0

سعدی » مواعظ » قطعات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۳

بس دست دعا بر آسمان بود

تا پای برآمدت به سنگی

ای گرگ نگفتمت که روزی

ناگه به سر افتدت پلنگی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۰۹

آن مکن در عمل که در عزلت

خوار و مذموم و متهم باشی

در همه حال نیک محضر باش

تا همه وقت محترم باشی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۴

حاجت خلق از در خدای برآید

مرد خدایی چکار بر در والی؟

راغب دنیا مشو که هیچ نیرزد

هر دو جهان پیش چشم همت عالی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۵

نظر کردم به چشم رای و تدبیر

ندیدم به ز خاموشی خصالی

نگویم لب ببند و دیده بر دوز

ولیکن هر مقامی را مقالی

زمانی درس علم و بحث تنزیل

که باشد نفس انسان را کمالی

زمانی شعر و شطرنج و حکایت

که خاطر را بود دفع ملالی

خدایست آنکه ذات بی‌نظیرش

نگردد هرگز از حالی به حالی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۶

بی‌هنر را دیدن صاحب هنر

نیش بر جان می‌زند چون کژدمی

هر که نامردم بود عذرش بنه

گر به چشمش درنیاید مردمی

راست می‌خواهی به چشم خارپشت

خار پشتی خوشترست از قاقمی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۷

نبایدت که پریشان شود قواعد ملک

نگاه دار دل مردم از پریشانی

چنانکه طایفه‌ای در پناه جاه تواند

تو در پناه دعا و نماز ایشانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۸

ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی

هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی

شکرانهٔ زور آوری روز جوانی

آنست که قدر پدر پیر بدانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۱۹

خرم تن آنکه نام نیکش

ماند پس مرگ جاودانی

اینست جزای سنت نیک

ور عادت بد نهی تو دانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۰

مقابلت نکند با حجر به پیشانی

مگر کسی که تهور کند به نادانی

کس این خطا نپسندد که دفع دشمن خود

توانی و نکنی و یا کنی و نتوانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۲

یاران کجاوه، غم ندارند

از منقطعان کاروانی

ای ماه محفه سر فرود آر

تا حال پیادگان بدانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۱

نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا

که التفات نکردند به روی اهل معانی

پیاده رفتن و ماندن به از سوار بر اسپی

که ناگهت به زمین برزند چنانکه نمانی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۴

ای که گر هر سر موییت زبانی دارد

شکر یک نعمت از انعام خدایی نکنی

حق چندین کرم و رحمت و رأفت شرطست

که به جای آوری و سست وفایی نکنی

پادشاهیت میسر نشود روز به خلق

تا به شب بر در معبود گدایی نکنی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۳

چو بندگان کمر بسته شرط خدمت را

روا بود که به کمترگناه بند کنی

تو نیز بنده‌ای آخر ستیز نتوان برد

خلاف امر خداوندگار چند کنی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۵

از من بگوی شاه رعیت نواز را

منت منه که ملک خود آباد می‌کنی

و ابله که تیشه بر قدم خویش می‌زند

بدبخت گو ز دست که فریاد می‌کنی؟

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲۲۶

هر دم زبان مرده همی گوید این سخن

لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی

دل در جهان مبند که دوران روزگار

هر روز بر سری نهد این تاج خسروی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:44 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها