زدم دل را به دریای نگاهت هر چه بادا باد
و دل را پر ز خون کردم به آهت هر چه بادا باد
بریدم از همه یکسر ، گرفتم دامن مهرت
قسم خوردم به آن سیمای ماهت هر چه بادا باد
زلیخا را نشان دادی که در دام شکار افتم
ولی من باز افتادم به چاهت هر چه بادا باد
شکوه چشم زیبایت بلندای نظر باشد
نگاهت میکنم در جایگاهت هر چه بادا باد
فقط یک دل برایم مانده از دارایی جانم
که قربانی کنم آنرا به راهت هر چه بادا باد
نگاهم میکنی گاهی ، مرا آشفته میسازی
فدای آن نگاه گاه گاهت هر چه بادا باد
#جواد_مهدی_پور