‏ به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئيم، رمضان آمد يا رفت، بلكه بايد گفت ماه رمضان آمد، يعنى ماه را بايد به اسم اضافه نمود، در اين رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) گوش فرا می دهيم.

 

رمضان از اسماء الله است

هشام بن سالم نقل روايت می ‏نمايد و می ‏گويد: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (عليهما السلام) بوديم، پس سخن از رمضان به ميان آورديم.

 

فقال عليه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا يجيى و لا يذهب و انما يجيى‏ء و يذهب الزائل و لكن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فيه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عيدا و كقوله تعالى فى عيسى بن مريم (عليهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل. (1)

 

امام عليه السلام فرمود: نگوئيد اين است رمضان، و نگوئيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمی ‏رود و نمی ‏آيد كه شى‏ء زائل و نابود شدنى می ‏رود و می ‏آيد، بلكه بگوئيد ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله می ‏باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم (سلام الله عليهما) را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام) روايت ‏شده كه حضرت فرمود:

«لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان‏» (2) شما به راستى نمى‏دانيد كه رمضان چيست (و چه فضائلى در او نهفته است).

 

واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن

رمضان از مصدر «رمض‏» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنين واژه‏ اى براستى از دقت نظر و لطافت ‏خاصى برخوردار است. چرا كه سخن از گداخته شدن است، و شايد به تعبيرى دگرگون شدن در زير آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زيرا كه رمضان ماه تحمل شدائد و عطش می ‏باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان يا گرماى شديد روزهاى طولانى تابستان.

 

و عطش ديگر حاصل از نفس سركشى كه پيوسته می ‏گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذير است.

 

در مقايسه اين دو سوزش، دقيقا رابطه عكس برقرار است، بدين مفهوم كه نفس سركش با چشيدن آب تشنه‏ تر مى گردد، وهرگز به يك جرعه بسنده نمی ‏كند، و پيوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذير جهت ارضاى تمايلات خود وا می ‏دارد.

 

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن                     منم که دیده نیالودم به بد دیدن 
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم                که در طریقت ما کافریست رنجیدن 
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات           بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن 
مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست               به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن 
به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب             که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن 
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه               کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن 
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس         که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن 
ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب                     که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن 
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ           که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

سه شنبه 18 خرداد 1395  11:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها