0

سعدی » مواعظ » مثنویات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۸

قیمت عمر اگر بداند مرد

بس بگرید بر آنچه ضایع کرد

طفل را سیبکی دهند به نقش

بستانند ازو نگین بدخش

جوهری را که این بصیرت هست

ندهد بی‌بهای خویش از دست

پند سعدی به دل شنو نه به گوش

مزد خواهی به کار کردن کوش

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۰

جوان سخت رو در راه باید

که با پیران بی‌قوت بپاید

چه نیکو گفت در پای شتر مور

که ای فربه مکن بر لاغران زور

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۲

هر که آمد بر خدای قبول

نکند هیچش از خدا مشغول

یونس اندر دهان ماهی شد

همچنان مونس الهی شد

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۳۸

کتاب از دست دادن سست راییست

که اغلب خوی مردم بیوفاییست

گرو بستان نه پایندان و سوگند

که پایندان نباشد همچو پابند

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۱ - حکایت

الا گر بختمند و هوشیاری

به قول هوشمندان گوش داری

شنیدم کاسب سلطانی خطا کرد

بپیوست از زمین بر آسمان گرد

شه مسکین از اسب افتاد مدهوش

چو پیلش سر نمی‌گردید در دوش

خردمندان نظر بسیار کردند

ز درمانش به عجز اقرار کردند

حکیمی باز پیچانید رویش

مفاصل نرم کرد از هر دو سویش

دگر روز آمدش پویان به درگاه

به بوی آنکه تمکینش کند شاه

شنیدم کان مخالف طبع بدخوی

به بی‌شکری بگردانید ازو روی

حکیم از بخت بیسامان برآشفت

برون از بارگه می‌رفت و می‌گفت

سرش برتافتم تا عافیت یافت

سر از من عاقبت بدبخت برتافت

چو از چاهش برآوردی و نشناخت

دگر واجب کند در چاهش انداخت

غلامش را گیاهی داد و فرمود

که امشب در شبستانش کنی دود

وز آنجا کرد عزم رخت بستن

که حکمت نیست بی‌حرمت نشستن

شهنشه بامداد از خواب برخاست

نه روی از چپ همی گشتش نه از راست

طلب کردند مرد کاردان را

کجا بینی دگر برق جهان را؟

پریشان از جفا می‌گفت هر دم

که بد کردم که نیکویی نکردم

چو به بودی طبیب از خود میازار

که بیماری توان بودن دگر بار

چو باران رفت بارانی میفکن

چو میوه سیر خوردی شاخ مشکن

چو خرمن برگرفتی گاو مفروش

که دون همت کند منت فراموش

منه بر روشنایی دل به یک بار

چراغ از بهر تاریکی نگه دار

نشاید کآدمی چون کرهٔ خر

چو سیر آمد نگردد گرد مادر

وفاداری کن و نعمت شناسی

که بد فرجامی آرد نا سپاسی

جزای مردمی جز مردمی نیست

هر آنکو حق نداند آدمی نیست

وگر دانی که بدخویی کند یار

تو خوی خوب خویش از دست مگذار

الا تا بر مزاج و طبع عامی

نگویی ترک خیر و نیکنامی

من این رمز و مثال از خود نگفتم

دری پیش من آوردند سفتم

ز خردی تا بدین غایت که هستم

حدیث دیگری بر خود نبستم

حکیمی این حکایت بر زبان راند

دریغ آمد مرا مهمل فرو ماند

به نظم آوردمش تا دیر ماند

خردمند آفرین بر وی بخواند

الا ای نیکرای نیک تدبیر

جوانمرد و جوان طبع و جهانگیر

شنیدم قصه‌های دلفروزت

مبارک باد سال و ماه روزت

ندانستند قدر فضل و رایت

وگرنه سر نهادندی به پایت

تو نیکویی کن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

که پیش از ما چو تو بسیار بودند

که نیک‌اندیش و بدکردار بودند

بدی کردند و نیکی با تن خویش

تو نیکوکار باش و بد میندیش

شنیدم هر چه در شیراز گویند

به هفت اقلیم عالم باز گویند

که سعدی هر چه گوید پند باشد

حریص پند دولتمند باشد

خدایت ناصر و دولت معین باد

دعای نیک خواهانت قرین باد

مراد و کام و بختت همنشین باد

تو را و هر که گوید همچنین باد

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۶

به یک سال در جادویی ارمنی

میان دو شخص افکند دشمنی

سخن چین بدبخت در یکنفس

خلاف افکند در میان دو کس

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۵

ای خداوندان طاق و طمطراق

صحبت دنیا نمی‌ارزد فراق

اندک اندک خان و مان آراستن

پس به یک بار از سرش برخاستن

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۳۳

حدیث پادشاهان عجم را

حکایت نامهٔ ضحاک و جم را

بخواند هوشمند نیکفرجام

نشاید کرد ضایع خیره ایام

مگر کز خوی نیکان پند گیرند

وز انجام بدان عبرت پذیرند

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۳۴

حرامش باد بدعهد بداندیش

شکم پرکردن از پهلوی درویش

شکم پر زهرمارش بود و کژدم

که راحت خواهد اندر رنج مردم

روا دارد کسی با ناتوان زور؟

کبوتر دانه خواهد هرگز از مور؟

اگر عنقا ز بی‌برگی بمیرد

شکار از چنگ گنجشکان نگیرد

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۳

به حال نیک و بد راضی شو ای مرد

که نتوان طالع بد را نکو کرد

چو سگ را بخت تاریکست و شبرنگ

هم از خردی زنندش کودکان سنگ

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴۴

بکوش امروز تا گندم بپاشی

که فردا بر جوی قادر نباشی

تو خود بفرست برگ رفتن از پیش

که خویشان را نباشد جز غم خویش

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  4:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها