صدای بال ملایک ز دور می آید
مسافری مگر از شهر نور می آید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر که موسی عمران ز طور می آید؟
شراب ناب تبلور به شهر آوردند
تمام شهر به چشمم بلور می آید
به باغ از غم داغ کدام گل گفتند
که آتش از دل خاک نمور می آید؟
ستارهای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که صبح ظهور می آید
چه قدر شانهی غمبار شهر حوصله کرد
به شوق آن که پگاه سرور می آید؟
مسافری که شتابان به یال حادثه رفت
به باغ سرخ شهادت صبور می آید
به زخمهای شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهار حضور می آید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است
صدای پای سواری ز دور می آید
#ناصر_فیض