به نام یار
به نام خداوند صلح آفرین / خداوند صلح و خداوند دین
به نام حسن پادشاه زمین / به نام حسن مرد صلح آفرین
به نام حسین جانشین اخا / بکرده به صلح حسن دین بقا
کوفه بعد از حیدر کرار
چو شد کشته آن شاه دین بر زمین / به جایش حسن شد خداوند دین
همه بهر بیعت به سویش روان / چو گویی که سیلی بود در میان
همه کرده بیعت در ارض و سما / به جز شامیان مسلمان نما
همان دشمنانی که از بهر کین / به محراب کشتند مولای دین
ولی عرصه خالی نگشته ز شیر / حسن مرد جنگاور است و دلیر
بکوبد همه یال و کوپال شان / زند تیغ بر فرق پولادشان
شام در چنگ حاکمی جبار
ز بعد علی کوس بیداد بود / معاویه سر مست و دلشاد بود
که ناگه ز کوفه بیامد خبر / که گشته حسن جانشین پدر
رسید از حسن نامه ای سوی او / که از شام اخراج شو ای عدو
معاویه در خود برآشفت و گفت / که نسل علی را کنم خاک جفت
چنان رسم خواهم کنم کارزار / که دیگر نیایند بر روی کار
بیارید لشگر از اقسام شام / که ماند همه تیغ شان در نیام
ناسازگاری روزگار
چو این را شنید آن امام همام / بگفتا به منبر به حُسن تمام
یدُ الله باشد فوقَ یدی / که آید جهاد تمام بدی
به جز بیست الف* از تمام کران / از آن خیل عظمای بیعت کنان
پس از بارها دعوت از مردمان /کسی را نشد یار صاحب زمان
*«الف» در زبان عربی به معنای هزار است .
سپاهیان دنیا دار
چنین گفت مولی ز جدش نبی / هر عصر و زمانی و هر مذهبی
چو یاران همه شانه خالی کنند / جهان یکسره در سیاهی کنند
عذاب آید از سوی رب جلی / که ای ناسپاسان قالو بلی
و ذوقوا عذابی من اعمالکم / لنا دیننا و لکم دینکم
عذابی ز شامات بر کوفیان / معاویه رب فرومایگان
خریدار هر جان و نفس ضعیف / تمام سپاه حسن را ردیف
محمد نعیمی
---------