0

گلستان سعدی

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۶

ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج ترند که خردمندان به قربت پادشاهان

جز به خردمند مفرما عمل

گرچه عمل کار خردمند نیست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:14 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۷

رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان

خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی

به دولت تو گنه می‌کند به انبازی

معشوق هزار دوست را دل ندهی

ور می‌دهی آن دل به جدایی بنهی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:14 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۸

خامشی به که ضمیر دل خویش

با کسی گفتن و گفتن که مگوی

سخنی در نهان نباید گفت

که بر انجمن نشاید گفت

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:14 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۰

سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی.

میان دو کس جنگ چون آتشست

سخن چین بدبخت هیزم کشست

میان دو تن آتش افروختن

نه عقلست و خود در میان سوختن

پیش دیوار آنچه گویی هوش دار

تا نباشد در پس دیوار گوش

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۱

بشوی ای خردمند از آن دوست دست

که با دشمنانت بود هم نشست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۹

امروز بکش چو می‌توان کشت

کاتش چو بلند شد جهان سوخت

کند کمان را

دشمن که به تیر می‌توان دوخت

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۲

چون در امضای کاری متردّد باشی آن طرف اختیار کن که بی آزارتر برآید

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۳

تا کار بزر بر می‌آید جان در خطر افکندن نشاید

 

حلالست بردن به شمشیر دست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۵

پسندیده است بخشایش ولیکن

منه بر ریش خلق آزار مرهم

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۶

نصیحت از دشمن پذیرفتن خطاست ولیکن شنیدن رواست تا به خلاف آن کار کنی که آن عین صوابست

حذر کن زآنچه دشمن گوید آن کن

که بر زانو زنی دست تغابن

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۷

خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.

درشتی و نرمی به هم در به است

چو فاصد که جراح و مرهم نه است

نه مر خویشتن را فزونی نهد

نه یکباره تن در مذلّت دهد

بگفتا نیک مردی کن نه چندان

که گردد خیره گرگ تیز دندان

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۴

بر عجز دشمن رحمت مکن که اگر قادر شود بر تو نبخشاید.

دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن

مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۸

دو کس دشمن ملک و دینند: پادشاه بی حلم و دانشمند بی علم.

بر سر ملک مباد ان ملک فرمانده

که خدا را نبود بنده فرمانبردار

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۱۹

پادشه باید که تا بحدی خشم بر دشمنان نراند که دوستان را اعتماد نماند. آتش خشم اول در خداوند خشم اوفتد پس آنگه که زبان به خصم رسد یا نرسد.

نشاید بنی آدم خاک زاد

که در سر کند کبر و تندی و باد

تو را با چنین گرمی و سرکشی

نپندارم از خاکی از آتشی

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:17 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

بخش ۲۱

بدخوی در دست دشمنی گرفتارست که هر کجا رود از چنگ عقوبت او خلاص نیابد.

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  11:17 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها