0

آموزش زبان لُری مینجایی

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

آموزش زبان لُری مینجایی

خیلی وقت‌ها از آدم می‌پرسند لر هستی یا لک؟ منظور پرسش‌کننده این است که به کدام زبان یا لهجه صحبت می‌کنی؟ شاید در دنیای جهانی‌شده‌ی امروز، خیلی این سؤال‌ها مهم نباشد، ولی به هر حال، واقعیت است و وجود دارد. من هم معمولاً در برابر این پرسش می‌گویم: «لر مین‌جایی هستم»؛

یعنی با گویش لری سخن می‌گویم؛ آن هم لری خرم‌آبادی (لری خرم‌آبادی بخشی از لری مین‌جایی است و همه‌ی آن نیست). مهم‌تر این است که ضمن به رسمیت‌شناختن تکثر زبانی و فرهنگی (خرده‌فرهنگ‌ها)

 اما از این‌که بگذریم، از نظر زبان‌شناسی، امثال من «لری مین‌جایی» صحبت می‌کنند؛ گویشی که برخی زبان‌شناسان بومی، آن‌را گویشی زبانی می‌دانند که لری بختیاری و از سویی، زبان لکی نیست. به اعتقاد این زبان‌شناسان، گویش‌های لری در شهرهای خرم‌آباد، دوره چگنی، دورود، ازنا، پل‌دختر و گویش‌های لرگویش‌هایی که میان لک‌ها زندگی می‌کنند (گویش لری و هم‌زمان زندگی میان مردمان لک/ مانند منطقه‌ی امیر در شهرستان الشتر) به همان چیزی سخن می‌گویند که «لری مین‌جایی» نامیده می‌شود.

همدیگر را برابر بدانیم و به همدیگر احترام بگذاریم. جهانی فکر کنیم و هویت‌های زبانی یا گویشی را وسیله‌ی انشقاق و تضادهای اجتماعی قرار ندهیم.

این نکته را نیز نباید فراموش کنیم که زبان‌ها و گویش‌ها در طول زمان، خود را بازتعریف و حتا بازتولید می‌کنند و ممکن است واژه‌هایی نیز در این فرایند، حذف شوند. ضمن این‌که بحث درباره‌ی روشن‌گری زبان‌ها و گویش‌ها خوب است و مفید، اما باید مراقب باشیم دچار تعصب نشویم. زبان یا گویش مادری را سیال بدانیم و از سویی، به همه‌ی انسان‌ها احترام بگذاریم. تفاوتی ندارد از نظر زبان و گویش، «لری مین‌جایی» باشیم یا لک یا هر زبان و گویش دیگر. مهم این است که انسان‌هایی متمدن و به دور از تعصب باشیم.

 

اومانِ رت: دید و بازدید. این واژه را به معنای رفت و آمد در نظر نگیرید. رفت و آمد می شود: رتنِ اومائه

رتنی راه: کسی که به خاطر کار ناشایستی که انجام داده است مجبور است فرار کند و برنگردد. گاهی بصورت شوخی آمیز هم استفاده می شود

رتِنی: رفتنی

وارَتَه: متحیر، جاخورده. وقتی می گوییم وارت یعنی متحیر شد، در شگفت ماند

ری یَک رَته: جمعا، روی همرفته

مالرَته: مالباخته

رنگرَته: رنگباخته

رنگری رَته: صفت در موردی کسی که شادابی و نشاط سابق را از دست داده باشد

د گیس رته: صفت در مورد کسی که بر اثر بوران و برف شدید نیروی خود را از دست داده باشد

سر رت  و مال رت: وضعیتی که در آن علاوه بر خسارت مالی ضرر جانی هم در آن روی داده باشد

بیررته: نجات یافته، او بیررت: یعنی او نجات پیدا کرد یا او یورش برد

رتیا: کسانی که شواهد می گوید به زودی به دیار باقی می شتابند مثلا  فلونی هم د رتیائه 


 شهربرَت : شهرگردي، مسافرت بين شهرها. مثال امير دي شهر غريو جونمو وش بي; همه جان بلل بي د بس شهربرت داره

 

 

پیشوند هوم همان نقش و معنی پیشوند هَم در فارسی را دارد ولی کلماتی که با آنها ساخته شده است در بعضی موارد مشترک و در خیلی از موارد متفاوت است

 

هومسا: همسایه

هوم کُر: دوست دوران پسربچگی یا نوجوانی

هومدا: همسن

هوم بیعت: هم باند

هومزا: همزاد

هوم تژگا: کسانی که از یک محل برافروختن آتش غذا می پخته اند کنایه از صمیمیت و آشنایی قدیمی دو خانواده.

 

 

 

جمله لری      ترجمه فارسی          
کتاون دییم کتاب را پیدا کردم  
گرگ بره ن وراقَن (وراقنی) گرگ بره را ربود  
افتاو جومه شن شلپَن(شلپنی) تابش خورشید لباسش را پوساند  
باوه کرن وا دخترن رئ کرد(فرسنا) دانشگاه پدر پسر و دخترش را دانشگاه فرستاد  
مه دالکه من چن آسمونیای دوس دارِم من مادرم را به اندازه آسمانها دوست داریم  
 ایما تنیا خدان می پرسنیم وتنیا زله مو د او مِره ما تنها خدا را می پرستیم و تنها از او می ترسیم  

 

 

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

سه شنبه 11 خرداد 1395  1:24 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها