0

سعدی » مواعظ » قطعات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۰۶

چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت

چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود

به تازیانهٔ مرگ از سرش به در کردند

که سلطنت به سر تازیانه می‌فرمود

نفس که نفس برو تکیه می‌کند بادست

به وقت مرگ بداند که باد می‌پیمود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۰۷

خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد

رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود

کهن سخت که بر سنگ صلابت راند

نتواند که لطافت نکند با داود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۰۸

متکلف به نغمه در قرآن

حق بیازرد و خلق را بربود

آن یکی خسر آن دگر باشد

مایه وقتی زیان و وقتی سود

ناخوش‌آواز اگر دراز کشد

نه خداوندی خلق ازو خشنود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۰۹

مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد

مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود

سفله گو روی مگردان که اگر قارونست

کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۰

هزار سال به امید تو توانم بود

اگر مراد برآید هنوز باشد زود

اگر مراد نیابم مرا امید بسست

نه هر که رفت رسید و نه هر که گفت شنود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۱

هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد

ای بسا روز که در زیر زمین خواهد بود

کشتی آرام نگیرد که بود بر سر آب

تا جهان بر سر آبست چنین خواهد بود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۲

اگر ملازم خاک در کسی باشی

چو آستانه ندیم خسیت باید بود

ز بهر نعمت دنیا که خاک بر سر او

برین مثال که گفتم بسیت باید بود

هزار سال تنعم کنی بدان نرسد

که یک زمان به مراد کسیت باید بود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۳

نگر تا نبینی ز ظلم شهی

که از ظلم او سینه‌ها چاک بود

ازیرا که دیدیم کز بد بتر

بسی اندرین عالم خاک بود

چو شد روز آمد شب تیره رنگ

چو جمشید بگذشت ضحاک بود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۴

روز قالی فشاندنست امروز

تا غبار از میان ما برود

چون مگس در سرای گرد آمد

خوان نباید نهاد تا برود

هر که ناخوانده آید از در قوم

نیک باشد که ناشتا برود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۵

گر خردمند از اوباش جفایی بیند

تا دل خویش نیازارد و درهم نشود

سنگ بی‌قیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست

قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۶

هر که بینی مراد و راحت خویش

از همه خلق بیشتر خواهد

و آن میسر شود به کوشش و رنج

که قضا بخشد و قدر خواهد

ای که می‌خواهی از نگارین کام

با نگارش بگوی اگر خواهد

دختر اندر شکم پسر نشود

گرچه بابا همی پسر خواهد

تیز در ریش کاروانسالار

گر بدان ده رود که خر خواهد

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:27 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است

به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود

که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید

به لطف و خوی تو در بوستان موجودات

شکوفه‌ای نشکفت و شمامه‌ای ندمید

چنانکه سیرت آزادگان بود کرمی

به من رسید که کردی ولی به من نرسید

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۸

ناگهان بانگ در سرای افتد

که فلان را محل وعده رسید

دوستان آمدند تا لب گور

قدمی چند و باز پس گردید

وان کزو دوستر نمی‌داری

مال و ملک و قباله برد و کلید

وین که پیوسته با تو خواهد بود

عمل تست نفس پاک و پلید

نیک دریاب و بد مکن زنهار

که بد و نیک باز خواهی دید

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱۹

یارب این نامه سیه کردهٔ بیفایده عمر

همچنان از کرمت بر نگرفتست امید

گر به زندان عقوبت بریم روز شمار

جای آنست که محبوس بمانم جاوید

هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری

من بیمایهٔ بدبخت، تهیدست چو بید

لیکن از مشرق الطاف الهی نه عجب

که چو شب روز شود بر هه تابد خورشید

ما کیانیم که در معرض یاران آییم؟

ماکیان را چه محل در نظر باز سپید؟

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:28 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان

سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف

که بارگاه ملوک و صدور را شاید

به صدر صاحب صاحبقران فرستادم

مگر به عین عنایت قبول فرماید

رونده رفت ندانم رسید یا نرسید

ازین قیاس که آینده دیر می‌آید

به پارسایی ازین حال مشورت بردم

مگر ز خاطر من بند بسته بگشاید

چه گفت ندانی که خواجه دریاییست

نه هر سفینه ز دریا درست باز آید

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  2:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها