آقا ترین بابا
بابای من هر شب
با ماه می آید
با خنده و لبخند
از راه می آید
در دست خود دارد
یک جعبه شیرینی
گاهی کمی میوه
یا نان ماشینی
گاهی نمی آید
با دست های پر
خسته است، با این حال
کم می کند غرغر
غم های من، لاغر
غم های او، چاق است
گاهی به این خاطر
بابا بداخلاق است
اما دلش آبی است
اندازه ی دریا
من مطمئنم اوست
آقاترین بابا!
شاعر: عباس تربن
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب
پنج شنبه 6 خرداد 1395 10:40 AM
تشکرات از این پست