شرح مختصر زندگی امام موسی کاظم(علیه السلام)
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) ملقب به کاظم، امام هفتم شیعیان، متولد سال ۱۲۸ قمری در قریه «ابواء» (میان مکه و مدینه). آن حضرت پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق(علیه السلام)، از سال ۱۴۸ تا ۱۸۳، به مدت ۳۵ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ در زندان بغداد به دست سندی بن شاهک مسموم شد و به شهادت رسید.[1]امام موسی کاظم(علیه السلام) همچون امامان دیگر شیعیان برای تبلیغ و ترویج آموزه های اسلامی و شیعی از هیچ تلاش و کوششی دریغ نفرمودند، و در این مسیر مرارت ها و سختیهای فراوانی را به جان خریدند، دوره امامت این امام همام با خلفای مستبد و خودکامه ای همچون: منصور دوانقی، محمد معروف به مهدی، هادی، هارون. مصادف بود.
جایگاه و منزلت امام موسی کاظم(علیه السلام)نزد اهل سنت
امام موسی کاظم(علیه السلام) نه تنها مورد مدح و ستایش پیروان یاران خاص خود بود، بلکه دانشمندان مذهب عامه نیز مقام و منزلت ایشان را نیک می شمردند و برای ایشان احترام خاص قائل بودند، دانشمندان اهل سنت به خوبی از موقعیت علمی و اخلاقی حضرت آگاهی داشتند و در برابر دریای عظمت و فضایل ایشان سر تعظیم فرو آورده بودند: در ادامه به بعضی از فضایل این امام همام اشاره خواهیم کرد.
شاخص عبادت و بندگی امام کاظم(علیه السلام):
همه امامان معصوم(علیهم السلام) شاخص و الگوی برتر مؤمنین بوده اند، آداب، رفتار، و گفتار ایشان به تمامه بر گرفته از آموزه های وحیانی و قرآنی است به واقع می توان رفتار ایشان را آینه تمام نمام رفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) دانست، بر اساس مکتب و آموزه ای اسلامی عبودیت و بندگی خداوند متعال هدف زندگی و حیات بشری است که خداوند متعال در بیان آن فرموده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛[ذاریات/56] من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینكه عبادتم كنند (و از این راه تكامل یابند و به من نزدیك شوند)!». امام موسی کاظم(علیه السلام) به واقع این چنین بود و در عبودیت و بندگی خداوند متعال سر آمد همه افراد بودند: خطیب بغدادی در این خصوص نقل می کند: «حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) به جهت عبادت و کوشش بسیار عبد صالح خوانده می شد. اصحاب ما روایت کرده اند که آن حضرت وارد مسجد رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) و در اول شب سجده ای به جا می آورد شنیده شد که در سجده اش می گوید:عَظُمَ الذَّنبِ عِندی فَلیَحسُنِ العَفوُ عِندَكَ ، یا أهلَ التَّقوى وَیا أهلَ المَغفِرَةِ؛[2] بزرگ است گناه من ، و عفو از تو نیكوست ، اى آن كه سزاوار آنى كه از تو پروا كنند ، و اى آن كه اهل آمرزشى. و این جمله را تا صبح تكرار مى كرد».
و همچنین شیخ مفید در ارشاد خود در خصوص اهتمام این امام متقی به عبادت و بندگی این چنین نقل شده است:
در ارشاد شیخ مفید روایت شده است كـه امام كاظم (علیه السلام) زیاد دعا مى خواند ، و عرضه مى داشت : بار خدایا ، راحتى در هنگام مردن ، و عفو و بخشش در هنگام حسابرسى را از تو مسألت مى كنم . و این جمله را تكرار مى كرد . یكى از دعاهاى آن حضرت این بود : گناه بنده تو بزرگ است و عفو و گذشت از جانب تو نیكوست . آن حضرت از خشیت خدا چندان مى گریست كه محاسن او از اشك تر مى شد . هیچ كس به اندازه ایشان به خانواده و خویشاوندانش رسیدگى نمى كرد . شب هنگام به فقراى مدینه سركشى مى كرد و زنبیلى پر از درهم و دینار و آرد و خرما با خود مى برد و بر درِ خانه هاى آنان مى گذاشت و آنها نمى فهمیدند كه این پول و اجناس از طرف چه كسى آمده است».[3]
2-هنر فرو بردن خشم و گذشت از خطای دیگران:
بسیاری از حوادث سخت و ناگوار، جنگ های ویرانگر و فتنه های خانمان سوز از غضبی نابجا و خشمی بی مورد نشأت گرفته است و به همین جهت است که عالمان اخلاق و انسان شناسان بیدار و هشیار را از شعله ور شدن این چنین آتش و غضبی بیمناک ساخته است، خشم و غضب اگر در راستای حکم عقل وبه موازات عمل به وظایف دینی و شرعی نباشد، فروغ خردورزی و تابش دینداری و دین مداری را در نهاد آدمی خاموش می سازد. امامان معصوم(علیه السلام) همواره با رفتار صحیح و الهی خود بهترین روش را در خصوص ناملایمات دیگران و جلوگیری از قوه خشم به منصه ظهور رسانیده اند.[4]
در منابع روایی روایت بسیار زیبای در گذشت و بزرگواری امام موسی(علیه السلام) نقل شده است:
« روزی امام کاظم(ع) بر مرکب سوار شده و به مزرعه آن مرد رفتند و او را در مزرعه یافتند و چون کنار او رسیدند، از مرکب پیاده شدند و با گشادهرویى و بزرگوارى از او پرسیدند: چقدر براى این مزرعه خرج کردهاى؟ گفت: صد دینار. فرمود: چقدر امید سود دارى؟ گفت: غیب نمىدانم. فرمود: گفتم چقدر امیدوار هستى؟ گفت: امید ۲۰۰ دینار سود دارم. حضرت ۳۰۰ دینار به او مرحمت فرمودند و فرمودند زراعت هم از آن خودت، خدا به تو آنچه به آن امید دارى خواهد رسانید. آن شخص برخاست و سر آن گرامى را بوسید و از او خواست که از گناهان و جسارتهاى وى در گذرد. امام تبسمى فرمودند و بازگشتند ... . روز بعد، آن مرد در مسجد نشسته بود که امام کاظم(ع) وارد شدند. آن مرد تا نگاهش به امام افتاد، گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»؛ خدا بهتر مىداند که رسالت خویش را به چه کسانى بدهد. دوستانش با شگفتى پرسیدند، داستان چیست، قبلا از او بد مىگفتى؟ او دوباره امام را دعا کرد و دوستانش با او به ستیزه برخاستند ... امام با یارانى از خود که قصد قتل او را داشتند فرمود: کدام بهتر است، نیت شما یا اینکه من با رفتار خویش او را به راه آوردم؟»[5]
پی نوشت ها:
[1]. ترجمه إثبات الوصیة،متن،ص۳۵۶، ترجمه الإرشاد،ص۵۵۹، ترجمه إثبات الوصیة،متن،ص:۳۵۶.
[2]. تاریخ بغدادی: ج13، ص27و 31؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى): ج16، ص145.
[3]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2،ص232.
[4]. فرهنگ صفات، عباس اسماعیلی یزدی: ص642.
[5]. تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۸/ ارشاد مفید، ص ۲۷۸