0

سعدی » مواعظ » قطعات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۱

چو می‌دانستی افتادن به ناچار

نبایستی چنین بالا نشستن

به پای خویش رفتن به نبودی

کز اسب افتادن و گردن شکستن؟

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۲

صبر بر قسمت خدا کردن

به که حاجت به ناسزا بردن

تشنه بر خاک گرم مردن به

کاب سقای بی‌صفا خوردن

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۳

هر بد که به خود نمی‌پسندی

با کس مکن ای برادر من

گر مادر خویش دوست داری

دشنام مده به مادر من

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۴

هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم

اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین

گر تیر تو ز جوشن فولاد بگذرد

پیکان آه بگذرد از کوه آهنین

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۵

دوران ملک ظالم و فرمان قاطعش

چندان روان بود که برآید روان او

هرگز کسی که خانه مردم خراب کرد

آباد بعد از آن نبود خاندان او

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۶

نه نیکان را بد افتادست هرگز

نه بدکردار را فرجام نیکو

بدان رفتند و نیکان هم نماندند

چه ماند؟ نام زشت و نام نیکو

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۷

زمان ضایع مکن در علم صورت

مگر چندان که در معنی بری راه

چو معنی یافتی صورت رها کن

که این تخمست و آنها سر به سر کاه

اگر بقراط جولاهی نداند

نیفزاید برو بر قدر جولاه

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۹

تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند

هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای

ملک و دولت را تدبیر بقا دانی چیست

کو به فرمان تو باشد تو به فرمان خدای

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۸۸

جامع هفت چیز در یک روز

عجبست ار نمیرد آن دابه

سیر بریان و جوز و ماهی و ماست

تخم مرغ و جماع و گرمابه

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۱

نخواهی کز بزرگان جور بینی

عزیز من به خردان برببخشای

اگر طاقت نداری صدمت پیل

چرا باید که بر موران نهی پای؟

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۰

چنان زندگانی کن ای نیکرای

به وقتی که اقبال دادت خدای

که خایند از بهرت انگشت دست

گرت بر زمین آید انگشت پای

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۲

امید عافیت آنگه بود موافق عقل

که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

بپرس هر چه ندانی که ذل پرسیدن

دلیل راه تو باشد به عز دانایی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۴

طبیبی را حکایت کرد پیری

که می‌گردد سرم چون آسیایی

نه گوشی ماند فهمم را نه هوشی

نه دستی ماند جهدم را نه پایی

نه دیدن می‌توانم بی‌تأمل

نه رفتن می‌توانم بی‌عصایی

روان دردمندم را ببندیش

اگر دستت دهد تدبیر و رایی

وگر دانی که چشمم را بسازد

بساز از بهر چشمم توتیایی

ندیدم در جهان چون خاک شیراز

وزین ناسازتر آب و هوایی

گرم پای سفر بودی و رفتار

تحول کردمی زینجا به جایی

حکایت برگرفت آن پیر فرتوت

ز جور دور گیتی ماجرایی

طبیب محترم درماند عاجز

ز دستش تا به گردن در بلایی

بگفتا صبر کن بر درد پیری

که جز مرگش نمی‌بینم دوایی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۵

ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید

به تجربت بزند بر محک دانایی

اگر چه رای تو در کارها بلند بود

بود بلندتر از رای هر کسی رایی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۹۶

مرا گر صاحب دیوان اعلی

چرا گوید به خدمت می‌نیایی

چو می‌دانم قصور پایهٔ خویش

خلاف عقل باشد خودنمایی

بای فضیلة أسعی الیکم

و کل الصید فی جوف الفراء

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  3:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها